ویرگول
ورودثبت نام
nikfardt
nikfardt
nikfardt
nikfardt
خواندن ۲ دقیقه·۸ سال پیش

معرفی داستان کوتاه چنگال از صادق هدایت به زبان خودمونی

معرفی داستان کوتاه چنگال از صادق هدایت به زبان خودمونی
قبل از اینکه به معرفی داستان بپردازم باید بگم صادق هدایت نویسنده ایست که خیلی از آدم ها دوسش ندارن و فکر میکنن آثار این نویسنده بهشون حس افسردگی میده و با خوندنش قراره افسردگی بگیرن و به زودی خود کشی کنند !
این دفعه کتاب چنگال صادق هدایت را با زبون خودمونی بیان کنم ، تا شاید یک بار از زاویه جدید به داستان‌های این نویسنده نگاه کنیم اینطوری شما هم میتونید مثل من از خوندن داستان های این نویسنده لذت ببرید.
داستان چنگال تصویری عریان و بی پرده از واقعیت های اجتماعی، افکار و عقاید آن دوران هرچند تلخ هرچند ناخوشایند اما واقعی شفاف بدون پرده و تعارف، او نه تنها نویسنده ای تواناست بلکه مشکلات جامعه را به طرزی شگفت انگیز در سایه نبوغ خود بیان میکند .
در این داستان سه زن وجود دارد که هر سه زن رنجور و بی دفاع به نظر می رسند که از سوی مردهای جامعه خود آسیب می بینند . این سه زن در جامعه ای آکنده از تعصب جهالت دفن می‌شوند و حقوقشان پایمال می‌شود و ما همچنان ساکت و بی دفاع هستند .
البته باید بگم برخی از این عقاید هنوز در جامعه وجود دارد اگر تلخ و ناخوشایند است واقعیست
در مورد شروع داستان و بیان شخصیت ها این نویسنده کمتر از مقدمه استفاده میکنه و مستقیم خواننده رو دردل جریان قرار میگیره.
اون بعد از معرفی تصویر شخصیت‌ها به طور مستقیم به معرفی توصیفی آنها می‌پردازد و اینطوری به خواننده جهت‌گیری ذهنی که خود خواهان آن هست بهش میده مثلا : احمد جوانی بود ۱۸ ساله بلندبالا ابروهای پرپشت و به هم پیوسته و چشم های براق و صورتی عصبانی داشت.

پایان این داستان به شدت غافلگیر کننده هست، به شما قول میدم پایان این داستان به شدت شگفت انگیزه .


و در آخر باید بگم که صادق هدایت نویسنده ای بود که مانند آینه تمام اتفاقات غم انگیز اجتماعی را بیان می‌کرد و نه یک بیمار روانی که قصد آزار مخاطب خودش داشته باشد امیدوارم با این دید اثر صادق هدایت بخونید.



کتاب
۹
۳
nikfardt
nikfardt
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید