اگر سن و سال شما به یادآوری سریال «آژانس دوستی» قد میدهد، حتما حسین پناهی را به خاطر میآورید یا کمی آنطرفتر، سریال «یحیی و گلابتون» را که در آن حسین پناهی در کنار ژاله صامتی، یک زوج عجیب و غریب را به نمایش گذاشت. بهانه این یادداشت اما وجه ادبی این مرد خاص و منحصر به خود است که حتم داریم در گوشه و کنار فضای مجازی، حتما چشمتان به جملات تأملبرانگیز او خورده است.
حسین پناهی ۶ شهریور ۱۳۳۵ در روستای دژکوه از توابع در استان کهگیلویه و بویراحمد متولد شد. او پس از اینکه تحصیلات ابتدایی را در بهبهان گذراند به خواست پدرش برای ادامه تحصیل به مدرسه آیتالله گلپایگانی رفت و بعد از پایان تحصیلات به محل تولدش بازگشت.
درباره کتاب « 3 رنگ » منصور ضابطیان
او که در جامه روحانیت قصد داشت به مردم خدمت کند بر اثر اتفاقی مسیر زندگیاش را تغییر داد و ناگهان همه چیز را رها کرد و به تهران آمد و چون علاقه خاصی به هنر و بازیگری داشت در مدرسه آناهیتا نامنویسی کرد و چهار سال در آنجا مشغول فراگیری اصول بازیگری و نمایشنامهنویسی شد. خیلی از کسانی که از حوزه علمیه انصراف میدهند به سمت دنیای هنر و یا عرفان سوق پیدا میکنند و پناهی هم از همین دسته بود، به خصوص که در میان افراد خاص و متفاوت هم او یک انسان کمتر دیده شده بود!
حتی میگویند پناهی در سریال آژانس دوستی در نقش رانندهای ساده، تنها و شوریده حال، زندگی خود را روایت میکرد، چون بر اساس نظر بسیاری از افرادی که پناهی را میشناختند، وی در زندگی واقعیاش هم همینگونه ساده بود.
اینطور نبود که حسین پناهی از سر شانس و بخت در بازیگری اسم و رسمی به هم زده باشد. او بعد از سپری کردن دوره بازیگری برای نخستین بار در مجموعه معروف «محله بهداشت».حضور پیدا کرد؛ جایی که با بزرگان هنر بازیگری همکار بود. این مجموعه تلویزیونی به نویسندگی بیژن بیرنگ برای کودکان ساخته شد و هدفش آشنایی کودکان با «قانون» بود و تلاش میکرد تا کودکان را با مقوله بهداشت و کاربردش در زندگی روزمره آشنا کند.
پناهی در این مجموعه با افرادی چون زندهیاد رضا ژیان، آتیلا پسیانی، اکبر عبدی، زندهیاد حسین محباهری، فردوس کاویانی، حمید جبلی، رضا رویگری و … همبازی بود. در ادامه چند نمایش تلویزیونی نوشت که مدتها در محاق ماند.
چگونه کتاب نخوانیم؟
«دو مرغابی در مه» را خودش نوشت و کارگردانی کرد و با این اثر بود که بیشتر به دنیای هنر آن روزها معرفی شد و در ادامه با پخش نمایشهای تلویزیونی دیگرش، طرف توجه مخاطبان قرار گرفت و همین شد که ۲ اثرش یعنی «مرغابی در مه» و «یک گل و بهار» از نوشتههایش به دفعات از تلویزیون پخش شد.
اساساً دهه شصت و اوایل دهه هفتاد، بهترین زمان برای او و حضورش در عرصه هنر بود چراکه او یکی از نوآورترین نویسندگان و کارگردانان تلویزیونی آن زمان بود. حسین پناهی در فیلمهای سینمایی متعددی ایفای نقش کرد که از آن جمله میتوان به گذرگاه، گال، تیرباران، هیجو، نار و نی، در مسیر تندباد، ارثیه، راز کوکب، مهاجران، چاووش، سایه خیال، اوینار، هنرپیشه، مرد ناتمام، روز واقعه، آرزوی بزرگ، قصههای کیش (اپیزود اول: کشتی یونانی)، بلوغ، مریم مقدس و باباعزیز اشاره کرد.
شاعری، شغلی بود که بیشتر از هر حرفه دیگری به پناهی میآمد!
او فردی تکبعدی نبود و همین باعث میشد در شاخههای مختلفی از هنر، استعدادش را به نمایش بگذارد. صفا، صمیمیت و صداقتی که در شعرها و نوشتههای زندهیاد پناهی موج میزد، وصفناشدنی است و شاید دلیل این امر هم این است که این نوشتهها از دل پناهی میآمد و آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند.
او که جملات کوتاه و اشعارش فلسفه زندگی را با زبانی ساده اما عمیق بیان میکند، مجموعه شعرهای زیادی دارد که برخی از آنها بارها تجدید چاپ شدهاند. او در ۱۳۷۶ با انتشار دیوان شعری به نام «من و نازی» به صورت رسمی وارد عرصه شعر شد. این کتاب که به سرعت مورد استقبال مردم قرار گرفت نهتنها تا کنون بیش از ۱۷ بار تجدید چاپ شده، بلکه به ۶ زبان زنده دنیا هم ترجمه شده است.
معرفی 5 کتاب برای کودکان
دیگر کتابهای او عبارتند از: نامههایی به آنا، به وقت گرینویچ، افلاطون کنار بخاری، سالهاست که مردهام، ستارهها و کابوسهای روسی و .. که این آثار به دلیل سادگی و پرمفهوم بودن هنوز هم مخاطبان زیادی دارند.
خیلی از آدمهای اهل دل مرگ خود را پیش بینی کرده بودند و پناهی هم اینگونه بود. در یکی از شعرهای او میخوانیم:
ما بدهکاریم
به کسانی که صمیمانه ز ما پرسیدند
معذرت می خواهم، چندم مرداد است؟
و نگفتیم
چونکه مرداد
گور عشق گل خونرگ دل ما بوده است.
او در ۱۴ مرداد ۱۳۸۳ چشم از جهان فروبست و نظر به اینکه بهشت زیر پای مادران است، او هم باید در همان حوالی پرسه بزند، چرا که قبلا سروده است: به بهشت نمیروم اگر مادرم آنجا نباشد.
پایانبخش این نوشته میتواند شعری از حسین پناهی باشد:
من زندگی را دوست دارم
ولی از زندگی دوباره میترسم!
دین را دوست دارم
ولی از كشیشها میترسم!
قانون را دوست دارم
ولی از پاسبانها میترسم!
عشق را دوست دارم
ولی از زنها میترسم!
كودكان را دوست دارم
ولی از آینه میترسم!
سلام را دوست دارم
ولی از زبانم میترسم!
من میترسم، پس هستم
این چنین میگذرد روز و روزگار من
من روز را دوست دارم
ولی از روزگار میترسم
اگر مشتاقید شخصا نوشتههای این هنرمند فقید را مرور کنید فهرست کامل آثار او به شرح زیر است:
نامههایی به آنا، به وقت گرینویچ، افلاطون کنار بخاری، سالهاست که مردهام، ستارهها، کابوسهای روسی، نمیدانمها، من و نازی، جهان زیر سیگاری من است، نوید یک روزبلند نورانی، خروسها و ساعتها، دو مرغابی در مه، راه با رفیق، چیزی شبیه زندگی، بی بی یون و سرودی برای مادران.