در کسبوکارهای امروز، نقش حرفهایهای مالی دیگه تنها به تحلیلهای مالی و ارائه گزارش محدود نیست و از یک شریک استراتژیک انتظار میره که نه تنها با دادهها کار کنه، بلکه الهامبخش باشه و ارتباطات معناداری برقرار کنه. اینجاست که داستانسرایی به عنوان ابزاری توانمند وارد عرصه میشه که میتونه ما رو یاری بده تا از مرزهای سنتی فراتر رفته و به یک رهبر فکری و استراتژیک تبدیل شد.
چرا داستانسرایی مهمه؟
در جهانی که دادهها و اطلاعات به وفور پیدا میشه، تبدیل این دادههای پیچیده به روایتهای قابل فهم و مرتبط میتونه تفاوت بزرگی ایجاد کنه. داستانسرایی به شما این امکان رو میده:
- پل زدن بین داده و درک: دادههای پیچیده مالی را به شکلی ساده و قابل درک برای تمامی ذینفعان تبدیل کنید.
- ایجاد هماهنگی و ارتباط: با درک و انعکاس تجربیات ذینفعان، میتونید به ترویج فرهنگ همکاری و تعامل در سازمان کمک کنید.
- کشف بینشهای نوین: داستانها میتونن الگوها و چالشهایی رو که در تحلیل دادههای خام ممکن است نادیده گرفته شن، آشکار کنند.
چطور داستانسرایی را بهطور استراتژیک به کار ببریم؟
1. مقدمهسازی: اهداف استراتژیک یا چالشها را به صورتی بیان کنید که گفتگو رو تشویق کنه و سوالاتی بپرسید که ذینفعان را به اشتراکگذاری تجربیاتشان تشویق کنه.
2. گوشسپاری فعال و همافزایی: هنگام بازگو شدن داستانها، دقت کنید تا نکات کلیدی و ظرایف دقیقتر رو متوجه بشید. این روایتها رو با دادههای کمی ترکیب کنید تا تصویر روشنتری از وضع موجود به دست بیاد.
3. تدوین و ارائه روایت: داستانی منسجم بسازید که دادهها را منعکس کرده و به نیازمندیها و نگرانیهای ذینفعان پاسخ بده.
4. جذب و تاثیرگذاری: یافتههاتون رو به شکل داستانهایی ارائه بدید که فهمیدن و اقدام کردن را آسانتر کنه. این داستانها را طوری تطبیق داده تا نیازهای متنوع مخاطبان مختلف را برآورده کنه.
مزیت استراتژیک داستانسرایی
داستانسرایی تنها وسیلهای برای ارتباط نیست؛ بلکه به عنوان یک عنصر کلیدی استراتژیک در کسبوکارهای مالی عمل میکنه. با بهرهگیری از قدرت داستانسرایی، میتونیم نهتنها ایدهها و دیدگاهها را به اشتراک بذاریم، بلکه مسیر آینده سازمان رو هم مهندسی کنیم.