
عنوان: ۳۰ سوره قرآن درباره قیامت و ظهور | خسوف بزرگ، نشانهای از آخرالزمان؟
خسوفهای اخیر، زلزلههای مداوم، و دود فراگیر شهرها، آیا همه نشانههایی از قیامت هستند؟ در این مقاله، آیات قرآن درباره شکافتن آسمان، حرکت کوهها، و جمع شدن خورشید و ماه را بررسی میکنیم...
📎 مطالعه کامل مقاله: https://khanjany.org/quran-end-times-signs/
نشانه های خارق العاده وقوع واقعیت حق، در سراسر قرآن پراکنده است که حدود 30 سوره نام برده شده تماماً گزارشات این نشانه هاست. 30 سوره اختصاصی قرآن درباره آخرالزمان و قیامت. خسوف بزرگ، نشانه آخرالزمان است.
بزرگترین خسوفی که بشر مدرن را در خود بلعیده، ظلمات مدرنیزم و تکنولوژیزم است و حیات صنعتی در شهرهائی که مملو از دودها و سموم هستند و براستی که مردمان در تاریکی شهرها دچار خسوف گشته اند.
گردش شب و روز ، تغییر فصول ، زایش و مرگ و حوادث طبیعی مثل باران و سیل و رعد و برق و زلزله و سونامی و خسوف و کسوف جمله پدیده های متافیزیکی هستند که برای آدمی عادی شده اند.
ولی قرآن کریم بر این پدیده ها اصرار می ورزد که آیات الهی هستند و برای اهل فکر و ذکر موجب هدایت بسوی خداوند می باشند.[1]
اين زلزله ها و آتشفشانها و طوفانها و سونامي ها و غبارات نجومي و كسوف و خسوف هاي پياپي كه مطلقاً از محاسبات علوم غربي خارج هستند و بلكه در تناقض با اين علوم قرار دارند .
اينها جملگي از علائم مقدماتي رجعت كيهاني و حركت قهقرائي در ذات كائنات است .
قوانيني كه بر يك شيء در حال انبساط حكمفرماست كاملاً متفاوت و بلكه در تضاد است باقوانيني كه بر همان شيء در حال انقباض فرمان مي راند. همانطور كه قوانين حاكم بر سقوط و صعود يك شيء در فضا كاملاً متفاوت است.[2]
خسوف الهی همان ظهور ظلمات دل انسان آخرالزمان است که در برون او را فراگرفته است چرا که آخرالزمان ظهور باطن انسان است:
«روزی که نهان ها آشکار می شود.» طارق-9
بزرگترین خسوف
بزرگترین خسوفی که بشر مدرن را در خود بلعیده، ظلمات مدرنیزم و تکنولوژیزم است و حیات صنعتی در شهرهائی که مملو از دودها و سموم هستند و براستی که مردمان در تاریکی شهرها دچار خسوف گشته اند.
همانطور که اکثر شهرهای مدرن از ارتفاعات بیرون واقعاً در تاریکی و دود گم شده و دیده نمی شوند. و این مصداق یخسف الله است.
«پس به زودی روزی می رسد در آسمان دودی غلیظ پدید آید و مردمان را فرا گیرد.» – دُخان11-10
و این خسوف زمین است: «یَخسف الله بِهمُ الارض» -نحل45
«واقعه» از القاب قیامت است همچون الساعه.
همانطور که هر واقعه ای بمعنای قرآنیش امری الساعه است و قرآن کتاب واقعه است یعنی کتاب قیامت است.
علاوه بر اینکه در جای جای این کتاب سخن از قیامت و وقایع آن است چندین سوره به طور تخصصی و بطور کامل درباره قیامت است مثل :
القارعه،عادیات، زلزال، ضحی، لیل، شمس، بلد، فجر، غاشیه، اعلی، طارق، انشقاق، مطففین، انفطار، تکویر، نازعات، نبأ، مرسلات، دهر، قیامت، مدثر، حاقّه، واقعه، رحمن، قمر، نجم، دخان و غیره.
که این سوره ها اخبار و حکمتهائی مختص قرآن کریم است که کتاب آخرالزمان می باشد و دین آخرالزمان.
و اما نشانه های خارق العاده وقوع واقعیت حق، در سراسر قرآن پراکنده است که حدود سی سوره نام برده شده تماماً گزارشات این نشانه هاست که اکثر آنها امروزه حتی به چشم کافران نیز دیده می شود ولی تحت عنوانهای منکرانه مثل:
از افعال قهری خداوند نسبت به طاغوت و ستمگران، واقعه غرق کردن آنها در طوفان و دریاست:
«پس فرعون خواست که بنی اسرائیل را از سرزمین آنها بیرون کند پس همه فرعونیان را غرق کردیم.» اسراء- 103
امروزه نیز مکرراً در سراسر جهان از طریق طوفانها و سیلها و سونامی ها، مردمانی در آب غرق می شوند. پس درک می کنیم که این عذابی الهی است همچون زلزله ها و سائر فجایع طبیعی!
شکافته شدن آسمان که همان پاره شدن لایه اوزون است.
و زیرورو شدن کوهها که همچون پشم زده می شوند، جریان صنایع و معادن است که کل زمین را شخم می زنند و کوهها را می شکافند و همچون پشمهای رنگارنگ از آن انواع مواد معدنی استخراج می کنند.
و نیز واقعه دُخان که طبق قول قرآن دودی زهرآگین است که همه شهرها را فرامی گیرد و مردمان در دود گم می شوند.
و نیز جمع شدن خورشید و ماه که همان کسوفها و خسوفهای مکرر است که در این دهه های اخیر شاهدش هستیم.
و نیز سرریز شدن دریاها که آنهم به علت گرمای زمین و آب شدن یخهای قطبی و بصورت سونامی ها خودنمائی می کند
و نیز تنها و بیکس شدن آدمها بگونه ای که نه والدین فرزندان را می شناسند و نه فرزندان یکدیگر را و هیچ کس نمی تواند به داد کسی برسد.
و نیز به قتل رساندن مفتخرانه کودکان.
و نیز پیری زودرس کودکان و افسردگی ها و بیماری های حیرت آورشان که امراض دوران کهولت است مثل غلظت خون و سکته.[3]
شکافته شدن آسمان ِ زمین (جوّ زمین) موجب شده که بواسطه تشعشعات فوق جوّی کلّ تعادل زمین و اهلش از دست برود :
بروز زلزله های پی در پی و طوفانهای بی سابقه و مستمر و سیل های کم سابقه و خانمان برانداز و بر هم خوردن وضع آب و هوا و گرما و فصول ، باران قورباغه از آسمان ، باران خون (در هندوستان) ، باران تگرگ های چند کیلوئی در چین ، باران تخته سنگهای یخی در آمریکا ، ریزش برف در مناطق استوائی و حاره ، خشکسالی ، بروز انواع امراض اعصاب و روان که تاکنون سابقه نداشته است ،
بروز انواع بیماریهای جسمانی بی سابقه مثل ایدز و ایبولار و شبه سرطانهای کاملاً جدید و غیر قابل تشخیص
مرگهای ناگهانی بی هیچ علت پزشکی، رشد اپیدمیک و سرسام آور بیماری نسیان و جنون و اسکیزوفرنیا و افسردگی و مالیخولیا و رشد روز افزون خودکشی و جنایت های خانواده گی و گرایش جهانی جوامع به مواد مخدّر و فراموشی زا و ….
بیشتر بخوانید در کتاب: عین الیقین | اثر استاد علی اکبر خانجانی
مَه پرستی عاشقان و عارفان و شب زنده داران حقّ امری قدیم است در مکتب عرفان شیعی ، روایات فراوانی از ائمه اطهار دربارۀ اسرار ماه داریم که : شیعیان ما با ماه زندگی می کنند .
و اینکه مشاهده ماه یک عبادت ویژه است و آداب و حضور و وضوع دارد . و اینکه چشم بصیرت را می گشاید . و از همه مهمتر واقعه قرآنی « شق القمر » است .
بزرگترین خسوفی که بشر مدرن را در خود بلعیده، ظلمات مدرنیزم و تکنولوژیزم است .

این شقه شدن گوئی منجر به پیدایش این دو جمال شده است که ظاهر و باطن دل عارفانند . و به روایتی ماه، آئینه گردان جمال حق یا امام زمان است . و اینکه خسوف ها از جمله نشانه های ظهورند که در این دهه اخیر به کرات داشته ایم .[4]
” به روز قیامت سوگند می خورم . و به نفس نادم سوگند می خورم . مگر انسان می پندارد که استخوانهای او را جمع نمی کنیم ؟ چرا! قادریم که انگشتان او را از نو بسازیم .
بلکه انسانی که همچنان می خواهد به تبهکاری ادامه دهد می پرسد که روز قیامت پس کی فرا می رسد :
آنگاه که چشمها خیره و دریده بشود و ماه خسوف کند و خورشید و ماه جمع شوند .
آنروز انسان گوید که آیا هیچ پناهگاه و مفرّی هست ؟
نه هرگز هیچ پناهگاهی نیست الا نزد خداوند .
آنروز ایشان را از هر چه کرده و خواهد کرد خبر دهند . بلکه خبر هم لازم نیست چونکه انسان آنروز خود بر خودش بیناست .
گرچه باز هم عذر تقصیر می آورد . بیهوده زبان خود را به تلاوت قرآن به شتاب مجنبان . بر ماست جمع کردن و قرائت آن . و چون آنرا بخوانیم قرائت آنرا تبعیت کن . و توضیح بر عهده ماست .
مسئله اینست که شما اصلاً دنیا را عاشق هستید و آخرت را به آخر وا می نهید .
آنروز برخی چهره ها شاداب است و سوی خداوند نگران می نگرد . و برخی چهره ها در آنروز سیاه است گوئی که کمرش می شکند .
وقتی جان به حلقوم رسد گویند آیا شفاعت کننده ای هست ؟
باید بداند که هنگام جدائی است . و پا به پا می پیچد . آنروز سوی رانده شدن همانا پروردگار توست .
پس نه تصدیق نمود و نه وارد شد بر ما . تکذیب کرد و روی گردانید . آنگاه خرامان بسوی کسان خویش رفت .
وای بر تو . پس وای بر تو . و باز هم وای بر تو و وای بر تو . مگر انسان پندارد که بیهوده ول است .
مگر مایه ای از منی نبود که ریخته می شد به هدر . ولی خون بسته ای شد و خدایش بیافرید و بپرداخت . و از او نر و ماده پدید آورد . چگونه است که چنین خدائی نمی تواند مردگان را زنده سازد !”[5]
نخستین احساس ما از زمان ، تغییر است : تغییر در مکان ، تغییر در صور ِ چیزها و موقعیت چیزها . البته ما این تغییر را در رابطۀ خودمان حس می کنیم .
اگر چیزی در حال تغییر نباشد و یا تغییرش برای ما محسوس نباشد وجودش برای ما با عدمش السّویه می شود .
هر چیزی که تغییرات کمتری از خود بروز می دهد برای ما کمتر احساس می شود و لذا وجودش برای ما کمتر درک می شود .
مثلا ً آسمان چون اکثراً آبی و بدون تغییر شکل و رنگ است وجودش برای ما با عدمش یکسان است مگر آنکه هوا ابری و طوفانی شود و یا خسوف و کسوفی صورت پذیرد تا ما سرمان را بالا بگیریم و نظری به آسمان کنیم و یادمان بیاید که آسمانی هم همواره بالای سرمان وجود دارد .
مثلاً تا زمانی که هوا دچار تغییرات شدید نشده نظرمان را جلب نمی کند و بود و نبودش یکی می نماید مگر اینکه هوا به ناگاه خیلی گرم و یا سرد شود .
آدمهای اطراف ما نیز همینطورند. گاه ماهها و سالها می گذرد که اصلاً وجودشان را حس نمی کنیم تا آنگاه که تغییراتی در آنها رخ دهد :
تغییرفکری ، جسمی ، روحی ، رفتاری و امثالهم .
حتی در درون یک خانواده این بی توجهی کاملاً مشهود است . در هر تغییری نه تنها متوجه وجود چیزی می شویم بلکه در همان حال ، زمان را نیز درک می کنیم .
حسّ زمان و مکان، یکی است . این دو یکدیگر را به ارث می برند . زمان ِ گذشته بصورت تغییراتی در موجودیت چیزها ، پایدار می ماند، تغییراتی که در هر حال ، نمود واقعیت وجودی چیزها را تداعی می کند و نشانه های وجود محسوب می شوند و گویا ما ازطریق این تغییرات است که آدرس وجود هر چیزی را درک می کنیم و آنرا می یابیم .
تغییرات که همان وراثت زمان در مکان است ، مکانیّت هر چیز را خاطر نشان و معرفی می کند و اساس درک انسان از هستی چیزهاست .[6]




[1] 📘 کتاب: زمینه متافیزیک قرآنی، بند ۲۰۹ | اثر استاد علی اکبر خانجانی
[3] 📘 کتاب: خداشناسی امامیه جلد هفتم | فصل ۲۵۸، حضرت خسوف و غرق | اثر استاد علی اکبر خانجانی
[4] 📘 کتاب: دائرة المعارف عرفانی ۴ | مقاله راز رویتی در ماه | اثر استاد علی اکبر خانجانی
[5] 📘 کتاب: ن و القلم | فصل سوم | اثر استاد علی اکبر خانجانی