تا به حال دیدید که روی یک بیلبورد تبلیغاتی شرکتی بیاد و یکی از گزارشات مالیش رو منتشر بکنه؟ این دفعه که وارد شرکتتون شدید اگر که به تفاوتهای بصری بخش مالی و حسابداری با بخشهایی مثل فروش، بیزنس یا مارکتینگ دقت کنید میبینید که بخش مالی با بکگراندی از قفسههایی پر از زونکنه یا روی میزها فاکتوره که روی فاکتوره و کلی سند مالی دیگه؛ در حالی که اون بخشهای دیگه اکثرا پیپرلس کار میکنن و طراحی داخلی دفترشون طوریه که بیشتر عکسای دستهجمعی شرکت رو اونجا میگیرن چون منظرهاش قشنگتره.
اول از همه باید بدونیم که ذات کار حسابداری پشتصحنهایه؛ بعضا درون شرکتیه، کاملا محرمانهست و ارگانهایی که باهاش عمدهی رفت و آمد رو داره (سازمان مالیات، تامین اجتماعی، موسسه حسابرسی، بانک و …) مخاطبش هستند و مثل دپارتمان مارکتینگ خروجی کارشون به صورت مشهود پرزنت نمیشه. اینجاست که حافظ ما حسابدارا رو گل خطاب میکنه!
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود کاین شاهد بازاری وان پردهنشین باشد
در واقع هر چهقدر هم تلاش کنیم، دور از انتظاره که به حد و اندازه واحدهایی که خروجیشون بیشتر با مردم سروکار داره یا اینکه به صورت مستقیم با کسب درآمد ارتباط دارن، دیده بشیم.
به نظرم یه بخشی از دلیل این اتفاق برمیگرده به شخصیت افرادی که وارد رشته حسابداری میشن و فرایندی که طی اون رشد و یادگیری دارند. اگر بخوایم یکسری ویژگی رو نسبت بدیم به عموم حسابدارها به مفاهیمی مثل وظیفهشناسی، دقت به جزئیات، مهارت در تحلیل، درونگرایی و ریسکگریزی میرسیم که این یعنی بیشتر به تمرین و یادگیری مهارتهای نرم برای پرزنت کارهاشون نیاز دارند.
از طرف دیگه وقتی که محتوای عناوینی که در دوران کارشناسی حسابداری در ایران تدریس میشه رو مرور میکنیم، مواردی رو نمیبینیم که بخواد تو این زمینه بهمون کمک کنه؛ در حالی که در دانشگاههای معتبر میتونیم سیلابسهای جذابی رو در کنار مسیر یادگیری مطالب تخصصی ببینیم که در اینجا اسامی چندتاشون از دانشگاههای مختلف رو آوردم.
همچنین در مدرک ACCA ماژولی داریم به اسم Ethics and Professional Skills Module که در اونجا هم این خلا با سرفصلهایی که این زیر مینویسم تا حدودی کاور میشه.
از دلایل دیگهای که تو این موضوع دخیل هست، برداشتیه که سایر پرسنل شرکت از کار حسابداری دارند و مثل یک برچسب رو پیشونیمون خورده؛ مثل: همیشه گیر عدد و رقمن (Number Crunchers) و تا دیروقت هستند و تقریبا دو جاست که میریم سراغشون، یکی اول برج تا ببینیم حقوقا رو کی میریزن، یکی هم یه پرداختی داریم و میخوایم پیگیریش کنیم، در صورتی که ما میدونیم کار واحد مالی و حسابداری تنها محدود به حقوق و دستمزد و خزانه نیست و شامل عوامل مهمی مثل بررسی سلامت مالی، برنامهریزی مالی، مدیریت ریسک و نقدینگی هم میشه.
شخصیت مدیر بالاسری (چه مدیرمالی، چه مدیرعامل) هم بسیار تاثیرگذاره. مدیرعاملی داریم که تمام کار و تصمیمگیریهای مالی رو به مدیرمالی واگذار میکنه و تنها کاری که در طول سال انجام میده، امضای صورتهای مالیه. این خیلی دلیل میتونه داشته باشه که اینجا با درست و غلط بودنشون کاری نداریم (شاید به بخش مالی اعتماد کامل داره، شایدم در بعد مالی ضعیفه). مدیرعاملی هم داریم که چنان به مباحث مالی تسلط داره که مدیریت سود انجام میده؛ سال اول ورودش Big Bath میکنه، از مسائل قضاوتی حسابداری به بهترین نحو جهت کسب منافع استفاده میکنه و … . تلاش حسابدار در هر کدوم از این سناریوها برای به تصویر کشیدن یک بینش مالی بسیار پررنگه. با تاسف مدیرانی هم هستند که میکرومنیج فراووون انجام میدن، فقط دستور صادر میکنن و حسابدار رو مثل اپراتور میدونن و اجازه دخیل بودن حسابدار رو در تصمیمگیریها نمیدن!
مطمئنا آموزش یکی از راهکارهای اساسی برای رفع موانع این موضوع میتونه باشه.
حسابدارا میتونن با یادگیری مهارتهای نرم، بیزنسمدل و صنعت شرکتی که مشغول به کار تو اون هستند، قدمی اساسی رو به ارتباط با مدیران و دیگر دپارتمانها جهت ارائه خدمات تخصصی و دیده شدن بردارند. این موارد انقدری مهم هستند که بشه در دانستنیهای لازم شرح وظایف یک حسابدار گنجوندشون.
از سمت دیگه آموزش مطالب مالی و حسابداری مورد نیاز به مدیران، باعث ایجاد یک زبان مشترک شده و آشنایی با ارزش خلق شده توسط حسابدار و در نتیجه کسب حمایت اونها در این خصوص میشه.
از قدردانی و جشن گرفتن موارد کوچک و بزرگ غافل نشیم؛ مثل بوکینگ و کلوزینگ به موقع، با موفقیت پشت سر گذاشتن فرایند حسابرسی و برگزاری خوب مجمع سالانه و … . اگر که یکسری KPI هم تنظیم کنیم که بشه عملکرد رو اندازهگیری کرد که چه بهتر. بعضی وقتا هم ممکنه دستاوردی توسط واحد مالی حاصل بشه که خوبه با برگزاری رویدادی این مهم رو به گوش بقیه هم برسونیم و اونا رو هم سهیم کنیم.
در بعضی از شرکتها میشه تغییر ساختار در واحد مالی داشت و به صورت غیرمتمرکز در هر دپارتمان بنا به نیاز، نیروی حسابدار مستقر باشه. این اتفاق کمک به تسهیل نمایش بینش مالی در تصمیمات مختلف بیزنسی و اثر اونها بر سودآوری، نقدینگی و پایداری مالی میکنه.
البته که سازمانهایی وجود دارند که واحد مالی و حسابداری داری نقش شریک استراتژیک هست.
شما دیگه چه دلایلی رو میدونید و چه راهکارهایی پیشنهاد میدید؟