منشأ بشری کلمات :
از تفاسیر روانشناسانه و زبان شناسانۀ رسمی هم که بگذریم و عصب شناسی و حنجره شناسی و مغز شناسی فیزیولوژیک را هم که به کناری نهیم چرا که هیچ معنائی را براستی آشکار نکرده و فقط مشاغلی بی محتوا پدید آورده اند تقریباً معلوم نمی شود که بشر نخستین بار چگونه سخن گفت و نخستین معنای کلمه چگونه پدید آمد و چگونه نامی بر چیزی نهاده شد . آموزه های زبان به زبان و تقلیدی را حتّی دربارۀ حیوانات هم می توان اجرا نمود . تفاوت دربارۀ آدمیزاده فقط تفاوتی کمّی است و نه کیفی .
در متون مذهبی آمده و تجربۀ علم زبان شناسی هم اعتراف دارد که بشر در دورانی بر روی کلّ زمین به یک زبان واحد سخن می گفته است . بسیاری از واژه های مشترک با اندک تفاوت در تلفظ هنوز هم در میان اقوام بشری یافت می شود که عموماً مربوط به نخستین تجربۀ کودک است مثل واژۀ مادر ، پدر ، آب و امثالهم . واژۀ خدا هم کمابیش در جرگۀ نخستین واژه های مشترک بین اقوام گوناگون است مثل یهوه ، یاهو ، هو ، اهور ، آسور ، خدا ، گودو ، گود ، گاد و امثالهم که هنوز هم حضور دارد که مربوط به نخستین احساس بشر دربارۀ جهان متافیزیک می باشد .
آیا براستی بین آبی که می نوشیم و کلمۀ « آب » چه ارتباطی وجود دارد ؟
آیا اثر نوشیدن این مایع حیاتی برای کسی که آنرا « آب » می نامد و کسی که آنرا «Water» می خواند متفاوت نیست ؟
آیا واژۀ «آب» است که انسان را تشنه می کند و به جستجوی آب می اندازد و یا بالعکس ؟ یعنی شاید تشنگی است که خالق واژۀ « آب » در ذهن می شود .
دانائی تماماً واژه است و شیوۀ ردیف کردن آنها در ذهن و سپس بر زبان . این دانائی اوّل آموخته می شود، بواسطۀ تقلید و تلقین و تکرار و سپس به یاد آورده می شود و بکار گرفته می شود .
این دانائی که اساساً همان اطّلاعات و اخبار وراثتی و زبان به زبان است هر چه که بیشتر می شود فقط بر نیازهای انسان می افزاید . انسان هر چه که واژه های بیشتری بداند محتاجتر می شود و بیشتر به رنج و تلاش می افتد و محتاج واژه های بیشتری می گردد تا به هذیان می افتد .
اینهمه کلمات از کجا آمده اند ؟
علم لغت به ما نشان می دهد که جملگی از یکدیگر مشتق شده اند و نهایتاً به یک کلمۀ واحد بر می گردند . قرآن می گوید که کلمات خدا بی شمارند و عالیترین آنها کلمۀ « الله » است . اوپانیشادها می گوید که عالیترین کلمات همانا کلمۀ « اوم » است .
آیا این عالی بودن مربوط به حروف و تلفّظ آنهاست و یا به معنا و محتوا و احساس و باور گوینده مربوط می شود و یا هر دو ؟
علمای قدیم معتقد بودند که عالیترین و جاودانه ترین و مؤثرترین علوم همانا علم کلمات و سپس برتر از آن علم حروف است . علوم منقرض شده ای مثل «جفر» که از مبانی جادوگری هم محسوب می شده برخاسته از همین علم بوده است .
برخی از علمای قدیم چنین اعتقادی را نهایتاً دربارۀ اعداد داشته و هر عددی را دارای سرّی می دانستند و کسی چون فیثاغورث معتقد بوده که کلّ موجودات عالم هستی تجلّی اعدادند . برخی همین اعتقاد را دربارۀ حروف داشته اند . این علوم در دوران کهن اساساً در مشرق زمین و خاصّه در ایران و هند باستان گزارش شده است و یونانیان هم دربارۀ این علم همین منبع را تأئید کرده اند و بسیاری از دانشمندان یونانی مثل تالس و فیثاغورث و هراکلیت و اپیکور و افلاطون برای دستیابی به این نوع علوم خفیّه به مشرق زمین سفر کرده اند ولی معلوم نیست که چیزی هم کسب کرده باشند ولی با اینحال به وجود چنین علم و علمائی در شرق اعتراف کرده اند و آنچه که نصیب این دانشمندان یونانی شده همان علم حساب و هندسه و نجوم و طب بوده است .
و شاید این علوم حاصل طبیعی آن علوم خفیّه باشند و اگر چنین باشند ارتباطش بکلّی نامعلوم مانده است . بهرحال این امر امروزه واضح شده است که منشأ ریاضیات سرزمین هندوستان بوده است یعنی مهد ظهور علوم خفّیه و اسرار متافیزیکی حروف و کلمات و اعداد . و بلکه مهد حکمت نیز همانجا بوده است و مهد ظهور « دیالوگ » و استدلال و چون و چرا نمودن و درواقع مهد ظهور اندیشیدن و تعقل کردن و به امور غیبی و اسرار نهان پرداختن . و نیز روایت است که هندوستان همان محلّ هبوط آدم و حوّا بوده است یعنی محلّ ظهور نخستین گویش و زبان و پیدایش کلمه و استدلال و معنا .
تطبیق حروف و اعداد که یک بازی قراردادی می نماید نخستین تلاش بشر در جهت پیدایش منطق بوده است که حروف ابجد یکی از این مثالها در جهان اسلام است ولی در عین حال همچنان مطلقاً معلوم نمی شود که منطق انسان هزاره های اخیر چگونه از بطن چنان تطبیقی رخ داده است .
چنین استنباط می شود که ابداع کنندۀ خط و حروف و کلمه و کتابت فنیقی ها بوده اند که خطّ میخی را پدید آوردند که امروزه خط چینی هنوز از همان ماهیّت است و کاربرد دارد و پیچیده ترین الفبای جهان است که گوئی حدود شصد حروف دارد . ولی آیا گویش و نوشتن کمابیش پا به پای یکدیگر پدید آمده اند و یا هزاران سال قبل از پیدایش خط ، بشر گویشی واضح و کلمه ای داشته و برای هر شیء و عملی واژه ای واحد بکار می برده است ؟
بهرحال با نگاهی به سیر تطوّر و تکامل زبان یک کودک از بدو تولد تا بلوغ می توان این مسئله را کمابیش پاسخ داد ولی کودک امروز همۀ واژه ها را مستقیماً از زبان اطرافیانش می یابد و نه از خودش . سیر تکامل زبان در تاریخ مسلماً ماهیّتی بکلّی دگر داشته است زیرا از خود فرد و بلاواسطه یافته شده است . بی تردید حیات اجتماعی و تشکیل خانواده نقش بسیار مهمی در تکامل زبان داشته است یعنی زبان از یک لحاظ پدیده ای کاملاً ارتباطی است زیرا هیچکس با خودش حرف نمی زند الاّ با دیگرانی در خودش .
آیا براستی انسان با خودش نیازی به مکالمه داشته است ؟
مثلاً آیا حضرت آدم قبل از خلقت حوا، هیچ کلمه ای بلد بوده و بر زبان می آورده است ؟
در قرآن آمده که خداوند در همان بدو خلقت ، همۀ اسماء و علوم و کلماتش را در ذات آدم سرشته است . ولی آدم بدون تردید بایستی فقط در رابطه با حوا قادر شده باشد تا این کلمات را از خودش استخراج کند و درواقع به یاد آورد . حکیمان قدیم معتقد بودند که علم واقعی همانا «یاد آوری» است .
در قرآن هم این واقعه موسوم به «ذکر» است یعنی علوم آموزشی ، علم حقیقی نیستند و ارزشی ماندگار ندارند . و این همان تفاوت علم لدّنی یا «من عندی» است از علوم کتابی و مدرسه ای و محاوره ای : علم خودی و بیخودی ! این امر شامل حال زبان هم می شود . یعنی زبان حضرت آدم زبانی خودی بوده است ولی زبان فرزندانش بیخودی و عاریه ای است . این اعتقاد نیز ممکن است که همین زبان بیخودی که انسان از اطرافیان می آموزد به مثابۀ تحریکی از بیرون است که زبان خودی و ذاتی را به یاد می آورد و بدون آن انسان امکان یادگیری زبان را ندارد همچنین هر نوع آموزش دیگری . ...
منبع:کتاب " سرّ واژه"
امّ الکتاب
زمینه ای در علم هرمنوتیک عرفانی
کندوکاوی از ذات زبان بشری
The Secret of Word
مؤلف : استاد علی اکبر خانجانی
تاریخ تألیف : 1383
تعداد صفحه:145
برای دانلود کتاب pdf و صوتی رایگان ،نام کتاب را همره با نویسنده در اینترنت جستجو کنید.
فهرست عناوین کتاب:
« خدا » کلمۀ
منشأ بشری کلمات
نخستین واژۀ بشری
اھمیّت واژه ھا در سرنوشت
جھان به مثابۀ مخلوق واژه ھا
جادوی واژه ھا
رابطۀ امام و کلمۀ خدا
سه واژۀ بنیادین
معنای سر واژه
کارخانۀ واژه
اسرار الفاظ
چگونه لفظی دارای معنا می شود
چگونه واژه ای واقع می شود
تلقین واژه ھا
ذات دیالکتیکی واژه ھا
ذات الفباء
فلسفۀ دھان
انواع واژه ھا و مادرشان
اخلاق واژه ای
واژه ھای اخلاقی
شعر واژه ھا
مادّه و معنا
پیدایش واژه در رابطۀ آدم و حوا
آموزش زبان
خود و خدا
انقلاب واژه ھا
در محضر حضرت واژۀ الله
واژه ھای سرنوشت و سرنوشت واژه
« عشق » سّر واژۀ
صورت الفباء و کلمات
سّر نقطة
و سر نی « ن » سّر قلم یا سر
تأملی در صدای حیوانات
صدای عدم
سیری در تمدّن واژه ھا
« سر » واژۀ
سَر سر
سّر سرّ
سّر گفتگو
« م » سّر حرف
راز یگانگی اصوات الفبائی
« حق » حّق واژه ھا و واژۀ
« مغ » سّر واژۀ
یگانگی جھانی معنای الفاظ
« ز » سّر لفظ
« ی » سّر لفظ