
#فلسفه_زندگی
خداوند جهان هستی را فقط بقصد شناساندن خودش خلق کرد و از میان مخلوقاتش انسان را مأمور این امر نمود.
در واقع #جهان_هستی فقط دارای یک اراده ذاتی است و آن اراده به معرفی نمودن خداوند به انسان است.
این اراده در وجود انسان نیز حضور دارد که اراده به شناختن خداست.
بنابراین از منظر انسان هر آنچه که در زندگیش رخ میدهد هدفی جز معرفی خدا به انسان ندارد و نیز هر آنچه که انسان انجام میدهد ذاتاً در جهت شناخت خداست.
این اراده بسیار اساسی تر از آگاهی ذهنی انسان است.
این فلسفه عالم وجود از منظر معرفت دینی است. و از این منظر همه پیامبران نیز هدفی جز شناساندن خدا به انسان نداشته اند
و لذا همه قوانین و ارزشهائی که پدید آورنده تمدن و تاریخ بشر بر روی زمین است ذاتآً چنان است که انسان را بسوی #خداشناسی هدایت کند
بنابراین پاسخ این سئوال ذاتی بشر که «#از_کجا_آمده ام، چرا هستم، چه میکنم و به کجا میروم...» واضح است:
انسان خلق شده و کل جهان هستی به یاریش آمده تا خدا را بشناسد
یعنی هستی را و وجود داشتن را درک کند و سریعترین راه و روش این شناخت هم به تجربه بشری همان #خودشناسی است.
ولی این خودشناسی بخودی خود کفایت نمیکند و بایستی دیگران هم این خود شناخته شده را بشناسند و تصدیق کنند همانطورکه خداوند هم بر همین نیت جهان و انسان را آفرید تا بیگانگان هم او را بشناسند
لذا از عدم، آدم را آفرید تا او را بشناسد.انسان هم دارای همین نیاز خدائی است چرا که جانشین خدا نیز هست و چون چنین است اصلاً میتواند و باید خدا را بشناسد و این خداشناسی هم طبعاً جز از راه خودشناسی ممکن نیست.
همه مخلوقات خدا بسیار زودتر از انسان به شناخت خدا نائل آمده و او را تسبیح میگویند منتهی خدای برون از خویش و غیر خویش. ولی این شناخت خدا برای خدا منظور نبوده و راضی اش ننموده
و لذا انسان را به مثابه جانشین خود خلق کرد که از صورت و روح خود به او وجود بخشیده تا او را در خود بیابد و این شناخت کامل است
زیرا انسان تا کاملاً و واقعاً بر جای کسی دیگر نباشد قادر به شناخت واقعی و کامل او نیست. و این حق خودشناسی و ضرورت آن است.
لذا فقط انسانی حق انسان بودن را ادا کرده است که خدا را در خودش شناخته باشد.
یعنی انسانیت بشر فقط در خداشناسی عرفانی و خودی تحقق مییابد و بشر را در خلقتش کامل میکند و همان میکند که باید باشد.
یعنی بشری که خدا را در خود یافته و شناخته و به دیگران هم کاملاً معرفی کرده باشد.
و این مکتب عرفان است که راه معرفی خدا از وجود انسان است و راز جاودانگی انسان در جهان.
هر انسانی در کل زندگیش هر کاری که میکند جز به قصد شناساندن خدائیت خود به دیگران نیست و این یک اراده ذاتی است ولی اکثر انسانها راه و روش این کار را نمیدانند و این راز ناکامیو شکست انسان در زندگیست.
پس در حقیقت پیروزی انسان در زندگی جز این نیست که بتواند خدای خود را از وجود خودش بر دیگران عرضه و معرفی نماید.
و اینست که عارفان تنها انسانهای پیروز و بکام رسیده و ماندگار در تاریخ بشرند و عرفان نیز مذهب نهائی انسان در تاریخ است. زندگی و کائنات عرصه عرفات است.
📗 دائرة المعارف عرفانی، جلد6، فصل 2، فلسفه زندگی
✏️مؤلف :#استاد_علی_اکبر_خانجانی
📆 تاریخ تألیف : 1384-1386
🔽برای دانلود این کتاب کلیک کنید. https://khanjany.org/product/theosophical-encyclopedia-6-g/