ویرگول
ورودثبت نام
nihiL
nihiL
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

تکنیک های ارزیابی ایده در زندگی شخصی!

حدود شش سال پیش وقتی سوم دبیرستانم (اراک - استان مرکزی) رو تمام کردم. سردرگم بودم که آیا ریاضیاتی که دارم مطالعه میکنم رو آیا واقعا دوست دارم و در آینده خواهم داشت؟ من برنامه نویسی را بیشتر دوست دارم یا ریاضیات؟

(من حدود ۳۰۰ کتاب ریاضی غیر درسی دارم! و توی دبیرستان کم کم از اینها مطالعه می‌کردم)

در این زمان سردرگم بودم.

برای ارزیابی این ایده ابتدا آزمایشی به ذهنم رسید! توی فیسبوک بدنبال اساتید و دانشجوهای دانشگاه های برتر تهران گشتم، با چندتا دانشجو تونستم دوست بشم و گفت و گویی رو راجع به دانشگاه شریف و تهران باهاشون داشتم، ولی این گفت و گو نتونست به اینکه آیا واقعا سرمایه گذاری زندگیم رو دارم درست انجام میدم؟ خیلی کمک بکنه و راضی نشدم، اقدام دیگه ای کردم تابستون حدود یک ماه رفتم تهران منزل عموم در تهران ساکن شدم.

در این مدت یه سر رفتم دانشگاه #دانشگاه_صنعتی_شریف و #دانشگاه_تهران و امیرکبیر و شهید بهشتی! به مدت یک هفته هر روز از هشت و نیم صبح تا شش عصر رو توی محوطه یکی از این دانشگاه ها بودم و با دانشجویان دکتری و ارشد و اساتید هیئت علمی و هر کسی که توی محوطه دانشکده می‌دیدم درباره رشته های مد نظرم صحبت و سوال می‌کردم.

(علوم کامپیوتر - ریاضی - فیزیک - نجوم - فلسفه) (و به کمک دوستای فیسبوکی تونستم از حراست رد بشم برای دانشگاه شریفم نتونستم و به لطف مکتب خونه از شناختی که از دکتر میر امید حاجی میر صادقی داشتم تونستم به حراست بگم بهشون زنگ بزنه و منو راه بدن!)

اون زمان من نمیدونستم استارتاپ و اعتبار سنجی ایده چیه! ولی درواقع من غیر مستقیم داشتم این ایده رو اعتبار سنجی میکردم "که آیا من در رشته ی ریاضی خوشحال خواهم بود؟ آیا این جو محیط و اساتید و همکلاسی هارو دوست خواهم داشت؟" بذار حالت ایده آل تر در نظر بگیریم! آیا ریاضی دانشگاه شریف (ایده آل ترین جای دم دست) خوشحالم خواهم کرد؟ و خب بجای چهار سال خوندن و پشیمون شدن یک اعتبار سنجی یکی دو هفته ای خیلی ارزون و خوب بود! و با چیزی که بهش تبدیل خواهم شد از نزدیک آشنا شدم... دانشجوهاییو دیدم توی راهرو گریه میکردن! اساتید خارجیی رو توی محوطه دیدم برای کنفرانس اومده بودن آگهی شرکت رایتل و چندتا شرکت دیگه به بوردهارو دیدم که تنها دنبال فارغ التحصیلان این دانشگاه ها بودند.. و افرادی خشک و یا باهوش دوست داشتنی گشاده رو راهم دیدم.. افراد با دغدغه اپلای.. و فهمیدم من ترکیبی از این موارد رو تجربه خواهم کرد و تبدیل خواهم شد!

خلاصه! الان که داشتم به خاطراتم فکر می‌کردم و این کتاب #اش_موریا رو میخوندم که همش روی آزمایش و یادگیری تاکید کردن! دیدم دقیقا همین کار رو توی راه اندازی کسب و کار نوپا باید انجام بدیم، درواقع فرضیات و تصوراتی که از مشتری و محصول داریم رو با ارزان ترین وسیله ممکن اعتبار سنجی کنیم! البته من اون زمان این چیزا رو نمیدونستم و حالیم نبود! و فقط روی فرضیه و ریاضیاتم بیش از حد متعصب نبودم...

https://www.linkedin.com/in/nihilof/ StartUp Founder - Product Manager
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید