ویرگول
ورودثبت نام
Mohammad Reza
Mohammad Reza
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

کمک واقعی به کودکان کار

بهره کشی اقتصادی از کودکان بی سرپرست یا بد سرپرست در بسیاری از کشورهای دنیا از جمله ایران معضلی دردناک و متداول می‌باشد.

کودکانی که قرار است فردای جامعه را بسازند از همان ابتدا با انواع ناهنجاری‌ها درگیر می‌شوند و پیش از آنکه خود را بشناسند در باتلاق رنج اقتصادی و مشکلات اجتماعی گرفتار می‌آیند.

کودکانی که می‌بایست با تکیه بر دانش اندوزی و فراگیری تعاملات صحیح اجتماعی٬ تبدیل به انسان‌هایی شریف و آگاه شوند تا در آینده جامعه‌ای سالم و امن را بسازند٬ متاسفانه اسیر کارگاه‌های صنعتی و کوره‌ پزخانه‌ها‌ و مشاغل سخت و زیان آور می‌شوند و به جای کسب توانمندی از طریق تحصیل علم و بازی‌های کودکانه٬ هر روز راهی چهارراه ها شده و یا به جستجوی زندگی میان پسماند و زباله‌ها می‌گردند.

روح لطیف کودک که همچون خمیری نرم قابل شکل‌گیری است در کف خیابان‌ها به گونه‌ای شکل داده می‌شود که نه خصوصیت کودکانه دارد و نه شکل و شمایل مجرمانه! و نیز بسیار فرق است بین کودکان خیابانی و کار با بچه‌هایی که در فقر اقتصادی به سر می‌برند.

در ایران نیز همچون بسیاری از کشورهای دنیا کم نیستند NGO ها و تشکل‌هایی که در حال تلاش برای حل این معضل و کاستن از تبعات زیان بار آن می‌باشند. انجمن‌هایی که به مدد انسان‌های نیک اندیش سعی در جبران کم کاری نهادهای مسئول دارند و یا در کنار نهادهای دولتی نقش مکمل را ایفا می‌نمایند. و نیز انسان‌های عاقبت اندیش که می‌دانند در آینده قرار است در کنار همین کودکان زندگی کنند و شاید از همین کودکان خدمات اجتماعی دریافت کنند و با آن‌ها داد و ستد مالی و یا مراودات اجتماعی داشته باشند٬ حتی اگر برخی از این کودکان از اتباع خارجی باشند. با نظر به این واقعیت است که مسئولیت تک تک شهروندان در قبال کودکان کار و آسیب‌پذیر اهمیت پیدا می‌کند.

و اما راه حل‌های در دسترس برای کاستن از تبعات مشکل موجود چیست؟

طبق کنوانسیون بین المللی حقوق کودک -که ایران نیز از دهه هفتاد بدان پیوسته است- صریحا بیان می کند که هرگونه کار برای کودکان ممنوع می‌باشد و دولتمردان موظف هستند در اولین قدم کودک را از چرخه‌ی کار خارج نمایند. به خصوص آن دسته از کارهایی که پیامدهای مخرب تری دارند مانند زباله گردی و یا اعمال مجرمانه‌ای که صدمات جبران ناپذیر به کودک وارد می‌کند مانند روسپیگری. برای نمونه تفکیک زباله در شهرهای بزرگی چون تهران تبدیل به تجارتی پر سود شده است که مشقت آن برای کودکان کار است و منفعت آن در جیب عده‌ای خاص می‌رود. و یا کمتر کودک خیابانی را می‌توان یافت که انواع مصادیق سو استفاده جنسی را تجربه نکرده باشد.

گرچه خروج فوری کودک از چرخه‌ی کار روشی ایده آل می‌باشد ولی با واقعیت‌های اقتصادی و توان نهادهای مدیریتی همخوانی ندارد به همین سبب ابتر و بی نتیجه مانده است. کودک بد سرپرست موظف است پول به خانه ببرد در غیر اینصورت مورد تنبیه یا شماتت قرار می‌گیرد و البته بردن پول نیز موجب تداوم بهره کشی خواهد بود.

حال اگر بتوان کودک را از مشاغل سخت و زیان آور خارج نموده و در کنار ادامه‌ی تحصیل‌ اش٬ محیطی امن جهت شغلی نسبتا آسان برایش تهیه کرد آنگاه شاید نتیجه بخش باشد. ایجاد کارگاه های خود اشتغالی در دل مدارس به نحوی که کودک پس از فراغت از یادگیری و تحصیل بتواند در همان مدرسه به پیشه‌های سبکی چون عروسک سازی و غیره بپردازد تا با کمی ارفاق قادر باشد درآمدی برای خانواده اش کسب نماید.

واقعیت این است که تفاوت چندانی بین یک کودک در خانواده ای گرم و پر مهر با کودکی در خیابان وجود ندارد به جز تعلیم و تربیت صحیح که یگانه راهکار شکوفایی استعدادها و رسیدن به جامعه ای سالم می‌باشد.


کودک کار
کودک کار


کودک کارکودکان خیابانیبچه های کاربد سرپرست
Nicoukalam
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید