ویرگول
ورودثبت نام
نمایشگاه، کنفرانس، میزگرد
نمایشگاه، کنفرانس، میزگرد
خواندن ۱ دقیقه·۲ ماه پیش

میهمان گرگ بود و اینجا پاراچنار

میهمان گرگ بود و اینجا پاراچنار 

- - -

ای وای آن زمان

آمد به خانه ات

میهمان زِ راه دور

میزبان به خانه و

میهمان لباس گرگ

عشق است به خانه و

شهری است پُر از صفا

گرگ است گرسنه و

آمد پاراچنار

زیبا و پر زِنعمت

باغهای سیب فراوان

آب زلال و سالم

این گرگ طعمه را دید

لیکن به شکل برِّه

آمد پاراچنار و

یک مهربان برایش

سفره گشاد با لطف

ای وای در زمانه

آتش زند به سفره

نان و نمک بسوزد

گوش فلک بگیرد

از این کلک که میزبان

آمد به خانه تو

با خنده رفتی پیشش

نان و نمک که خوردند

خونت به کاسه کردند

آتش زدند به خانه 

تیری به قلب میزبان

چاقو به گردن دوست

ماندند گرگ و گرگان

صاحب زمین شدند و

میهمان آمد و 

میزبان بکُشت و

خانه گرفت و

حالا که آمد

وطن برای اوست

گرگ گرسنه ماند و

گرگ پشت گرگ 

حقش شده وطن

و تو که صاحبی

باید روی ز جای

یا با هزار روش 

گیرد ز تو وطن

گرگها می دَرند

هر روز جان تو

آن گرگ تشنه است

بر خون و دین تو

دانی چرا چنین

شد سرنوشت تو

میهمان گرگ بود

با شکل مومن و 

اینجا پاراچنار

یاد آورد تو را

از قُدس و غزّه و

جولان و شهر حیفا . . . 

(حجت بقایی)


منبع : تیوال

#پاراچنار

#شیعه_مظلوم

#مسلمان

#پاکستان

منتشر شده در : روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه

میهمان گرگشیعیان شهیدپاکستانشعر پاراچنارشعر فارسی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید