سلام من نیهیل ام، من الان۲۳-۲۴سالمه، دانشجوی دانشگاه شیراز ریاضی-علوم کامپیوتر ترم۹ با معدل حدود۱۳ ! معدلی که ترمهای یک و دو حدود۱۷ و بالاترین نمره ورودی مون بود.
من با استارتاپ ناب، چرخه یادگیری و تطبیق آشنایی نداشتم.
ولی وقتی به عقب برمیگردم میبینم از اینها به وفور استفاده کرده ام.
از چهار سالی پیش جرقه های بیزنس درون ذهنم شکل گرفت و ابتدا فقط برای پول به صورت کلی!(هر چی گیر اومد و نرخ Return on Effort بهتری داشت رو میرفتم داخلش!)
اما به مرور زمان کم کم و اونهم به صورت نا خودآگاه به سمت کارآفرینی (نوارزش آفرینی) تغییر مسیر یافتم، اونهم با تمرکز بر مدیریت محصول! و از نیمه دوم امسال بخاطر فقط بخاطر لذت! حرفه ای تر دنبالش میکنم.
(پ.ن: من وقتی میگم حرفه ای نه به این معنی که قبلا غیر حرفه ای بود! قبلا هم کار میکردم ولی در لیگ دسته یک و دو و سه، وقتی میگم حرفه ای یعنی دارم سطح لیگ برتر رو آغاز میکنم)
ولی یک مشکل وجود داشت... یک مشکل اصلی!
اولین مشکل اصلی که تابحال وارد لیگ برتر نشده بودم اینبود که می پنداشتم به اندازه کافی خفن نیستم! درواقع خیلی کم، خییییییلی خیلی کم شو آف میکردم یا دنبال پرزنت کردن خودم بودم یا حتی درخواست شغلی هم نمیدادم از پیشنهادهایی که میومد میرفتم جلو!
دومیش این بود که خب لیگ برتر تقریبا فقط تهرانه! من ساکن اراک بودم و قبلشم شیراز!
سومیش هم شاید دانشگاه! محل هدر دادن زمان.
اما در دوران کرونا دیگه آستانه تحملم لبریز شد و یک ایده استارتاپی پر ریسک رو مطرح کردم!
البته توی زندگی شخصی خودم!
فرضیه ها :
اما اینها فقط فرضیه هستند!
من لعنتی ۲۳-۲۴ سالمه! ممکنه هنوز بچه باشم! چه بسا وقتی که ۱۶ سالمم بود فکر میکردم خیلی خفن و بزرگم ولی توی موقعیت های حساس و خطرناک کم آوردم! از کجا معلوم بازم اینجوری نشه؟
ریسک: اصلا میتونم هر روز ۷ ۶ صبح پاشم برم سرکار؟ توی دوران کرونا که من ۹ ماه تمام هر روز ساعت ۱۲ یا ۱۱ پا میشم! یا شب زنده داری میکنم! چطور یهو متحول بشم؟
حتی قرارهای مهمی رو هم مجازی اهمیت ندادم و آنلاین نشدم!
پاسخ که یک فرضیه هست: توی آخرین موقعیت حساس و خطرناک بخاطر سماجت و تعهد بالا تا اخرین لحظه هم موندم
خب بیایم اعتبار سنجی کنیم!
۱. من به اندازه کافی خوب هستم، آره! چرا؟
>>> ولی شاید درست مطالب رو یاد نگرفتم
>>>>>> خب میشه برای این یک آزمایش طراحی کرد! برم درخواست شغلی بدم!
>>>>>> یا میشه برم چندتا آزمون بدم! با چند نفر باسواد مباحثه کنم!
>>>>>>>>> حله! برم رزومه مو بازسازی کنم و چند نفر رو هم برای مشورت پیدا کنم.
>>> ولی شاید تنهایی کم بیارم!
>>>>> نه نمیارم! قبلا شیراز اینکارو کردم
>>> ولی شاید نتونم خرج خودمو در بیارم...
>>>>> میشه تست کرد! اول شغل رو پیدا میکنم بعد میرم تهران!
>>>>>> اه! خب شاید نتونم شغل خوبی پیدا کنم! مجازی شغل خوب سخت گیر میاد..
>>>>>>>> میتونم لینکدین تولید محتوا کنم!
>>>>>>>> میتونم رزومه مو با جزئیات بنویسم که وقتم کمتر هدر بره!
>>>>>>>> نشد هم میتونم یه جای الکی برم سرکار بعد ۲ ماه میگردم جای خوب پیدا میکنم
>>> صبح ها میتونم از خواب پاشم؟
>>>>>> دوستش داشته باشم اره با عشق و جون!
>>>>>>>> دوستش نداشته باشم چی...!
>>>>>>>>> نه بعید میدونم! ولی خب میتونم بخاطر تعهد های دیگه بیدار بشم!
>>>>>>>>> مثلا پول قرض کنم یا غیره و مجبور کنم خودمو که حتما حتما بتونم پس بدم.
(چون من گرسنگی واسم مهم نیست! ولی بی تعهد نبودن مهمه!)
>>> آره قبلا اینکارو کردم!
>>> نمیشه تا انجامش ندم جواب دقیق بدم!
>>> شاید با خودشناسی و اکتشاف درونی بشه کمی ارزیابی کرد
>>>>> بنظر میرسد آری! (بستگی داره دوست هم باید پیدا کنم و محیط رو دوست داشته باشم!)
بنظر میرسه کاهش ریسک تا حد خوبی انجام شد! (یکسری چیزها هم توی ذهنم!)
خب اگر آزمایشها و فرضیه های بهتری میشه طراحی کرد هم انجامش بدیم!
در غیر اینصورت....
پس...
(بذارید تلاش خودم! و نه برچسب هایی که بهم زده شده یا شرایط محیط تعیین کننده زندگی من باشه!)
(اگر حس میکنید از من بهترید یا من به اندازی کافی خوب نیستم! اوکی! نشونم بده!)