ویرگول
ورودثبت نام
نوشته گاه
نوشته گاه
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

پوستی سفید روی قلبی سیاه!


در این دنیای رنگ، رنگ، آدمیان تفاوت های زیادی با هم دارند و بر اساس تفاوت هایشان به دسته های مختلفی تقسیم می شوند؛ اما گویی تفاوت در رنگ فراتر از تفاوت های دیگر است زیرا رفتار سفید پوستان نشان می دهد که سیاهان را در دسته ادمیان نمی شمارند! اما من اکنون می خواهم دسته بندی دیگری را به شما نشان دهم، دسته بندی بر اساس رنگ، اما این بار رنگ قلب! من فکر می کنم در درون سفید پوستانی که آن رفتار وحشتناک را با سیاهان انجام می دهند، قلبی وجود ندارد! شاید هم وجود داشته باشد، اما قلبی سیاه! قلبی که مملو از کینه و دشمنی است، قلبی که بر خالف رنگ صورت آن افراد سیاه است و پر از سیاهی. اما برای چه سیاه است!؟ آه پر درد سیاه پوستان آن را آلوده و هر اشک سیاه پوستان همچون رنگی سیاه، دیواره های دل آن ها را سیاه می کند! شاید هم قلب آنها از اول سیاه بوده است! جای تعجبی باقی نمی ماند، این همه غرور و کینه و دشمنی در یک دل، یا آن را سنگ می کند یا سیاه! اما برای من از همه چیز جالب تر این است که سفیدی پوست آنها، سفیدی ای که عامل تمام رنج سیاهان است، هرگز نمی تواند سیاهی بی حد قلب شان را بپوشاند! شاید برایتان سوال پیش بیاید که من چطور رنگ قلب آنها را که زیر این پوست سفید قرار دارد، سیاه تشخیص دادم!؟ آخر میدانی، سیاهی، سیاهی را دوست دارد! قلب سیاه آنها با دیدن چهره سیاه پوستان شروع به تپیدن می کند! تپیدنش بی تلفات نیست، گاهی با زخمی کردن جسم، گاهی با زخمی کردن روح، گاهی با کشتن جسم و گاهی با کشتن روح همراه است! حرف پایانی من این است؛ کاش طناب مهر و محبت مان را به چیز بی اهمیت و کوچکی مانند رنگ پوست گره نزنیم! آخرش این خواهد شد که قلب مان به اهمیت به رنگ پوست، سیاه می شود و آن هنگام است که دیگر نمی توانیم جلوی تپیدنش را بگیریم و با تپیدنش جسم یا روح هزاران هزار انسان کشته می شود!

تبعیض نژادیبی عدالتیمتن ادبی
سرزمینی از نوشته های گوناگون!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید