عنوان کتاب : دعای عرفه آخر الزمان
تألیف : استاد علی اکبر خانجانی
تاریخ تألیف : 1383
تعداد صفحه : 15
فھرست مطالب
١ ـ دعای عرفۀ آخرالزمان
٢ ـ دعای عرفۀ زن آخرالزمان
٣ ـ دعای عرفۀ تنھائی آخرالزمان
۴ ـ دعای عرفۀ صبر آخرالزمان
۵ ـ دعای عرفۀ شک آخرالزمان
۶ ـ دعای عرفۀ ظھور ناجی آخرالزمان
پروردگارا
پروردگارا ! از برکات عظیم تو بر جور و جفا افزودیم و از کرامت تو مغرور گشتیم و از محبّت تو شقی شدیم و از عفو و مغفرت و صبر تو کوس انا الحق زدیم و ستم و تجاوز را فخر خود نمودیم و فسق و رسوائی را ھویّت خود ساختیم و به انکار مخلصین و رسولانت پرداختیم و صالحان را استهزاء نمودیم
تا آنگاه که به دست خود دربهای دوزخ را بر خود گشودیم و گوئی که بهشت ابدی را فتح کرده ایم ، عذابها را بر خود واجب کردیم و اینک از فرط عذاب تو را یاد می کنیم و جز تو دادرسی نمی یابیم . پس به داد ما برس و از اینهمه جهل و جنون ما درگذر و توبۀ ما را بپذیر .
ای خدای من، ای مهربان ، ای حیات و هستی من ، ای کلام دهنده !
حیات خاکی ام را در عصر آخر الزمان مقرر نمودی که عصر شکوفائی بی پایان نعمات توست و نیز عصر شرارتها و فتنه ها و کفرانهای بی پایان در حق این نعمات.
ای حکیم و ای عظیم و ای بخشنده لامتناهی مرا در دورانی به دنیا آورده ای که همه هوس ها و آرزوهای محال بشر در حال اجابت است و نفوس مردمان غرق در عیش و بی خبری و غرور و جنون است و عقل و وجدان و ایمان در حال انقراض است و جنون و جنایات روز افزون است و ستم ها و بلایا را پایانی نیست و کفر و فسق و تجاوزات به منتهای خود میرسد و بزم شیطان بر پاست و کمترین امکان دین و تقوی و صدق و وفا نیست و پاسخ هر محبتی خیانت است.
و خیانتکاران و جباران و ابلهان حکم میرانند و عالمان و صديقين و مؤمنين مطرودند و دین تو در غايت هجران به سر میبرد و احکام تو آشکارا استهزاء میشود و نام تو جز بر علیه اراده تو بر زبانها جاری نمی شود و شریعت تو جز بر علیه مخلصین تو به نمایش نمی آید و معابد تو کانونهای تبهکاری و ربا و ریا و زنا گشته است و شقی ترین اعمال تحت عنوان دین و صفات و کلمات تو تقدیس میگردد و اشد معصیت های تاریخ در حال وقوع می باشد و طالبان هدایت و حقیقت در هر وادی سرگردان و آواره اند و دجالان رنگارنگ و افسونگر دامها گسترده و مشغول شکار ساده لوحانند.
ای پروردگار من می بینی که زبانم الکن است و اندیشه ام پریشان است و قلبم بیمار. پس تو خود مرا شفا ده تا بتوانم با تو سخن گویم تا نیازهایم را فهم کنم و بر زبان آورم. تو خود گفته ای که هدایت بندگانت جز از این طریق ممکن نمی آید .
ای وجود حاضر و کامل ! اگر در من و با من نبودی من نه بودم و نه احساس تنهائی داشتم . پس چگونه از این تنهائی و غربت بنالم و شکوه کنم !
چگونه می توانم از اینکه هستم و مرا آفریده ای نالان باشم ! و با این حال نالان و پریشانم و ناسپاسم و تاب ماندن در خویشتن ندارم و توان بودن با تو را ندارم چرا که عظمت کبریائی تو مرا به کرانه نیستی میراند و خود را لایق همنشینی با تو نمی یابم و گرنه نمی نالیدم و اینسان در غربت عدم دریوزه و هراسان و اندوهگین و دربه در نمی شدم .
ای خدای من، ای عزیز من، ای صبور و شاهد من، تو را سپاس می گویم که در این دوران حاکمیت تاریکی های تو در تو و فزاینده و دوران حکومت اوهام و مالیخولیائی های بس لطیف و جنون آور، شعاعی از نور ایمان و بیداری بر من تاباندی و مرا به سوی حجت و حقیقت رهنمون گشتی تا به خود آیم تا از اینهمه نعمات تو، توشه ای برای حیات آخرت بر گیرم و کل زندگیم را در راه بازی و هوس به هدر ندهم و از زیانکاران جهان نباشم و با دست تهی از این دنیا نروم و مستحق برزخ نشوم.
ای بی نیاز مهربان ! در راھت برای ما خدمتی مقرر فرما تا زندگیمان به ھدر نرود و به بازی تباه نشود و به پای تلویزیون به باد نرود تا بازیچۀ مستکبرین نگردیم و در حال بازی از دنیا نرویم .
از کتاب دعای عرفه آخرالزمان ص 10
تألیف استاد علی اکبر خانجانی
**
دعای عرفۀ زن آخر الزّمان "
بِسم اللهِ الجمیل القدوس
ای خداوند مقدّس و زیبا که لطافت جمال واحد تو از چشم و حواس ناپاک ما غایب است و آنچه که در جهان ھستی
می بینیم فقط پردۀ حجاب توست و نقش ھای بی پایان این حجاب زیبا .
وزیبائیهای این پردۀ ھزاران تو چنان ما را مفتون و افسون کرده که تو را از یاد برده ایم و در پرستش نقوش این پرده مجنونیم.
ومی دانیم که این پرده نیز ھمان زشتی و ظلمت نگاه ماست که ما را از جمالت محروم ساخته و نامحرم گردانیده و در فراق انداخته است زیرا ما در حال خلق شدنیم و ھنوز به تمام و کمال موجود نگشته ایم و اینست راز نقص و جهالت ما .
وگرنه خلقت تو در حدّ کمال است و ما را فقط به قصد شناخت و دیدارت آفریده ای و این واقعه را به آخرزمان افکنده ای .
این از شتاب و بی صبری و حرص ماست که کافر گشته ایم و آخرت را ناباوریم و لذا به عذاب نابودیها دچاریم .
پس ای پروردگار من فراق من از تو ، فراقم از خویشتن است پس امرت را در این عرصه فراق بر من آسان گردان و به من صبر جمیل عطا فرما تا در این آخرین ایّام باقیمانده تا وصالت کافر نگردم و گذشت زمان مرا در نظرم زشت و منکر نسازد و یاد ازلی جمالت از جانم نرود .
پس ای پروردگارم ، تا روز دیدار دوباره ات لااقل یاد جمالت را در جان و دلم زنده دار تا به یادت این ایّام پر از درد و فراق و زشتی ھا بر من آسان شود .
**
ای حکیم و ای عظیم و ای بخشندۀ لامتناھی مرا در دورانی به دنیا آورده ای که ھمه ھوس ھا و آرزوھای محال بشر در حال اجابت است و نفوس مردمان غرق درعیش و بی خبری و غرور و جنون است و عقل و وجدان و ایمان درحال انقراض است و جنون و جنایات روز افزون است و ستم ھا و بلایا را پایانی نیست و کفر و فسق و تجاوزات به منتهای خود می رسد و بزم شیطان بر پاست و کمترین امکان دین و تقو ی و صدق و وفا نیست و پاسخ ھر محبّتی، خیانت است .
و خیانتکاران و جبّاران و ابلهان حکم می رانند و عالمان و صدیقین و مؤمنین مطرودند و دین تو در غایت ھجران به سر می برد و احکام تو آشکارا استهزاء می شود و نام تو جز بر علیه اراده تو بر زبانها جاری نمی شود و شریعت تو جز بر علیه مخلصین تو به نمایش نمی آید و معابد تو کانونهای تبهکاری و ربا و ریا و زنا گشته است و شقی ترین اعمال تحت عنوان دین و صفات و کلمات تو تقدیس می گردد و اشدّ معصیت ھای تاریخ در حال وقوع می باشد و طالبان ھدایت و حقیقت در ھر وادی سرگردان و آواره اند و دجالان رنگارنگ و افسونگر دامها
گسترده و مشغول شکار ساده لوحانند .
**
پروردگارا تو مرا نه از شک آفریدی و نه به بازی. ولی من در تمام عمرم غرق در شک و بازی بودم و شک بازی را مذهب خود نمودم و در آخرالزمان که مجال هیچ تردیدی نیست و حوادث دمادم از همه سو فرو می آید مرا امکان ادامه این حیات محال افتاده است و شکها و بازیهایم در زیر نور یقین و قداست و عهد تو در هم شکسته و شعورم باطل گشته و اراده ام از هم گسیخته و قلبم به کرانه نیستی رانده شده و جانم بر لب آمده و جز نابودی آرمانی باقی نگذاشته است. آیا اینست غایت من در این جهان؟
دانلود کامل رایگان این کتاب :