این رساله را می توان زمینه ای تجربی از سیر و سلوک عرفانی در متن خانواده دانست،چرا که سالکان عرفانی در همان نخستین گامها با تمامیت خانواده و رابطه زناشوئی به بن بست و جدال میرسند و از همینجا به انحراف میروند زیرا از کشف و درک ماهیت آدم-حوائی روح خود درمانده می شوند.
این رساله نوری در خدمت عرفان خانواده و خانواده عرفانی است.
معرفی کتاب:
من – تو – او ( مادۀ وجود دو )
خـودآمـوز تربيّت عرفـانی
زمينهای بر خداشناسی اجتماعی
Social theosophy
تألیف : دکتر علی اکبرخانجانی
تاریخ تأیف : 1382
تعداد صفحات : 70
«زين پس فقط رهروان خودـ شناسي به حقايق دينمن نائل ميآيند و آن را تصديق ميكنند»
(حضرت رسول اكرم(ص))
فھرست مطالب
مقدّمه
فصل اول: تاریخچه معناي رشد
سه تعریف كلّي از رشد
معناي رشد از دیدگاه بشر مدرن
مبناي تاریخ "تئوری رشِد مادي
معناي زیست شناسانه رشد
معناي منطقي ریاضی رشد
رشد از منظر روانشناسي جدید
اگزیستانسیالیزم و مكتب اصالت رابطة
تعریف شخصیت و رشد در عرف و فطرت دیني
تناقض تربیت و آزادي
خط سوم
فصل دوم: اركان وجود ي ھویّت
١ـ مثلث "مـن توـ او
ازواج ثلاثة در قرآن كریم
تثلیث رابطۀ در سنت انبیاء و اولیاء
انواع مثلثھاي وجودي و معرفتي
٢ـ سیر اندیشۀ من توـ او در فلسفۀ جدید اروپا
٣ـ سیر پیدایش من - توـ او
ھویّت
من - تو
من- توـ او
فھم این قانون ازلي
اختیار انسان
مسئولیت چیست؟
ذات من- توـ او (جایگاه فرد در مثلث)
ھویّت جھان ھستي
"من، تو، او" به عنوان اركان وجود در ھر فردي
فلسفه نگاه
٤ـ ناز: راز انحطاط من ـ تو در زناشوئي
اَشكال بروز ناز در زن
عاقبت ناز
ولایت مرد در قبال زن
ناز بعنوان كارخانه ابزاري شدن "من" و "تو
طلاق به عنوان آخرین ناز و فرو پاشي ناز
فصل سوم: تناقض تربیت و وراثت
مسئله جبر و اختیار در امر رشد و تربیت
تعلیم و تربیت از دیدگاه اسلام
اصلاح یا انقلاب
تربیت نژادي و تربیت نزادي
فصل چھارم:انسان كامل
...زیرا مرد متمدن امروز ، مردی گريزان از مسئولیت است و این زن است که بار مسئولیت رابطه با مرد خصوصاً زناشويی را بر عهده گرفته است و این مسئولیتپذيری زن را مبدل به "من" در رابطه با مرد کرده است و مرد نیز خواه ناخواه تسلیم است چون نمیتواند نباشد و این امر ذاتی مسئوليت در قبال رابطه است و نهضت فمینیزم محصول چنین مسئوليت پذيری است...
.....
معنای منطقی - ریاضی رشد
و امروزه منطقی بودن که کمالش همان ریاضیاتی بودن است به معنای رشد یافته بودن می باشد. "منطقی باش" يعنی با تربیت باش! یعنی پیشرفته باش و این عملاً يعنی رياضياتی باش! آماری باش! حسابی باش! مساوی باش! پوچ باش! مباش ولی ادعای وجود کن! و این نهایتاً يعني پولدار باش! از پول حرف بزن در غیر اینصورت عقب مانده و بی تربيت و خرافاتی هستی!
يکي ديگر از فلاسفه منطق و ریاضیات مدرن کورت گودل است که "برهان گودل" منسوب به نظریه معروف اوست که ريشه ای ترين و نهايتاً فلسفی اخلاقی ترين معنای ذاتی منطق و ریاضیات را آشکار کرد و مبدل به بزرگترین معمای این علم در قرن بیستم شد و همچون نظریه "وحدت میدانها" و نسبیت انیشتن کل ذات دانش مدرن را مبدل به اسطوره تا سر حد خرافه و جنون ساخت.
خلاصه برهان گودل این است ریاضیات در اساس خود غیر قابل اثبات است و لذا در خودش دچار تناقض است. ولی عجیب اینست که آقای گودل این ابطال و بي ذاتی رياضيات را از جنبه واضح ترین اصولش يعني صفر و نقطه نگاه نکرد و بر آن کور بود و لذا به نتايجی منطقی، اخلاقی فلسفی رسيد که بیانگر نیهیلیزم مطلق منطق است که در این عبارت خلاصه شده است: آنچه که درست است نادرست است و این غایت معنای رشد علمی رياضياتی در قلمروعمل بشری است.
لودويك وينگنشتاین نیز یک فیلسوف و نابغه منطق و ریاضیات و از شاگردان راسل است که حتی استادش را کیش و مات نمود و به سخره گرفت و رساله معروف او نهایتاً به امری مشابه برهان گودل منجر می شود و کل منطق را به ابطال مي کشاند و به خموشی دعوت می کند که البته سر آغاز تفکر معنوی است.
خود او نیز به خموشی و انزوا گرائید و در نوعی زهد مذهبی عمرش را به پایان بردو خط بطلان بر منطق و ریاضیات و فلسفه علمی کشید و همچون انیشتن نهایتاً در اواخر عمرش به افسردگی شدید مبتلا شد و كل ذات دانش مادی بشر را مورد سئوال و ابطال عظیم قرار داد.
در اینجا به یاد کلام معروف علی (٤) مي افتيم که چهارده قرن پیش ابطال علم ریاضیات را بیان کرد: "هر چه که شمارشی است محکوم به ابطال است."
از کتاب خداشناسی اجتماعی ص 14 تألیف استاد علی اکبر خانجانی
....
زن
اساس خلقت زن بر رحمت و محبت استوار است زیرا زن، دل مرد است و تمامی ناز زن بر همین حقیقت استوار است.
زن به دلیل آنکه مهد رحمت پروردگار است خود را از هر گونه محبتی، بي نياز می داند اما در عین حال تمامی هويت و احساس وجود خود را در محبوبيت ومعشوقيت در مي يابد پس به همان میزان که به محبت بی نیاز است زیرا خود کانون آن است، به محبت نیازمند است تا احساس وجود نماید و تمامی ناز زن برخاسته از چنين ديالكتيكی است.
او در درون خود را سلطان محبت می یابد اما در عین حال در می یابد که برای دریافت واقعیت مادی وجودش که همان تن است به چه اندازه نیازمند نگاه مرد است. بی نيازی در درون و نیازمندی در برون.
همانگونه که زن تمامی وجود خود را کانون عشق مي يابد و مرد را به آن محتاج، اما خود نیز تنها به واسطه مرد است که از این کانون عشق برخوردار می شود. این همان حقیقتی است که زن به واسطه ناز خود همیشه می خواهد آن را کتمان کند.
زن تمام بی نيازی را در وجود خود احساس می کند و این ایجاد کننده غروری ويژه در زن است که بشكل ناز خودنمايی می کند اما خود نیز برای زیستن در دنیا نیازمند مرد است. زیرا هر فردی برای حیات دنیوی نیاز به هوئی دارد که تنها در قبال دیگری پديد می آيد و زن نیز به مرد محتاج است تا با توجهی که به او می کند در او احساس وجود و هويتی پديد آورد که لازمه زیست در دنیاست.
زن، درون مرد است و مرد، برون زن. مرد به واسطه زن به دل خود دست می یابد و زن نیز به واسطه مرد به دنیا دست می یابد. مرد، صفات بیذات است و زن، ذات بی صفات.
زن برای بارز کردن و آشکار کردن ذات خود به مرد نیازمند است زیرا مرد عرصه و مظهر فعالیت است.
زن بدون مرد، وجودی سر به مهر است و مرد است که با نگاه و توجه خود به زن این ذات را به ظهور ميكشاند.
زن بدون مرد هميشه پنهان خواهد ماند و تنها مرد با توجه خود، وي را کشف می کند.
زن همان زیبای خفته ای است که با بوسه مرد بیدار می شود.
مرد دنیای زن است و اگر دنیا همان عرصه صفات و افعال است پس زن به واسطه مرد است که به این عرصه دست می یابد.
مرد بدون زن، دنيايی است بدون انگیزه و معنا و زن نیز بدون مرد، معنايی است بدون دنيا.
معنا بودن زن، وی را در قبال دنيوی بودن مرد، متکبر و مغرور می کند.
کتاب خداشناسی اجتماعی ص 53 استاد علی اکبر خانجانی
.....
دانلود تمامی آثار این مولف(179جلدکتاب)بصورت رایگان در لینک زیر:
www.khanjany.org