Soroush afkhami taban
Soroush afkhami taban
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

تو جانان منی، جان بی تو خرم کی شو

https://soundcloud.com/seventhsoul/mr-shajarian-seventh-soul-jaanan


مامان یادته خونه تنها می‌شدیم؟ بابا نبود، من و تو بودیم و یه خونه تو پیچ زندان. تو داشتی نماز می‌خوندی، چادرت سفید بود یادمه با بته جقه‌های کوچیک. من پشت سرت شلنگ تخته می‌نداختم. تازه راه افتاده بودم و فکر می‌کردم ته همه جاده های دنیا به تو می‌رسه. به خاطر همین هرجا زمینم میذاشتی بدو بدو می‌دویدم که به تو برسم. ما جز هم کسیو نداشتیم، یادم میاد هیبتت منو می‌گرفت. فکر میکردم تو بلندترین زن دنیایی که دست منو میگیری و می‌بریم لونا پارک. باهام چونه میزنی که چیا می‌تونم سوار شم و بستنی ایتالیایی بخورم سر مهدیه. منتظرم میموندی که پیاده بشم و بدوم بغلت و بهم بگی آفرین پسر شجاع من که نترسیدی. منم واقعا فکر میکردم از همه شجاع‌ترم.

مامان یادته منو میذاشتی مهد کودک امام و خاله سایه تحویلم می‌گرفت و من جلوی در وایمیسادم تا رفتنتو ببینم و زور میزدم که نزنم زیر گریه چون شجاع‌ترین پسر دنیا بودم؟ مامان یادته خجالت می‌کشیدم با بچه‌های دیگه فوتبال بازی کنم و میرفتم جلوشون وایمیسادم و دستامو قلاب می کردم و بدون هیچ حرفی نگاه می کردم تا بیای هلم بدی و بگی برو سروش جان، توام برو بازی کن؟

مامان یادته روز اول مدرسه کلاس خانم شیردره؟ همه بچه‌ها گریه می کردن ولی تو منو جلوی در گذاشتی و بوسم کردی و ازم قول گرفتی گریه نکنم و پسر شجاع و بزرگت بمونم؟ مامان یادته بعد از کارت اومدی نشستی پشت اینترنت نفتی اون زمان و با صدای آرومی که غافلگیر نشده بود گفتی سروش قبول شدی تیزهوشان؟

مامان یادت میاد اولین بار که عاشق شدم؟ یادت میاد باهام گریه می‌کردی انگار خودت عاشق شده بودی؟

مامان حتما یادت میاد وقتی دانشگاه قبول شدم و با بابا رفتیم تهران و ذوق تو چشمات بود که به قول شنی دانشگاه شریف صنعتی قبول شده بودم؟ یادته هر هفته میومدم همدان و تو عین هر هفته‌شو گریه می‌کردی و عادی نمی‌شد برات؟

مامان، یادته تو سالن فرودگاه امام؟ این بار تو توی صف پا به پام اومدی و منتظر شدی تا برم ولی بغضت ترکید؟‌ بعد از ۲۳ سال من پسر شجاعت بودم ولی تو بالاخره میتونستی خودت باشی و برای یه لحظه ام که شده قوی نباشی.

یادته تا بوشهر اومدی و من خرابو بلند کردی برگردوندی تهران و کنارم بودی تا خرابیامو بسازم باز؟

مامان دو هفته پیش بود که باور نمیکردی اول جامعه شناسی شدم. بهم باور داشتی ولی کم خراب نکرده بودم. می‌‌فهمیدم وقتی تو شهر راه میری سرتو میگیری بالا. خوشحال شدم.

مامان یادمه منم. بابا یادشه. هدی کمتر یادشه. تو بودی وقتایی که ما هم نبودیم. روح خونمون بودی. اگر چیزیتم بشه روحت هست و ما به یادت میاریم. یکمم قوی نباش و بذار ما پشتت باشیم. مادر منی ولی مادر خانواده خودتم هستی. ولش کن. شل کن. الان دیگه برای خودت زندگی کن.

چه باشی و چه نباشی. ما به یادت میاریم. کاری کردی که همیشه باشی، حتی وقتی نباشی. تیکه‌هات تو وجود من میمونه همیشه.

تولدت مبارک تپل من.

پسر آدم نشوت، سروش.

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید