بسیار بعید است در شهرهای بزرگ زندگی کنید و شاهد مواردی از قانون شکنی نباشید. به ویژه در کلان شهری چون تهران که انواع مصادیق نقض قانون یا دور زدن قانون تبدیل به امری قابل قبول در بین عموم مردم شده و دیگر ناهنجاری به حساب نمی آیند.
امروزه گسترهی این بی قانونی در جامعه قابل مشاهده میباشد. برای نمونه پایمال شدن حق عابر پیاده توسط خودروها و یا موتورسیکلت هایی که در پیادهرو ها یکه تازی میکنند امری پذیرفته شده است زیرا دیگر نه مردم عادی بدان اعتراضی میکنند و نه نیروهای پلیس حساسیتی به آن دارند. یا بروز انواع خشونتهای کلامی یا متلکهای جنسیتی بدون پیگیری مردم و پاسخ جدی از جانب مجریان قانون میماند.
در صورتی که بعضا مجازاتهای سختی برای برخی از این مصادیق در قانون پیش بینی شده است! مصادیقی چون رشوه گرفتن و پارتی بازی٬ تعدی به حقوق همسایگان و همشهریان٬ استفاده از رانتهای اطلاعاتی و مالی٬ هدر دادن منابع ملی٬ عدم رعایت قوانین اجتماعی و حتی پلیدیهایی چون دروغ گویی و تهمت زدن و خیانت در امانت و سلب آسایش و بسیاری از موارد دیگر با آنکه قانونگذار برای هر یک مجازاتهایی در نظر گرفته است ولی در سایه عدم اقتدار مجری قانون و نیز هزارتوی سخت و طاقتفرسای محاکم و دادگاهها٬ قوانین بی اثر یا کم اثر میگردند.
و بدین ترتیب در کمال ناباوری شاهد انواع و اقسام قانونشکنی از جانب مردم و حتی مسئولین هستیم. از کشاورزی که سموم غیر مجاز استفاده میکند تا مسئولی که برای توجیه به دروغ متوسل میشود و کاسبی که احتکار میکند و در کل مردمی که در حق دیگر اجحاف میکنند همگی معلول کم کاری چهار ارگان زیر هستند:
نظام لاک پشتی آموزش و پرورش
خواب عمیق صدا و سیما
تضعیف اقتدار پلیس
کندی و پیچیدگی محاکم
و نیز مردم و مسئولین که با عدم آگاهی و مسئولیت پذیری و یا منفعت جویی هر یک سهمی در بروز ناهنجاری های روزمره داشته و بر این آتش بینظمی میدمند.
البته گاهی نیز عدم شفافیت قانون یا به روز نبودن قوانین و یا فراقانونی بودن در سایه عدم نظارت باعث ایجاد مشکل شده و نه تنها مردم بلکه مجریان قانون را نیز سردرگم میسازد.
همچنین رواج افکار انحرافی و تندرویها به نوبهی خود معضلات اجتماعی را پیچیده تر میسازند. پیروی از الگوهای مخربی چون سلبریتیهای ناهنجار و یا مرشدهای دروغین و لیدرهای فاسد در غیاب الگوهای سازنده اجتماعی رواج پیدا کرده اند و با چاشنی افراط و تفریط عجین شده اند.
از طرفداران افراطی تیمهای ورزشی و سلبریتیها و قومیتی گرفته تا تندروهای حامی حیوانات و محیط زیست و یا ستیزهجویی و تندروی در مخالفت با ایدئولوژی های سیاسی و اعتقادی٬ همگان به مثابه زدن تیشه به ریشهی درخت ایران میباشند.
محمدرضا نیکوکلام