در جستجوی خوشبختی
هیج جستجویی احمقانهتر از جستجوی خوشبختی نیست؛ زیرا خوشبختی در وجود ما است همانطور که بدبختی. لذا جستجوی خوشبختی و برنامهریزی برای دستیافتن به آن به مثابه دنبال نخودسیاه رفتن است. برای رسیدن به خوشبختی کافی است که از جستجوی آن دست بکشیم و برایش برنامهریزی نکنیم، بلکه باز ایستیم؛ زیرا خوشبختی که همان احساس رضایت قلبی است هرگز امری مربوط به شرایط و امکانات نیست وگرنه بشر مدرن اکثرا میبایستی خوشبخت شده باشد (زیرا بخش عمدهای از آرزوهای انسانهای دوران گذشته در عصر ما تحقق یافته است) درحالیکه انسان مدرن بدبختترین انسانها است. گرایش جهانی به خودتخدیرى و خودکشی و اوجگیریِ توحش و جنون و جنایت دالّ بر این بدبختی فزاینده است.
ایده و آرمان و برنامه برای خوشبختی، تنها قلمرو پیدایش بدبختی است. آنچه که خوشبختی نامیده میشود نام مستعار بدبختی است که شیطان در ذهن ما القا کرده است و ما را به آن وعده میدهد. بدبختی محصول ایده و آرمانی است که خوشبختی نامیده میشود. بدبختی معلول آرمانشهرهای ذهنی ما است که ما را از کانون خوشبختی حقیقی (که دل ما است و اکنونیت ما است) غافل کرده است. خوشبختیِ فردا، ایدهی شیطان است.
پول و آرمانِ هر که از پول بگذرد به همهی آرزوها و آرمانهایش در همین دنیا نائل میآید. اگر بتوانیم این حقیقت را درک و باور کنیم از همهی فریبها و ناکامیها و بطالتهای زندگی نجات یافتهایم؛ زیرا تنها حجاب و مانع بین ما و آرمانهایمان همانا پول و آن چیزی است که شرایط و امکانات اقتصادی نامیده میشود. هیچکس پول را برای پول و امکانات را برای امکانات نمیخواهد. ولی همین واقعیت ذاتی در بشر بهگونهای جادویی به فراموشی سپرده میشود و بهتدریج هدف و آرمان از یاد رفته و آنچه که رخ میدهد مذهب پول برای پول و اقتصاد برای اقتصاد است. و این سرّالاسرار غفلت و نسیان و جنون بشر است. چرا؟ هیچ جهل و فریب و شیطانی مکارتر از این ایده نیست که باور کنیم که فاصلهی بین ما و آرزوی ما بیپولی و فقدان امکانات مادی است. چنین باوری منشأ همهی جهالتها و غفلتها و بطالتها و ندامتها و فریبخوردگیهای ما است. ما پول و امکانات مادی را برای چه میخواهیم؟ اتومبیل آخرین مدل و کاخ و باغ و مبلمان اشرافی را برای چه میخواهیم؟ برای اینکه یکی پیدا شود تا دوستمان بدارد و عاشقمان شود! آیا اینطور نیست؟ این ارادهی ذاتی هر انسانی است. آدمی هر قدرتی را جز برای کسب محبوبیت و دلربایی نمیخواهد. و در عین حال هیچکس هم بدینوسیله به محبوبیتی واقعی و قلبی نرسیده بلکه محبوبیت سابق خود را هم در نزد عزیزانش باخته است.
بنابراین آنچه که بین ما و عشق فاصله میاندازد ایدهی پول و پولپرستی است. و این جهل است. پس فاصلهی بین ما و آرمان ما را جهل ما تشکیل داده است. آنچه که بدان نیازمندیم تا به عشق برسیم معرفت ما دربارهی عشق و آداب عشقورزی است. جهل ما نسبت به عشق، بین ما و آرمان ما حائل شده است. پولاندیشی بزرگترین عذاب الهی از برای کسانی است که حق عشق را ضایع کردهاند. عشق دشمنی جز پول و اندیشهی پولکی ندارد. هرجا که پول حکم میراند هیچ نشانی از عشق و محبوبیت و حتى تظاهر به محبت هم نیست.
خوشبختبودن همان محبوببودن لااقل در نزد یک نفر است. و البته یک نفر هم کافی است و بیش از یک نفر هم در آن واحد نمیتواند محبوب و عاشق شما باشد. کسی که یک محبوب واقعی داشته باشد قانع و غنی و راضی و سعادتمند است. اقتصاد حتی در شأن الاغ هم نیست. پس آدمی از الاغ هم خرتر است. عشق و سعادت، آفتی جز حرص و پولگرایی و پولپرستی ندارد. ایدهی پول، همان وسوسهی شیطان است. هرجا که عشق و عطوفتی نابود شده بهواسطهی این ایده بوده است. عشق بهعنوان گوهرهی سعادت روحی بشر، تنها چیزی است که برای رسیدن به آن فقط ایمان لازم است؛ ایمان به عشق و عشقباوری و عشقفهمی. برای خوشبختبودن، اراده به دوستداشتن و عشقورزیدن کافی است. بهواسطهی پول هیچکس را نمیتوان عاشق خود نمود. آدمی تا به این باور نرسد به هیچ حقی نمیرسد و جاهل است.
استاد علی اکبر خانجانی مولف 179 جلد کتاب بکر و کاربردی در تمامی موضوعات مورد نیاز عصر ما می باشند ،که همگی آثارشان را بصورت رایگان در اختیار عموم قرار داده اند: