گاهی به این فکر می کنم که دقیقا چه چیزی باعث میشه بعضی وقتا تو زندگی موفق تر باشم، احساس بهتری داشته باشم و بیشتر لذت ببرم؟! دقیقا چه فرقی بین روزهای زندگی ام هست که بعضی هاشون گویی پوچ و بی ارزش و بعضی ها هم برایم از طلا با ارزش ترند؟
دقت که کردم، فهمیدم من حال خوب رو بدون رنج می خوام! بدون سختی، بدون تلاش، بدون هیچی! حال من وقتی خوبه که احساس پوچی نکنم و وقتی احساس پوچی نمی کنم که بهترین خودم باشم، ولی بهترین خود بودن به این سادگی نیست!
یه جورایی شبیه صعوده، تو وقتی بری بالا بیشتر لذت می بری یا وقتی سقوط می کنی؟! و حالا بهم بگو غلبه به نیروی جاذبه راحت تره یا در جهت اون حرکت کردن!؟
به نظرم خیلی چیزا تو این دنیا مثل نیروی جاذبه می مونه، اینکه خودتو کنترل نکنی، یه جاذبه است، اینکه حواستو جمع نکنی، یه جاذبه است، اینکه وقتت رو به بطالت بگذرونی، یه جاذبه است و هزاران هزار جاذبه دیگه؛ ولی وقتی میتونی حس ازادی، حس پرواز، حس صعود و حس خوب رو بدست بیاری که بر خلاف جاذبه حرکت کنی!
اصلا این ذات انسانه که با سختی ساخته باشه، قانون طبیعته که چیزی که سخت بدست بیاد با ارزش تره وگرنه چیزی که راحت بدست بیاد چرا باید خیلی ارزش داشته باشه!؟ اگه الماس هم مثل زغال راحت بدست میومد، چطور میتونست اینقدر ارزش داشته باشه؟!
شاید الان که اینو میخونی خسته ای از خودت، از اتفاقای مختلف ... شاید احساس پوچی می کنی ... شاید دیگه بریدی ... و هزار شاید دیگه ... فقط می خوام بهت بگم اگه صعود رو می خوای باید سختی اش رو هم قبول کنی، اگه صعود رو می خوای باید بری تو دل فراز و فرود هاش و یادت نره ارزشت اونقدر زیاده که لیاقتت کمتر از صعود نیست!