لپ تاپ را خاموش می کنم و می بندم، دفتر نقاشی کوچکِ جلد پارچه ای ام را بر می دارم و صفحه جدیدی باز می کنم؛ اول، بیرنگِ طرح مورد نظرم را با مداد می کشم. مداد را کنار می گذارم، این نقطه آغازِ ماجراست!
گوشی را بر میدارم، پلی لیستِ آهنگ های هنگ درام را باز و پخش می کنم، صدا را از نیمه هم کمتر می کنم و گوشی را روی میز میگذارم. راپید را از جامدادی بر میدارم و شروع میکنم.
نقطه، نقطه، نقطه! نقطه های کوچک، ناچیز و بی ارزش با ریتم آهنگ های هنگ درام روی صفحه نقش می بندند، با هم متحد می شوند و روح می دهند به کاغذ!
کم کم، کاغذ از خشکی در می آید، در گوشه های شکل نقطه ها کنار هم جمع شده اند و در وسط پراکنده شده و از هم فاصله گرفته اند و این دوری و نزدیکی سایه روشن های شکل را روی کاغذ ایجاد می کند.
تمام می شود اما نقاشی حاصل، با تمام کج و کولگی ها، نقص ها، سایه روشن های اشتباه، فقط یک نقاشی نیست، صدای هنگ درام و روحِ افکار من در آن رسوخ کرده است!
یک نقاشی ترام، از نقطه ها تشکیل شده، اما چیزی فراتر از نقطه است. سبکِ نقاشی ترام یعنی نقطه زدن اما، آن هم چیزی فراتر از نقطه زدن است!