ویرگول
ورودثبت نام
بنیاد نشر آثار استاد علی اکبر خانجانی
بنیاد نشر آثار استاد علی اکبر خانجانیاستاد علی اکبر خانجانی،آخرالزمان شناسی،قیامت شناسی،انسان شناسی، ابرانسان، انسان کامل،ناجی موعود،امام زمان،علائم ظهور،عرفان،زندگی درمانی،شناخت درمانی
بنیاد نشر آثار استاد علی اکبر خانجانی
بنیاد نشر آثار استاد علی اکبر خانجانی
خواندن ۳۷ دقیقه·۱ ماه پیش

24 حقیقت شگفت انگیز درباره شفاعت در قرآن و عرفان اسلامی | راز رحمت مطلقه الهی

#شفاعت_در_قرآن
#شفاعت_در_قرآن
https://wisgoon.com/v/10LETZIPOX/24_حقیقت_شگفت_انگیز_درباره_شفاعت_در_قرآن_و_عرفان_اسلامی_|_راز_رحمت_مطلقه_الهی/
https://www.aparat.com/v/uunw02t

در این کلیپ کوتاه، استاد علی‌اکبر خانجانی به تبیین معنای حقیقی شفاعت در عرفان امامیه می‌پردازد؛ شفاعتی که نه یک بخشودگی اداری یا قضائی، بلکه یک تحول روحی و پاکسازی نفسانی از ظلم، فساد، مرگ و بی‌ارادگی است. این تحول عظیم از طریق صلوة و ورود روحانی اولیای الهی در جان انسان‌ها رخ می‌دهد؛ همان‌گونه که قرآن می‌فرماید: «اوست که بهمراه ملائک بر شما صلوة می‌کند تا شما را از تاریکی به روشنائی برده و زنده سازد.»

منبع اصلی پست شفاعت در قرآن در لینک زیر می باشد:
https://khanjany.org/intercession-2/

شفاعت در قرآن و احادیث
شفاعت در قرآن و احادیث

فهرست مطالب

  • ۱. معنی شفاعت در قرآن چیست؟

  • ۲. تفاوت شفاعت و مغفرت در نگاه عرفان اسلامی

  • ۳. رابطه شفاعت و شهادت در قرآن چگونه است؟

  • فریب خورده گی و ناامیدی از شفاعت حاصل چیست؟

  • شفاعت و رحمت؛ جلوه‌ای از مهربانی مطلق خداوند

  • 3. شفاعت امامان در قرآن و عرفان چه مفهومی دارد؟

  • معصیت بر امامان، رکورد معصیت بنی اسرائیل را شکسته است!

  • امامت همان ظهور گوهرۀ نبوّت است

  • شفاعت انبیاء و اولیای الهی

  • 4. معنای امامت در لغت از دیدگاه عرفان اسلامی

  • تفاوت امامت و نبوت

  • امامت، سرآغاز روز 50 هزار ساله قیامت

  • امام جانشین خدا و جانشین مردم

  • قضاوت و شفاعت امامان در قیامت

  • شفاعت | عشق خدا به امام و عشق امام به خلق خدا

  • 5. ‌شفاعت – شقاوت

  • شفاعت و معرفت نفس

  • 6. آیات قرآن درباره شفاعت امامان

  • چرا اصلا بایستی شفاعتی در کار باشد؟

  • شفاعت و رجعت الی الله و عروج روح در آخرالزمان

  • شفاعت در آخرالزمان عصر ما

  • علت عذاب خدا بر شفاعت شدگان چیست؟

  • شفاعت از جنس پارتی بازی نیست

  • چه کسانی می توانند شفاعت کنند؟

  • شفاعت چگونه انجام می شود؟

  • راز فریادهای علی ع

  • شفاعت و بدعت

  • علی(ع) در نزد خدا به چیزی امتحان شد، که هیچ بشری نشده است؟

  • علت هراس ملائک از محول نمودن شفاعت به بشر

  • علت زندگی صبورانه کافران در آتش دوزخ چیست؟

  • 7. مرز بین کرامت و شفاعت از شیادی؛ نشانه ایمان حقیقی در عرفان اسلامی

  • 📚 فهرست منابع 🔗

۱. معنی شفاعت در قرآن چیست؟

«شفاعت» به معنای واسطۀ مغفرت و بخشش و عفو ، شدن است و این مقام خداست که خداوند این صفت و مقامش را نیز مثل سائر صفات و اقتدارش به خلفای خود از مؤمنین مخلص و اولیایش وانهاده است و این امر در قرآن کریم مکرراً آمده است .

۲. تفاوت شفاعت و مغفرت در نگاه عرفان اسلامی

بسیاری می پندارند که شفاعت کردن خدا دربارۀ گناهکاران به معنای بخشیدن آنهاست حال آنکه مغفرت جدای شفاعت است .

به زبانی دیگر شفاعت همان مغفرت و بخشش خداست که در نزد بندگان مخلصش نهاده است که می توانند برخی از گناهکاران را از مغفرت خدا، مورد بخشش قرار دهند و شامل رحمت او نمایند و اهل ایمان و هدایت کنند و از عذاب برهانند .

پس شفاعت عبارت است از مغفرت پروردگار در نزد برخی از مخلصین در دین که از اولیای خدا می باشند و در مقام خلافت اللّهی او در درجات گوناگون قرار دارند .

پس شفاعت عبارت است از مغفرت انسانی پاک و خالص نسبت به گناهکاران بشری .

 پس جوهرۀ شفاعت از محبّت و ایثار انسانی نسبت به همنوعان جاهل و تبهکارش ، سرچشمه می گیرد و چنین حبّ و بخششی حاصل مقام شهادت (شاهد شدن) است که از مقامات عالی معرفت نفس می باشد .

۳. رابطه شفاعت و شهادت در قرآن چگونه است؟

 به نقل قرآن، عالیترین مقام شهادت و شفاعت از آن محمّد (ص) می باشد که خداوند شاهد و شفیع محمّد (ص) است ، و محمّد (ص) شاهد و شفیع مؤمنان امّت خویش است و مؤمنان هم به میزانی که در دین خالص می شوند ، شاهد و شفیع بر مردم هستند .

این سلسله مراتب شهادت و شفاعت در قرآن مذکور است .

و این امر نشان دهندۀ واحد بودن نفس بشری و بلکه واحد بودن کلّ عالم هستی است که خدا هم صاحب و مالک و رب و گوهرۀ هستی است .

یعنی شهادت و شفاعت ماهیّتاً امری است از خویش بر خویش .

یعنی به میزانی که مؤمن اهل معرفت نفس از خود فرا میرود و خروج می کند و شاهد بر عالم و آدم می شود ، جز حقّ و رحمت خدا نمی یابد و هیچ نقصان و باطلی نمی بیند .

همانطور که علی (ع) می فرماید:

« اگر در کار جهان و جهانیان نقصانی می بینی از جهل و غفلت توست توبه کن و به خدایت رجوع نما. »

 و همانطور که قرآن می فرماید :

 « حق آمد و باطل رفت و خداوند حق را بر باطل افکند تا آنرا محو نماید. »

فریب خورده گی و ناامیدی از شفاعت حاصل چیست؟

 پس مقام شفاعت در وادی شهادت بر نفس واحدۀ عالم و آدم موجب معرفت بر حقّ است و مقام درک توحید است . و از اینجاست که خداوند می فرماید :

« بگو که خداوند جمیع گناهان شما را می بخشاید، از رحمتش نومید نباشید همانا که ناامیدان از رحمت خداوند فریب خورده گانند.»

و این فریب خورده گی حاصل القای کاذب آن دسته از علمای جاهل و مشرک دین است که دین را بر مردمان سخت جلوه می دهند و با این کار راه هدایت را بر مردم مسدود می کنند تا مردم را به خودشان دعوت کنند و دکان دین خود را آباد کنند .

 همانطور که خداوند در قرآن مکرراً می فرماید که :

 «بدانید که همواره رحمت خدا بر عدلش پیشی دارد و اگر قرار بود که خداوند بواسطۀ عدلش مردم را بگیرد احدی بر روی زمین باقی نمی ماند. »

 انسان اهل معرفت نفس بمیزانی که حقّ وجود خود را می شناسد و بر رحمت بی پایان و مطلقۀ خدا معرفت می یابد، می تواند گناهان و خطاهای خود را ببخشاید

و به همین میزان قادر به عفو و بخشش گناهان دیگران است و این سیر پدید آمدن مقام شفاعت در مؤمنان عارف است .

 پس شفاعت یک قدرت معرفتی است و تلقین و تقلید نیست . هیچ کسی با تلقین نمی تواند اعمال زشت خود را در نفس خود ببخشد و پاک کند و سبک و آرام شود و انبساط یابد و دلش به نور رحمت خدا عالم گردد .

 بخش عظیمی از جنایات و گناهان کبیرۀ بشری حاصل یأس بشر از رحمت خداست .

شفاعت و رحمت؛ جلوه‌ای از مهربانی مطلق خداوند

آنان که رحمت خدا را می شناسند و به آن امیدوارند طبعاً به رأفت و لطافت و مهر می رسند و از نزدیکی به ظلم و فسق و تباهی اکراه دارند .

 دلی که به رحمت خدا معرفت و امید دارد طبعاً دلی مهربان و لطیف است و نمی تواند به شقاوت و ستم و خیانت رو آورد .

پس امیدوار کردن مردم به رحمت خدا و شفاعت مخلصین ، نه تنها موجب تشویق آنها در گناهان نیست بلکه آنها را از گناه کردن شرمسار می کند .

 آنکه از رحمت و شفاعت مأیوس است در گناه ، وقیح و جسور می گردد و مبدّل به جنایتکاری حرفه ای می شود و قباحت عمل از نظرش ساقط می شود .

همانطور که بکارگیری قهر و غضب و تنبیه در تربیت نتیجه ای معکوس دارد الاّ در موارد بسیار نادر و آنهم پس از تذکّر فراوان .

همانطور که امر به معروف و نهی از منکر غضبناک و تهدیدی و تعزیری نیز موجب دریده گی و فحشاء می شود و مبدّل به ضدّ دین می گردد ، همانطور که در کشور ما چنین شده است .

امیدوار کردن و معرفت دادن به مردم دربارۀ رحمت خداوند ، بزرگترین و سازنده ترین نوع امر به معروف و نهی از منکر است و این سنّت امامان ماست .

 همانطور که علی (ع) معترفین به زنا و شرابخواری را به جای قهر و تهدید و جاری کردن حدّ، به رحمت خدا امیدوار می کرد و نقطۀ رحمت خدا را در وجودشان نشان میداد .

در صدر اسلام در جامعه ای که مظهر اشد کفر و نفاق و ظلم و فسق و فجور و دزدی و زنا بود جز چند مورد انگشت شمار، حدّی شرعی جاری نگشت که آنهم بواسطۀ وقاحت و اصرار گناهکاران و افتخارشان به گناهشان بود و آنهم شاکی داشتند .

آن مؤمن مخلصی که مورد شفاعت درگاه خدا قرار می گیرد و خداوند شفاعت گناهانش را می کند و مورد رحمت و لطف قرار می دهد و جایگاه گناهانش را به حسنات تبدیل می کند ، چنین کسی از نزد خدا شفاعت یافته و اهل شفاعت دربارۀ دیگران می تواند باشد .

 اصولاً هر کسی قلباً بتواند گناه و ستم دیگری را ببخشد آن گناهکار را از تباهی و عذاب گناهانش مبرّا نموده است و شفاعت همین است .

و البته هر کسی نمی تواند از چنین قدرت و معرفت و لطف قلبی برخوردار باشد الاّ مخلصان عارفی که از نزد خداوند چنین قوّت قلبی یافته باشند .

 آدمها معمولاً حتی کوچکترین گناهان و ستم های عزیزان خود را پس از سالها هم نمی توانند فراموش کنند تا چه رسد که بتوانند قلباً ببخشایند .

و خداوند در قرآن کریم خطاب به رسول و مخلصین خود می فرماید :

« اینطور نیست که هر کسی که شما دوستش بدارید و مورد حبّ شما باشد بتوانید شفاعتش نموده و هدایتش کنید ».

 این بدان معناست که حبّ مخصوص نسبت به فردی هنوز از علائم ناخالصی و شرک است و از توحید نیست. و تا آدمی در معرفت نفس به نفس مطمئنّه نرسیده باشد و از آنجا به مقام نفس شاهده و نفس واحده ارتقاء نیافته باشد و وحدت وجود را در نیافته باشد به مقام شفاعت نرسیده است .

تا خویش و غیر در نظرش و در دلش یکی نشده باشند و از غیریّت نرهیده باشد و به خویشیّت کامل با جهان و آدمیان نرسیده باشد مقام شفاعت را نیافته است .

 شفاعت یعنی «غیر» را عین خویش دیدن . و از چنین دیدنی توحیدی است که آدمی بر همه رحمت می آورد و شفاعت از همین مقام است .

شفاعت ، مقامی ورای کفر و ایمان است و حاصل معرفتی از بطن هفتم دل و دین و قرآن است .

 پس شفیعان ، عارفانند که مذهبشان ، عشق به عشق پروردگار است . و شفاعت محصول عشق است که از وادی معرفت دربارۀ حق بر می خیزد . [1]

3. شفاعت امامان در قرآن و عرفان چه مفهومی دارد؟

 شفاعت و کرم و رحمت ارواح طیبه معصومین حیرت آور و باور نکردنی است از برای کسانی که به بهانه‌ای به نام یکی از آنان توسلی نموده‌اند.

ولی افسوس که این توسلات اکثراً محدود به نیازهای دنیوی است و تبدیل به تجارت خانه‌ای می‌شود که گاه مصداق شرک آشکار و نفرت انگیز است که معمولاً همین جنبه از تشیع است که مورد خطاب اهل سنت و تکفیر آنهاست.

باور به شفاعت ائمه هدی نیز حاصل باور به رحمت مطلقه خدا در وجود قدسی امامان است. همان‌طور که شفاعت در امری، عین بدعت است پس باور به رحمت مطلقه نیازمند علم بدعت است همان‌طور که امام صادق علم بداء را از ارکان این مذهب قرار داده است.

 و این بدعت جز بمعنای خلق جدیدی از انسان نیست که موجب حیات و هستی به‌کلی متفاوتی می‌گردد که هویت الهی است که امامان معصوم مظاهر آن می‌باشند.

و لذا مذهب امامیه مذهب بدعت است و ایمان و علم امامیه هم ایمان و علم بدعت است. باور به بدعت اساس امامت و مذهب امامیه است.[2]

بخش عظیمی از جنایات و گناهان کبیره بشری حاصل یاس بشر از رحمت خداست

معصیت بر امامان، رکورد معصیت بنی اسرائیل را شکسته است!

امامان برای اکثر ما شیعیان وسیله ای برای تبهکاری و غایت فساد و گناه و ستم و کفر هستند در حین حیات بهشتی !

چون دوازده امام داریم پس باید هر گناهی بکنیم زیرا مورد شفاعت قرار می گیریم زیرا نماز می خوانیم و برای آنان اشک می ریزیم و خیرات می دهیم .

و اینست که امروزه شیعه مبدّل به مفتضح ترین و مفلوکترین و معذب ترین مذهب بر روی زمین شده است و حق همین است .

معصیت ما بر امامان رکورد معصیت بنی اسرائیل را در تاریخ شکسته است همانطور که جامعۀ ما در بسیاری از مفاسد رکورد دار جهان است .

 افغانستان ، ایران ، عراق و لبنان چه می گویند به شیعیان ؟

 ما که باید امامان تقوا و عشق و عرفان در جهان باشیم ، چیستیم ؟

امامت همان ظهور گوهرۀ نبوّت است

تقریباً همۀ انواع معجزات و کرامات و شفاعتهائی که درباره همه انبیای الهی ذکر شده است درباره امامان ما هم گزارش شده است از طی الارض تا زنده کردن اموات و شفای امراض لاعلاج و غیره .

 اگر اصل امامت را درک کرده باشیم درک و باور این امور سخت نمی آید .

پیامبر اکرم ص دربارۀ علی ع می فرماید که :

علی نور باطن من است . علی در باطن همۀ انبیای سابق بوده است و زهی افتخار بر من که او را به چشم می بینم .

پس امامت همان ظهور گوهرۀ نبوّت است پس عجب نیست که همه قدرتهای روحانی انبیای گذشته در امامان هم باشد.

منتهی امامان چون دارای رسالت اجتماعی همچون پیامبران نبودند لذا نیازی به ظهور این کرامات نداشتند الاّ در مواقع ویژه ای آنهم عمدتاً در رابطه با مؤمنان خود و به قصد آشکار کردن و اثبات عینی یک حکمت و حقیقتی .

امامان ما امامان علم و معرفت و محبّت و اخلاص و ارزشهای الهی هستند که فقط طالبان هدایت را می پذیرند و رسالت آنها بازاری نیست یعنی فقط طالبان علم و معرفت و حقیقت را می پذیرند .[3]

شفاعت انبیاء و اولیای الهی

 شفاعت انبیاء و اولیای الهی نیز برخاسته از علم عظیمی است نه پارتی بازی.

این علم همانست که ملائک قادر به درکش نبودند و آسمان نزدیک به پاره شدن بود آنگاه که خداوند شفیع خود را معرفی کرد (قرآن)-

 این علم دیالکتیک است که یگانگی ذاتی کفر و ایمان را درمی یابد و محرم اسرار خداست زیرا مظهر بودِ نبود اوست![4]

حقیقت شفاعت در قرآن و عرفان اسلامی
حقیقت شفاعت در قرآن و عرفان اسلامی

4. معنای امامت در لغت از دیدگاه عرفان اسلامی

1- امامت در لغت از مصدر « امّ » بمعنای مادر و ذات است و همچنین بمعنای پیشوائی و رهبری .

2- امامت اساس و محور مذهب شیعه است و لذا آنرا مذهب امامیه نیز گویند که اسمی بامسمی تر است و حکیمانه تر و نیز قرآنی تر .

3- از نص صریح آیات قرآنی درمی یابیم که امامت مقامی برتر از نبوت است که در کمال نبوت رخ می نماید و امام کسی است که گوهره نبوت را هم در خود داراست هر چند که نبی نبوده باشد .

4- نبوت بمعنای خبرآوری و پیامبری از طرف خداست درباره خدا و امرش . ولی امامت بمعنای اثر و حضور صفات و اراده خداست در بشر . و لذا منجر به ختم نبوت می شود .

تفاوت امامت و نبوت

5- پس امامت ظهور ذات از انسان است و این ظهوری رحمانی است ظهوری مادرانه ( امّی ) . که این ظهور به قصد رهبری روحانی مؤمنان است بسوی خداوند در درون خودشان و در ذاتشان .

6- پس امامت عرصه ظهور ذات انسان است و ذات انسان هم جز خداوند نیست پس این ظهور صفات نیز هست زیرا صفات الهی تجلیات ذات اوست و کمال این ظهور برای مخلصین ظهور جمال حق می باشد و واقعه لقاء الله .

امامت، سرآغاز روز 50 هزار ساله قیامت

7- پس امامت قلمرو پیدایش قیامت نیز هست همانطور که دوره ختم نبوت و آغاز امامت همان سرآغاز روز 50 هزار ساله قیامت است .

8- ولی این قیامت ، قیامت صغراست و قیامت رحمانی که قبل از قیامت کبرا برای مؤمنان اهل معرفت نفس در رابطه با امام رخ می دهد که واقعه سبقت و تقرب الی الله است قبل از قیامت کبرا و پایان جهان .

9- همانطور که واقعه قیامت کبرا نیز که در شام پایان روز 50 هزار ساله رخ می دهد با از میان رفتن و کشته شدن آخرین امام بر روی زمین مصادف است .

10- یعنی بقای بشر بر روی زمین منوط به وجود امامان در جهان است و بلکه بقای عالم هستی و کائنات هم منوط به این حق است

زیرا بقول قرآن کریم هر آنچه که در جهان است متحصن و متمرکز و متوسل به وجود امامی آشکار است و با از میان رفتن او جهان هستی هم بهمراه او بسوی خداوند رجعت می کند که این واقعه قیامت کبراست .

11- زیرا جهان هستی به این قصد آفریده شده است تا خداوند در عالم ارض از وجود انسان رخ نماید . پس انسانی که مظهر حق باشد اساس حیات و هستی است و بدون او عالم ارض ( کائنات ) دلیلی برای بقایش ندارد .

امام جانشین خدا و جانشین مردم

12- پس امام فقط مظهر و جانشین خداوند در عالم طبیعت نیست بلکه جانشین مردم نیز هست چرا که بقول قرآن مردم بر فطرت حق آفریده شده اند .

پس « ذات » هم ذات خداست و هم خلق . و مسئله امامت و رهبری هدایت مردم از همین بابت است .

قضاوت و شفاعت امامان در قیامت

13- بر اساس خلافت ناس است که در قیامت خداوند امامان را وکلا و سخنگویان و نمایندگان فطری گروههای بشری قرار می دهد و از آنان درباره اعمال و سرنوشت و عواقب مردمان سئوال می کند و بر اساس قضاوت و شفاعت امامان است که تکلیف مردمان در قیامت تعیین می گردد . و این معنای دموکراسی الهی است که بر حقیقت وحدت وجود استوار است .

14- بر اساس مراتب و اسرار سیر و سلوک عرفانی ، انسان سالک چون به قرب الهی و معراج حق رسید که همان جنات نعیم خداست این اختیار را دارد که برای همیشه در آن قرب و بهشت حضور حق بماند و یا برای رسالت عرفانی و شفاعت و هدایت خلق دوباره به دوزخ زمینی بازگردد .

15- نخستین انسانی که در آسمان هفتم به دیدار محبوبش رسید ولی به عشق خلق از بهشت فردی خود گذشت و دوباره به نزد مردم بازگشت و دوزخ خلق را بر جنت خود ترجیح داد و وصال محبوب را فدای مردم نمود و فراق گزید محمد مصطفی حبیب خدا و نور رحمت او بر بشر بود .

و لذا نبوت کامل و ختم شد و امامت به تمام و کمالش رخ نمود و خداوند از خلقت خود راضی گشت و لذا قیامت 50 هزار ساله هم آغاز گردید و لذا دین محمد را دین آخرالزمان گویند .

کار شفاعت بزرگترین عشق ورزی و از خودگذشتگی و ایثار بمعنای حقیقی و کامل است بی هیچ مزد و منتی

16- و اما در قیامت کبرا نیز این عشق و ایثار آشکارا رخ می دهد و شفاعت خلق بواسطه امام موجب بخشوده گی مردمان است ولی این شفاعت هیچ شباهتی به پارتی بازیهای بشری و آن مفهومی که در ذهن عامه شیعیان است ندارد .

این شفاعت حاصل خلافت امام بر جای مردم است .

 و امام بجای خلق به خدایش حساب پس می دهد و تمام معاصی و گناهان مردم را گردن می گیرد و مردم را از عذاب ابدی دوزخ می رهاند و دوزخ آنان را بر خود پذیرا می شود .

شفاعت | عشق خدا به امام و عشق امام به خلق خدا

17- این شفاعت در اندیشه خلافت و وحدت وجود است که به عنوان یک قانون ذاتی رخ می دهد که آن قانون عشق خدا به امام و عشق امام به خلق خداست .

18- و آنگاه خلایق بخشوده شده و بر جنت الهی وارد می شوند و امام می ماند و خدایش که :

خدایا من آماده ام مرا بر جای مردمان در فراق ابدی و عذاب النار و دوزخ خلد عذاب فرما و قول می دهم که صبور و بلکه شاکر بمانم .

19- و اما بنظر شما خداوند در این واقعه چه می کند ؟

می گوید که ای حبیب من اختیار با توست اگر می توانی خودت را ببخش و در غیر اینصورت خودت را تسلیم دوزخ ابدی نما .

20- و امام می گوید :

ای پروردگار من چگونه می توانم در قبال عشق و کرم و رحمت و لطف مطلق تو خودم را عفو کنم .

مردمان عمری در فراقت سوخته اند و اینک در بهشت رحمت تو در انتظار دیدار تو هستند .

 تو به نزد آنان برو و من به دوزخ می روم .

و آنگاه خود را با صورت در آتش دوزخ سرنگون می کند .

و این معنای دیگری از برتری انسان نسبت بخداست در نزد خدا .

21- و بدینگونه دوزخ تبدیل به رضوان الهی می شود که مقامی بس برتر از جنات است .

 رضوان که جهان عشق است با عشق و ایثار امامان بنا شده است .

 این همان امتحانی است که خداوند جز امام را به آن نمی آزماید . و بدینگونه ابلیس نیز به شفاعت امام بخشوده شد.

شفاعت یعنی امکان پذیرش مقام خلافت الهی را به دیگران اعطانمودن از طریق به دوش کشیدن بار گناه

22- در عصر قدیم برای تعلیم و تربیت شاهزادگان در دربارها یک رعیّت زاده ای را که قبلاً به دوستی شدیدی با شاهزاده رسیده و هم بازی و محرم راز او شده بود را تبدیل به بلاگردان شاهزاده می کردند

 بدینگونه که از بابت هر خطا و غفلت که از شاهزاده سر می زد آن بچه رعیّت را تنبیه می کردند تا شاهزاده عبرت بگیرد و بیاموزد .

و این مثال بسیار خوبی از نقش بلاگردانی اولیای الهی و امامان خلق در نزد خداست .

 با این تفاوت که امامان خود این رسالت را برمی گزینند که رسالت عشق است برای هدایت خلق . [5]

5. ‌شفاعت – شقاوت

همه مردان خدا و انسانهای مخلص حامل شفاعت پروردگار در نزد خلایق بوده اند‌. این شفاعت به قدرت کرامت ومحبت وجودی این انسانها نصیب مردمان دردمند می‌گشته است و بی هیچ مزد و منّتی گرفتاریها و بن بست‌های ظاهری و باطنی خلق راعلاج می‌نموده است‌.

ولی عجب اینکه همین نجات یافتگان وادی شفاعت مبدّل به شقی ترین دشمنان این حق پرستان شده و بطرزی حیرت آور از آنان انتقام می‌گرفته اند‌.

ماجرای شفاعت های حضرت مسیح‌‌‌(ع) در تاریخ مشهور است و می‌دانیم که قوم خود او یعنی بنی اسرائیل که بیشترین خیر و برکات را از او دیده بودند وی را محکوم به مرگ نموده و شکنجه‌ها کردند‌.

و اصلاً یهودا که از حواریّون او بود محل خفای او و سائر یارانش را به دشمنان او داد و مسیح را به چند سکّه فروخت‌.

این ماجرا کمابیش درباره سائر حکیمان و اولیای خدا مصداق دارد‌.

می‌دانیم که تقریباً همه امامان ما بدست کسانی شهید شدند که بیشترین محبت و شفاعت و خیر را از ائمه دیده بودند و برخی از آنان روزی از مریدان محسوب  می‌شدند‌. براستی این چه رازی است‌‌؟‌

نویسندۀ این سطور سالها درباره این معما تعمّق نمود ولی نتوانست از آن پرده بگشاید تا اینکه خود بنوعی دگر با چنین حقیقت تلخی روبرو شد و بالاخره توانست این معما را فهم کند‌.

شفاعت امامان
شفاعت امامان

شفاعت و معرفت نفس

 وآن اینکه خداوند عالم به این بنده‌‌، علم و قدرت معنوی ویژه ای عطا نمود تا توانستم به علاج معجزه آسائی از امراض لاعلاج مردمان بپردازم چرا که عمری درعطش خدمت به مردمان درمانده بودم و خداوند نیز امکان چنین خدمتی را بمن هدیه فرمود‌.

ولی با کمال حیرت یکی پس از دیگری شاهد بروز فاجعه ای در این درمان شدگان گشتم‌.

و آن اینکه این بیماران لاعلاج که بناگاه بی هیچ زحمتی درمان می‌شدند دچار کبر و غروری مالیخولیائی گشته و بسیاری از آنان کوس انالحق می‌زدند و چون دیوی به جان اطرافیان خود افتاده و نهایتاً خود را نیز تباه می‌ساختند و نهایتاً به عداوتی جنون آمیز با من می‌رسیدند و برخی حتی درصدد انتقام برآمدند‌.

این واکنش برای بنده دارای دو جنبه و معنا بوده است‌‌، یکی از طرف پروردگارم و دیگری از جانب خود مردمان‌.

جنبه اول به آن معنا بود که دل به خلق نبندم و او را از یاد نبرم و بلاوقفه در سوی او در حرکت باشم و جز او یاری نیابم و جز از او اجری نخواهم‌. پس در واقع این اجر خداوند بود بمن‌‌، در راه خدمت به خلق او.

و اما از بابت جنبۀ دوم‌‌، مسئله این است که هر مرض و گرفتاری در هر فرد و گروهی از جانب خداست و به مصلحت آنهاست و تعادل نفس و نظم زندگانی را باعث می‌شود‌.

 یعنی بناگاه و بی هیچ توبه و معرفتی بار و درد و ثقلی را از کسی برداشتن موجب ازدست رفتن تعادل وجودش می‌شود‌.

این بدان معناست که هر انسانی بمیزان معرفت و ایمانش قادر به درک و حفظ  و هضم سلامتی و سعادت وعزت است‌.

یعنی هر مرضی به مثابه افساری بر نفس امارّه و وحشی است و از جمله راز بقای بشر کافر می‌باشد‌.

 انسان کافر و بی معرفت تاب تحمل عزت و سلامت را ندارد و نهایتاً به جان خودش می‌افتد و خلایق از شر او در امان نخواهند بود‌.

بدین ترتیب درمان و گشایشی که ازجانب بنده نصیب آنها می‌شد در واقع به مثابه ظلمی ‌ناخودآگاه و از روی ترحمی‌کور بود‌.

در واقع خداوند خالق بسیار مهربانتر و دلسوزتر از من و امثال من نسبت به مردمان است و صلاح کارشان را بهترمی‌داند‌.

 و بدینگونه بود که کار درمانگری را به کنار نهادم و روش عرفان درمانی را ابداع کردم تا هر کسی خود علت بیماری و بدبختی خود را فهم کرده و به توبه بپردازد و اعمال خود را بر مبنای دین خدا اصلاح کند تا ظرفیت سلامت را بیابد‌.

از همین تجربه عظیم بود که به راز دیگری از ختم نبوت و ختم معجزه در دین محمد (ص) پی بردم و درک کردم که چرا تنها معجزه پیامبر اسلام (ص) همان کتاب اوست یعنی حکمت و معرفت نفس‌. و اینگونه بود که ایمان آوردم که بقول علی‌‌‌(ع):

‌‌‌‌‌‌«‌دوزخی جز بی معرفتی نیست‌‌‌‌‌‌‌‌‌»‌.[6]

6. آیات قرآن درباره شفاعت امامان

…4- وقتی یک انسان دوزخی و کافر به قوانین هستی، مورد شفاعت قرار گیرد و به بهشت رود، گوئی که همه قوانین هستی باطل شده است و این بطالتی وجودی است که انهدام آور است.

پس از این منظر بهتر درمی یابیم که چرا اسم «شفیع» چون به انسانی محول شود می تواند اینقدر فتنه انگیز باشد.

5- «مالک نمی باشد شفاعت را مگر کسی که با خدایش در عهد و پیمان باشد.» مریم87-

 «آنانکه از غیرخدا شفاعت می خواهند مالکش نیستند مگر کسی که به حق شهادت داد از روی علم.» زخرف86-

«شفاعت سودی نبخشد مگر از کسی که اذنش دهد و چون هراس از قلوب ملائک برداشته شد پرسیدند که پروردگار شما چه گفت. گفتند حق که همو علی کبیر است.» سبأ23-

 که از این آیات بطور کلی درمی یابیم که شفاعت حاصل شهود و علم حق است که علم و شهودی برتر از این نیست که بر اساس همین حقی که دیده و بر آن علم یافته با خدایش عهد بسته است.

 پس کسی که خداوند شفاعتش را به وی بخشیده، کسی است که به حق عالم هستی بینا و عالم و متعهد شده است.

و اما حق چیست؟

طبق دهها آیات قرآنی که ذکرشان رفت کل زمین و آسمانها و همه موجوداتش برحق آفریده شده است.

 پس حق همان حق وجود است و آن چیزی است که هستی بر آن و به خاطرش آفریده شده است که در سوره سبأ این حق به اسم علی کبیر معرفی شده است که همان انسان کامل و خلیفة الله است و علی مرتضی است که خدا از او راضی و او نیز از خدایش راضی شده است:

«شفاعت ملائک سودی نبخشد مگر به اذن خدا که از آن کسی باشد که خدا از او راضی است.» نجم27-26-

 که از جنس این نوع آیات صدها سخن از رسول خاتم درباره علی مرتضی آمده است.

 از جمله اینکه :

 «علی با حق است و حق با علی است و علی به هر سو گراید حق نیز به همان سو گراید.»

و این حدیث بیان آیه مذکور از سوره سبأ است که علی همان حق است که جمال حق را در هر چیزی شهود می کند به ادعای خودش که مصداق آیه86 از سوره زخرف است:

«در هر چیزی اول خدا را و سپس آن چیز را می بینم.» علی(ع)–

 پس علی مصداق کسی است که بر حق دارای علم و شهود است.

شفاعت بزرگترین عشق ورزی
شفاعت بزرگترین عشق ورزی

چرا اصلا بایستی شفاعتی در کار باشد؟

6- و اما آیا اصلاً چرا بایستی شفاعتی در کار باشد که کافران و دوزخیان را به ناگاه صد و هشتاد درجه تغییر ماهیت و مسیر دهد و اهل جنت سازد. برای چه و بر چه حقی؟

آیا این نوعی تبعیض از روی عاطفه و محبت است؟

خداوند به این امر پاسخ منفی داده است:

«مپندار کسانی را که دوستشان می داری می توانی هدایت کنی.» قرآن- پس مسئله چیست؟

شفاعت و رجعت الی الله و عروج روح در آخرالزمان

7- این شفاعت با اینهمه غوغا و فتنه و شورشی که در آسمان و زمین برانگیخته و بسیاری را به هلاکت انداخته برای این نیست که عده ای به بهانه صدقه یا دعائی و یا کار خیر و یا نظر مرده و زنده ای، از کفر شیطان و دوزخ نجات یابند و در دنیا و آخرت در بهشت عافیت خدا خوش بگذرانند.

 این شفاعت مربوط به امر کبیری است و آن رجعت الی الله و عروج روح در آخرالزمان می باشد و مربوط به ولایت علی و بیعت با امام است.

همانگونه که در آغاز سوره فتح آمده است که شامل حال امام و همه شیعیان او و رهروان سیر الی الله می شود:

«براستی که پیروزی آشکاری را نصیب تو کرده ایم و خدا همه گناهان گذشته و آینده ات را بخشیده و از عزتش تو را یاری نموده و بر صراط المستقیم هدایت کرده است…»

 این همان شفاعت است از برای کسانی که با سابقه کفر و ضلالت و یا دین و ایمان به هر دلیل و بهانه ای در بیعت و ولایت امام وارد شده و با او عهد کرده اند که در اطاعت محض او بسوی خداوند بازگردند

 که بدون چنین شفاعتی چگونه نفس ظلمت زده و ثقیل و منجمد آدمی توان عروج روح دارد.

 پس بایستی همه گناهانش در گذشته پاک شده باشد و بلکه تبدیل به حسنات گردیده باشد و بلکه همه گناهان زین بعدش در راه عروج هم بخشیده شود و سراسر غرق در رحمت و مغفرت باشد تا کل وجودش را صرف این پرواز روح نماید بسوی پروردگارش، که فرمانده و رهبر و راهگشای این راه علیین هستند.

8- پس شفاعت فقط برای خداست نه برای خوش گذراندن خود.

 یعنی فرد مورد شفاعت بایستی همه دنیا و تعلقات غریزی و نژادی و تاریخی خود را قربانی این سیر نماید و مجاهد فی الله باشد و همه عمرش را در آئین ابراهیم حنیف جهاد کند.

زیرا او از جمله مؤمنانی است که خداوند وی را برای خودش برگزیده است. (حج77)

9- پس در حقیقت این شفاعت به معنای پاک شدن از دنیا و دل کندن از همه تعلقاتش می باشد و دیگر بسویش بازنگشتن است و مصداق خروج از اقطار زمین و آسمان است که علی و علیین سلطان این خروج و عروج هستند.

 و مؤمنان سالک را در نزد خدا شفاعت می کنند تا فقط برای خدا زندگی کنند نه برای خود و نژاد خود و زمانه.

به همین دلیل است که در این شفاعت و سیر الی الله تنها گناه عذاب آور، سوء ظن به امام است تا چه رسد تهمت به او. و به غیر از این همه گناهان پیشاپیش بخشوده شده است طبق آیات مربوط به بیعت در سوره فتح!

شفاعت در آخرالزمان عصر ما

10- پس شفاعت مختص قلمرو ولایت علی و رهروان رجعت الی الله در آخرالزمان است که همه ارکان و ابعاد و اعماق زندگی بشر غرق در معصیت و فسق و تباهی است و لقمه ای رزق حلال یافت نمی شود که چنین انسانی اگر قصد توبه کند جایی برای ماندن ندارد که بخواهد زندگانی مؤمنانه ای داشته باشد.

پس توبه این دوران جز از طریق الحاق به این ولایت و برخورداری از این شفاعت مطلق و کندن از تمامیت این حیات جهنمی و رخت سفر بربستن و سالک سیر الی الله شدن ممکن نیست.

یعنی امر دین خدا و توبه در آخرالزمان امری مطلق است به مثال یا رومی روم یا زنگی زنگ گشتن.

و هیچ راه وسط و مخلوطی موجود نیست و شفاعت علی و امامان معصوم و علیین دوران فقط مشمول چنین مجاهدانی می شود و این بدین معناست که در آخرالزمان دیگر کمترین شرکی مقبول نیست.

یا کفر مطلق و یا دین خالص و مابقی خسرالدنیا والآخرة شدن است.

11- چرا که مسیر رجعت الی الله و عروج روح سیری کاملاً بعکس نزول و خلقت قدیم است پس حتی ملائک و آسمانها هم با آن بیگانه بودند و بلکه آن را تماماً برخلاف قوانین خلقت می دیدند و لذا از هراس نزدیک بود که پاره پاره شوند زیرا که قوانین رجعت، سراسر بدعت است که هویت امام است و علم بداء همان علم حق است.

 پس جز به شفاعت و بخشوده شدن همه مسائل و معاصی و خوب و بد قلمرو نزول و خلقت قدیم، این راه جدید پیموده شدنی نیست و لذا یک اصل دارد و آن اطاعت بی چون و چراست زیرا همه مراحل و مسائل این رجعت، بدیع است و بی سابقه و با چون و چراهای منطق قدیم، خوانائی ندارد.

 این همان ماجرای حیرت آور رابطه شمس و مولاناست که تبدیل به افسانه شده است که در مولانا با این مسئله آغاز شد که:

 آیا نبی برتر است یا ولی!

 این روبرو کردن حق خلقت نزولی و آفرینش صعودی است که تا سالها مولانا را پریشان نمود و آتشی به جانش افکند که بالاخره او را طالب و عاشق این سیر جدید نمود و برای آماده شدنش به امر شمس همه موازین و مقامات و منزلتهای دینی و علمی و عرفان سنتی خود را زیرپا نهاد و این زمینه شفاعت و حرکت بسوی خداست.

 ولی بدان که این شفاعت و حرکت برای امییون بسیار آسانتر از اهل کتاب و علم است و آنهمه هزینه ای که برای مولانا بهمراه داشت را ندارد که هولناکترین هزینه اش به قتل رسیدن شمس بدست پسر بزرگش بود که خود را وارث علم و شریعت و منزلت معنوی پدر می دانست و بناگاه پدر را نابوده یافت و خودش را نیز!

 و در اینجا بهتر درمی یابیم که بزرگترین حجاب و خصم این سیر، نژاد است.

علت عذاب خدا بر شفاعت شدگان چیست؟

12- شفاعت اولیای الهی برای اهل ایمان به معنای اینست که علیین کل بار گناه و معصیت و کفر گذشته و آینده اهل ایمان را به دوش می کشند:

 حال آن باری که کمرت را می شکست از تو برداشته شده و وجودت ارتقاء یافته است پس بسوی پروردگارت راغب شو و پرواز کن. (سوره انشراح)

 الغوث الغوث گفتن علی(ع) از آتش کفر و معصیت شیعیان خویش است که آنها را شفاعت نموده است و آنها هنوز بر او معصیت می کنند و او آتش کفرشان را به جان خود می خرد.

و اینست که سوء ظن و تهمت به امام، تنها علت عذاب خدا بر این شفاعت شدگان است.

و این سوءظن و تهمت به امام عین سوءظن و تهمت به رحمت مطلقه و شفاعت است و لذا آتش کفر و تهمتشان را بخودشان برمی گرداند.

سوره فتح تماماً بیان امر بیعت و هدایت و امامت و شفاعت است.

راز غیبت امام، راز امام کشی و امام فروشی و امام خواری شیعیان است که از امام فقط شفاعت و سلطنت می طلبیدند نه عدالت و معرفت و حقیقت و آدمیت.

13- نشان دادیم که شفاعت الهی درباره خلق به خلفای علیین محول شده است و درباره معنای کلی آن در فصل مغفرت سخن نمودیم.

و اینک به ماهیت شفاعت نظر می کنیم که چگونه و چرا و به چه قدرتی یک انسان دیگر (علیین) می تواند مردمان را شفاعت کند.

علت غیبت امام
علت غیبت امام

شفاعت از جنس پارتی بازی نیست

14- شفاعت از جنس پارتی بازی و از روی هوای نفس و یا میل و حُب شخصی نیست و نمی تواند باشد به همین دلیل شفاعت اولیای الهی به خانواده و عزیزانشان نمی رسد همانطور که می فرماید

 «مپندار که می توانی آنرا که دوست می داری هدایت کنی.» قرآن-

زیرا شفاعت مقدمه و اساس هدایت است چون یک واقعه باطنی و تمام وجودی است و فرد مورد شفاعت، به رحمت الهی و مغفرتش، از ظلم و کفر و ثقل و سیاهی جان پاک و زنده می شود به نور حیات حق!

و این اساس هدایت است که البته پس از شفاعت از راه ارادت و اطاعت بی چون و چرا ممکن می شود همانطور که شفاعت هم بی چون و چراست.

و کسی که مورد شفاعت اولیای الهی قرار می گیرد نه تنها لایق تر و بهتر از سائرین نیست که عموماً بدترین و کافرترین مردمان است در شقاوت و جهل و ستم.

چه کسانی می توانند شفاعت کنند؟

15- و کسی می تواند به اذن الهی بستگان نژادی خود را شفاعت کند که از نژاد پاک شده باشد یعنی ابراهیمی شده باشد!

و اصلاً انسان شفیع، یک انسان ابراهیمی است یعنی از ظلمات نژاد و نژادپرستی و دهر و تاریخ پاک شده است یعنی بی «من» شده و لذا توانسته خلیفه پروردگار شود زیرا او هم «بی من» است و «من» خود را به خلق و خاصه مؤمنانش وانهاده است:

 «خداوند هر که را خواهد هدایت کند بر او منّت می نهد.» قرآن-

 پس انسان شفیع «منّ الله» است نه من نژادی و تاریخی! یعنی از قلمرو دهر خروج کرده است و امام زمان شده است در درجه امامت!

16- انسان شفیع، بی اراده ترین و ذلیل ترین و ناتوانترین و جاهلترین و کافرترین و شقی ترین و درمانده ترین افراد بشری را شفاعت می کند

 زیرا برای هدایت الی الله مساعدتر هستند زیرا تعلقات مادی کمتری دارند و دلبستگی هایشان نیز به حداقل است پس بالقوه دلهایشان هدایت پذیرتر است بشرط آنکه بخواهند اطاعت کنند و سالک الی الله شوند.

17- شفاعت بمعنای بخشودگی یک واقعه اسمی آنگونه که مثلاً در دستگاه حکومتی یا قضائی رخ می دهد نیست بلکه یک تحول و تبدیل نفسانی و پاک نمودن جان از فساد و ظلم و مرگ و عدمیت و بی ارادگی است.

شفاعت چگونه انجام می شود؟

و اما این واقعه عظیم روحی چگونه محقق می شود؟

بواسطه صلوة و ورود روحانی در دیگران!

«اوست که بهمراه ملائک بر شما صلوة می کند تا شما را از تاریکی به روشنائی برده و زنده سازد.» قرآن-

 یعنی علیین بقدرت روح الهی خود در دیگران ورود نموده (صلوة) و آنان را پاک می کنند و طبعاً از آتش کفر و بخل و ظلم آنان هم برخوردار می شوند.

طریق یاری

ما در طریق یاران از جان خود گذشتیم
از نام و خانمان و از نــان خود گذشتیم

کاری محال و سهل است یاری اهل دوزخ
چون بحـــر بیکـــرانه در آتشش بـرفتیم

مــا را نبود میلی اندر حـــــریق لیلـــی
آتش به خرقه افتاد، لخت و عیان جستیم

آتش به جــان باید، کمتر از این نشاید
تا جـــان خام داریم، بیهوده و پلشتیم

یا رب دوئی مــا را از هـــوی خود برانداز
تا فــقر هـــو نیاید، نه نیستیم نه هستیم

انــدر طریق یـــاری مـــا را نبود کـــاری
دریوزهٔ وفـــــــا و فرسودهٔ الـــــــستیم

برای دسترسی به اشعار بیشتر کتاب غزل عشق | اثر استاد علی اکبر خانجانی را مطالعه بفرمایید.

راز فریادهای علی ع

 و اینست راز فریادهای بزرگترین شفیع جهان علی مرتضی در جوشن کبیرش که:

پروردگارا مرا از آتش برهان!

پس کار شفاعت، بزرگترین عشق ورزی و از خودگذشتگی و ایثار بمعنای حقیقی و کامل است بی هیچ مزد و منتی!

چه بسا حتی بی آنکه طرف مقابل بداند و بفهمد که چه کسی او را چنین زنده و پاک و روحانی و منور کرده است.

هر چند که بالاخره به نور وجدان خواهد دانست تا طلب هدایت و اطاعت نماید.

 و همانطور که این شفاعت بی مزد و منت و بی چون و چرا و بی علّتی است پس هدایت پس از آن هم از راه اطاعت بی چون و چرا می گذرد زیرا حرکت بسوی پروردگار است که وجودش بی علت و بی چون و چراست و خلقش هم چنین است و سراسر از رحمت و کرم و عشق اوست.

شفاعت و بدعت

18- قبلاً نشان دادیم که اصل شفاعت بر بدعت است و اینست که ملائک به هراس می افتند و آسمان نزدیک است که پاره پاره شود یعنی احساس نابودی می کند

 زیرا شفاعت که رحمت مطلق خداست که به بنده ای محول شده بطور کلی برخلاف قوانین عالم آفرینش است

 زیرا طبق قوانین آفرینش قدیم، کفر و جنگ با خدا که همان جنگ با وجود است نابخشودنی است زیرا عالم وجود را تهدید به نابودی می کند!

 پس شفاعت کردن کافران و ظالمان، بدعتی در آفرینش است که آنرا خلقت جدید عرفانی خواندیم.

و اینکه بنده ای حاضر شود بار گناه و کفر و فساد دیگران را بر دوش کشد و مسئولیتش را بپذیرد و خود به درگاه خدا پاسخگو باشد. اینست معنای شفاعت!

نشانه ایمان حقیقی
نشانه ایمان حقیقی

علی(ع) در نزد خدا به چیزی امتحان شد، که هیچ بشری نشده است؟

19- پس انسان مؤمن، مورد امتحان عظیمی از جانب پروردگارش واقع می شود و آن امتحان شفاعت است یعنی بر جان خود خریدن کفر و فساد و عداوت و شقاوت و ظلم دیگران و بدینگونه آنها را پاک و زنده ساختن و امکان و اختیار پذیرش ایمان و علم و وجود را بخشیدن.

یعنی امکان پذیرش مقام خلافت اللهی را به دیگران اعطا نمودن از طریق بدوش کشیدن بار گناه و به جان خریدن آتش کفر و شقاوتشان!

 اینست آن امتحانی که خداوند قلوب اهل ایمان را به آن می آزماید که اگر قبول شوند اهل ولایت و امامت می شوند یعنی علوی می شوند!

و اینست راز سخن رسول اکرم که:

علی(ع) در نزد خدا به چیزی امتحان شد که هیچ بشری نشده است!

20- و نیز این سخن علی(ع) که:

 بار ولایت ما را مؤمنانی می پذیرند که خداوند دلهایشان را آزموده باشد!

 و این همان شفاعت کفار و اشقیاء است بمعنای به جان خریدن آتش آنان به نیت امکان آدمیت بخشیدن به آنان!

و آدمیت همان مقام خلافت الهی است.

 پس این امتحان عشق ورزی با خود خداوند است.

زیرا امتحان دل جز امتحان عشق چه می تواند بود آنهم عشق ورزی با او در خلقش آنهم خلقی ظالم که چون شفاعت شوند خصم هم می شوند اکثراً! و این امتحان با آگاهی بر این حقایق است.

علت هراس ملائک از محول نمودن شفاعت به بشر

21- پس هراس نابود کننده ملائک و آسمان در قبال محول نمودن امر شفاعت به بشر (علیین) همچون هراسشان در واقعه خلقت آدم، به این دلیل بود که می پنداشتند که این شفاعت به معنای بخشودگی کفار و فاسقان و ظالمان و مشرکان، به مفهوم رها شدن این فساد و کفرشان در جهان است که جهان را به فساد و نابودی می کشاند از جمله آنان را!

ولی آنها نمی فهمیدند همانطور که راز خلافت آدم(ع) را نفهمیدند و لذا گروهی از آنان (شیاطین) آدم را سجده نکردند و کافر شدند!

ولی هنگامی که فرد شفیع، خودش بار گناه مردم را به جان می خرد و به جای مردم بدرگاه خدا دمادم توبه و تسبیح و تنزیه می کند پروردگارش را، پس کفر و ظلم و فسق در عالم هستی رها نمی شود.

 همانطور که کفر ابلیس هم بلافاصله به بند تعهد با خداوند کشیده شد و تحت امر خداوند درآمد تا بشر را امتحان کند.

و از این منظر معنای دیگر کلمه شفاعت یعنی معادل و جایگزین نمودن، آشکار می شود.

 زیرا «شفع» در قرآن کریم به معنای معادل و مترادف و جایگزین کردن نیز به کار رفته است و این همان مقام خلافت خلق است در وجود اولیای الهی که آتش و کفر خلایق را به دوش می کشند و بدرگاه خدا تسبیح و تنزیه می کنند.

زیرا خلیفه خدا، خلیفه مردم نیز می باشد. در این معنا نیز تأمل کن.

علت زندگی صبورانه کافران در آتش دوزخ چیست؟

22- پس اینک درمی یابیم توابین حقیقی در قرآن که قلمرو محبت الهی هستند چه کسانی هستند که دائماً از جانب خلق خدا به درگاه الهی در توبه و انابه و تضرع و تسبیح هستند و به جای همه، او را خالصانه می پرستند.

 و اینان همان صابرین و مخلصین و محسنین و مقسطین و متّقین و علمای ربانی و عارفان و مجاهدان فی الله می باشند یعنی علیین!

 و اینکه چه سرّی است که کافران در آتش دوزخ صبورانه زیست می کنند زیرا اساس آتش آنها را شفیعان با خود حمل می کنند و دمادم به درگاه خدا می گویند:

لااله الاانت الغوث الغوث خلصنا من النار یا رب!

پس دعای جوشن کبیر دعای همه علویان و علیین است که فرزندان علی(ع) کبیر هستند:

«چرا قسم نخورم به پدری که فرزند می زاید.» سوره بلد-

پس بزرگترین سوگند خداوند به علیین است و بخصوص به علی مرتضی که هر صبح سحر از ماه بر فرزندانش صلوة میکند که این هم سوگند اکبر خداست. (مدثر40-35)[7]

7. مرز بین کرامت و شفاعت از شیادی؛ نشانه ایمان حقیقی در عرفان اسلامی

…35- … آیا براستی مرز بین خرافه و ایمان چیست ؟

یعنی مرز بین باورهای خرافی و باورهای ماورای طبیعی چیست ؟

مرز بین کرامت و شفاعت از شیّادی و فریبکاری چیست ؟

36- زیرا امروزه بسیاری ازمنکران دین و عرفان حقیقی همۀ باورهای ماورای طبیعی و حتی ایمان و نیز کرامات اهل تقوی و عرفان را هم به حساب خرافه می آورند و اصل دین و معنویت را هم به حساب خرافه نفی می کنند مثل همان کاری که ماتریالیستها و نیهیلیست ها کرده اند .

نشانه های ایمان حقیقی:
آرامش دائم و اتکاء به نفس و صبر و محبت و توکل و بی نیازی و قناعت و عزت نفس

37- نشانۀ ایمان حقیقی همانطور که قرآن توصیف نموده و به تجربه شاهدیم همانا آرامش دائم و اتکاء به نفس و صبر و محبّت و توکّل و بی نیازی و قناعت و عزّت نفس و استقلال و هویّت شخصیتی است بخصوص صبر در قبال بلایا، امراض و سختی ها .

38-و فرق بین عرفان حقیقی و کرامات عرفانی از شیّادی ها و فریبکاری ها نیز یکی شخصیت مدعی این امور است که بایستی ویژگیهای یک اهل ایمان را همانطور که ذکرش رفت داشته باشد . و دیگر اینکه از بابت کرامات و شفاعتهای خود ، تجارت و سیاست و ریاست نمی کند .[8]

📚 فهرست منابع 🔗

[1] 📘 کتاب: قرآن الساعه | صفحه ۱۱۹ | اثر استاد علی اکبر خانجانی

[2] 📘 کتاب: ارض ملکوت | بندهای ۷۹ و ۱۷۹ | اثر استاد علی اکبر خانجانی

[3] 📘 کتاب: انسان کامل جلد اول | صفحه‌های ۲۱۹ و ۲۰۵ | اثر استاد علی اکبر خانجانی

[4] 📘 کتاب: حدیث وجود | بند ۱۶۸ | اثر استاد علی اکبر خانجانی

[5] 📘 کتاب: حکمت امامیه | فصل چهارم | اثر استاد علی اکبر خانجانی

[6] 📘 کتاب: دائرة المعارف عرفانی جلد دوم | فصل دوم: فلسفه دین | اثر استاد علی اکبر خانجانی

[7] 📘 کتاب: خداشناسی امامیه جلد دوم | فصل ۴۱ | اثر استاد علی اکبر خانجانی

[8] 📘 کتاب: شیعه‌شناسی | فصل پدیده‌شناسی خرافات | اثر استاد علی اکبر خانجانی

شفاعتعشق ورزی
۳
۰
بنیاد نشر آثار استاد علی اکبر خانجانی
بنیاد نشر آثار استاد علی اکبر خانجانی
استاد علی اکبر خانجانی،آخرالزمان شناسی،قیامت شناسی،انسان شناسی، ابرانسان، انسان کامل،ناجی موعود،امام زمان،علائم ظهور،عرفان،زندگی درمانی،شناخت درمانی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید