ماریو پراز این اصطلاح را ابداع کرد تا از هنر به هم ریخته دوران ویکتوریا یاد کند. در آن زمان وجود بیشتر عناصر در صفحات به معنای ثروت بود، بنابراین هر فضای کوچکی در آثار هنری پر از جزئیات بود. اکنون این اصطلاح در زمینه های طراحی مانند طراحی داخلی، طراحی چاپ و طراحی دیجیتال به یک هنجار تبدیل شده است.
" در این طرح از فضای خالی بیش از اندازه استفاده شده."
زمانی که من به عنوان یک طراح شروع به کار کردم، به محض شنیدن این کلمات، ناباورانه چشمانم را گرد می کردم. احساسی را تجربه میکردم که خیلی از طراح ها با شنیدن این کلمات تجربه میکنند ناراحتی و عصبانیت! بعد با پرکردن تمام فضای سفید با محتوای غیرضروری، با اکراه از ذینفعان دلجویی می کردم و در نهایت از طرح و زندگی خودم متنفر می شدم!
اگر طراح هستید احتمالا این اتفاق برای شما آشنا ست که کارفرما از شما بخواهد از فضای خالی کمتری استفاده کنید. بی توجهی به آموزش کارفرما روند خراب شدن طرح را تسریع میکنند. زمانی که شما به عنوان یک طراح در مورد ترس از فضاهای خالی اطلاع داشته باشید، نظر کارفرما برایتان راهی میشود که آنها را توجیه کنید ، وظیفه ما این است که به دیگران کمک کنیم ،بفهمند چرا فضای سفید بخش مهمی از طراحی و بخش مهمی از یک تجربه کاربری عالی است. فضای سفید باید به عنوان یک عنصر فعال در نظر گرفته شود، نه یک پس زمینه منفعل.
فضای سفید به خوانایی محتوا کمک می کند. لازم نیست فضای سفید یا منفی الزاما سفید باشند، هر رنگی از پس زمینه میتواند حالت خالی بودن را القا کند. با استفاده ی موثر از فضای سفید میتوانید به قسمت های مهمتر تاکید کنید، این فضا ها درک مطلب را بهبود می بخشد (تا 20٪) و اضافه بار شناختی (cognitive load) را کاهش می دهد.
فضا خالی مثل سکوت در سخنرانی است.
زمانی که این موضوع از سمت کارفرما مطرح میشود ،میتوانید به سادگی این موضوع را توضیح دهید که حجم اطلاعات زیاد و اضافی در صفحه فهمیدن اطلاعات مهم را دشوار تر و پیچیده تر میکند . این مسئولیت ما به عنوان طراح است که مطمئن شویم ذینفعان، مشتریان و اعضای تیم مورد اهمیت فضای سفید آموزش دیده اند.
وقتی ذینفعان به شما می گویند "فضای سفید زیادی وجود دارد" چگونه پاسخ می دهید؟ میتوانید از قواعد تجربه ی کاربری مثل hick's law استفاده کنید که اشاره به این دارد که هرچقدر گزینه های بیشتری پیش روی کاربر قرار دهیم تصمیم گیری دشوار تر خواهد شد.
یا قانون ۲۰/۸۰ که میگوید معمولا کاربر ها به ۲۰ درصد از محتوای هر صفحه اهمیت میدهند.
آثار هنری پر از جزییات خیلی مواقع از نظر بصری زیبا هستند اما در طراحی تعاملی این نوع استفاده از فضا شاید طرح را از نظر بصری زیبا تر کند، اما تاثیر منفی بر نحوه ی تعامل میگذارد. اگر میخواهید طراحی لوکس تری ارائه کنید برای قانع کردن کارفرما ، مثال ویترین مغازه ها را بزنید: ویترین های شلوغ معمولا اجناس ارزان تر و فروش عمده تری ارائه میدهند، این در حالی هست که برند های لوکس معمولا ویترین های مینیمال تر و اجناس خاص و گرونتر ارائه میکنند.
نکته ی نهایی این است که شما به عنوان یک طراح لازم است که کاری را انجام دهید که صحیح تر است و با آموزش کارفرما و تیمتان طراحی را به بهترین نحو ممکن و کاربر محور انجام دهید.
اگه این مطلب رو دوست داشتی یه قهوه مهمونم کن!