عروسکهای توهینآمیز؛ نگاهی به ابعاد فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و جهانی
(روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه)
فرهنگ توسعه// در دنیای پرتحول امروز، صنعت اسباببازی و بهویژه عروسکسازی، نهتنها ابزاری برای بازی و سرگرمی کودکان، بلکه آینهای از باورها، ارزشها، کلیشهها و حتی تنشهای فرهنگی و سیاسی است. در این میان، برخی عروسکها با واکنشهای منفی روبرو شدهاند؛ چرا که محتوای ظاهری یا پنهان آنها از سوی بخشی از جامعه، توهینآمیز یا تحقیرآمیز تلقی میشود.
این موضوع، تنها یک چالش زیباییشناختی یا بازاری نیست؛ بلکه مسئلهای پیچیده با ابعاد فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و جهانی است.
_ ابعاد فرهنگی: برخورد ارزشها و هویتها: یکی از دلایل اصلی حساسیت نسبت به عروسکهای خاص، مسئله هویت فرهنگی و مذهبی است. هنگامی که یک عروسک ویژگیهایی را نمایش میدهد که با باورهای یک جامعه در تضاد است، برای مثال تمسخر پوشش مذهبی، نژاد خاص، یا نمادهای فرهنگی، افراد آن جامعه احساس میکنند که هویتشان به بازی گرفته شده است. در بسیاری از فرهنگها، نمادهای دینی یا سنتی قداست دارند، و بازنمایی نادرست یا تحقیرآمیز آنها میتواند موجب خشم و واکنش شدید شود.
_ ابعاد اجتماعی: نبود آگاهی و افزایش حساسیتها: یکی دیگر از عوامل، فقدان آگاهی عمومی در میان تولیدکنندگان، والدین و حتی نهادهای نظارتی است. بسیاری از افراد بدون آنکه بدانند عروسکی ممکن است حامل پیام نژادپرستانه، جنسیتزده یا دینستیزانه باشد، آن را تهیه میکنند. از سوی دیگر، برخی اقشار جامعه با حساسیت شدید (و گاه افراطی) نسبت به هرگونه نماد فرهنگی یا دینی، عملاً فضای نقد و گفتگو را مسدود میکنند و زمینهساز برخوردهای تنشزا میشوند.
_ ابعاد اقتصادی: سودجویی و بهرهبرداری از مرزهای فرهنگی: در برخی موارد، تولیدکنندگان بهصورت آگاهانه از جنجالبرانگیز بودن عروسکها بهرهبرداری میکنند. "جنجال، فروش میآورد." عروسکهایی با نمادهای جنسی، سیاسی یا دینی طراحی میشوند تا بازار خاصی را هدف قرار دهند یا واکنش عمومی را تحریک کنند. برخی شرکتها یا افراد، بهویژه در فضای مجازی، با استفاده از احساسات مذهبی یا ملی، برای خود بازار و درآمد ایجاد میکنند، چه با توهین به مقدسات، و چه با عرضه محصولات «ضد توهین» با قیمتهای گزاف.
_ ابعاد جهانی: فرهنگ غالب و استعمار نرم: در سطح جهانی، سلطه فرهنگی کشورهای غربی بر صنعت اسباببازی نیز عامل دیگری است. در بسیاری از موارد، عروسکهایی که در کشورهای توسعهیافته طراحی میشوند، بازتابدهنده ارزشهای آن جوامع هستند که لزوماً با فرهنگها و مذاهب دیگر همخوانی ندارند. این امر، نوعی «استعمار فرهنگی» را رقم میزند که در آن کودکان کشورهای دیگر با ارزشها و نمادهایی بزرگ میشوند که ممکن است با فرهنگ بومی آنها بیگانه یا حتی مغایر باشد.
_ نبود نظارت و پیگیری قانونی: در بسیاری از کشورها، هیچ نهاد مستقلی مسئول بررسی محتوای فرهنگی یا دینی اسباببازیها نیست. نبود قوانین مشخص یا نهادهای ناظر، راه را برای ورود کالاهای مسئلهدار باز میکند. حتی در کشورهایی که حساسیت بیشتری دارند، پیگیریها معمولاً مقطعی، واکنشی و غیرمؤثر است.
_ دینستیزی یا دینفروشی؟ دو روی یک سکه: از یک سو، برخی افراد و جریانها به بهانه هنر، آزادی بیان یا سرگرمی، به تمسخر یا تخریب باورهای دینی میپردازند. از سوی دیگر، عدهای نیز از دین بهعنوان ابزاری برای درآمدزایی استفاده میکنند، از تولید عروسکهای مذهبی با قیمتهای گزاف گرفته تا راهاندازی کمپینهای تبلیغاتی با هدف تحریک احساسات دینی.
هر دو گروه، در واقع دین را دستمایه منافع خود کردهاند؛ یکی با تخریب، و دیگری با تحریف.
در پایان این نوشته تاکید می کنیم: موضوع عروسکهای توهینآمیز، مسئلهای چندلایه و پیچیده است که نمیتوان آن را صرفاً به یک سوتفاهم فرهنگی یا بیدقتی طراحی نسبت داد. برای حل این مسئله، نیازمند گفتگوی فرهنگی، آگاهیرسانی عمومی، وضع قوانین مشخص، و حضور نهادهای ناظر مؤثر هستیم. تنها با ترکیب عقلانیت، آگاهی و احترام متقابل میتوان هم از حقوق فرهنگی و دینی جوامع صیانت کرد، و هم مانع از سوءاستفادههای اقتصادی و سیاسی در این عرصه شد.
+فرهنگ توسعه