خیلی وقت بود که ما آدما بیشتر وقتا تو خودمون بودیم. سرگردان دهلیزهای زندگیشون. بیشترمون درگیر خودمون بودیم و خواسته ها، برنامه ها، پیشرفت هامون و منافعمون. جامعه مون داشت تبدیل می شد به جامعه فردی. خیلیامون اصلا حواسمون به زندگی نبود یا تو گذشته بودیم یا تو آینده.
ولی این روزهای دوستنداشتنی، انگار یهو سرمون بالا کردیم و اطرافیانمون رو دیدم.
برای هم نگران تر از قبل می شیم. تو دنیای واقعی از هم دوری می کنیم که نکنه مبتلا کنیم همدیگه رو. ولییییی تو دیدارهای مجازیمون بیشتر و واقعی تر قربون صدقه هم می ریم و ماچ و بوسه های مجازیمون واقعی تر از یه آداب احوالپرسی شده. انگار این روزا قدر همدیگه رو بیشتر می دونیم.
تو این روزای کابوسوار، کیف می کنم از آدما. کیف می کنم وقتی می بینم همکلاسی ارشدم که سالها ازش بی خبر بودم، شماره مو گیر آورده که حالمو بپرسه، که بعد از این همه سال نگرانم شده.
کیف می کنم وقتی یه بسته پستی بدستم می رسه و می بینم کارفرمام از تبریز برام ماسک و ژل ضد عفونی فرستاده.
کیف می کنم وقتی دوستام، همکارام، شاگردام مسج میدن و می گن مراقب خودت باشیااااا و می دونم این حرف رو نه به رسم ادب و آیین خداحافظی که از ته ته دلشون می زنن.
کیف می کنم وقتی می بینم اعضای خانواده ام متحدتر از همیشه شدن و حسابی هوایی همو دارن.
یقین داشتم آدما ذاتا مهربون هستن چون ذاتشون خدایی هست و دلشون فقط کمی زنگار گرفته. انگار امسال به جای خونه تکونی دم عید، قرار دلامون رو زنگار زدایی کنیم.
( متاسفانه خبرای خوبی از تعداد مبتلاها و فوتی ها نمی رسه. احتمالا اوایل هفته آینده بیشتر میشن- به خاطر دوره نهفته ۱۴ روزه- خیلی از شهرها درگیر شدن. انشاالله با آگاهی بیشتر مردم و رعایت قرنطینه خودخواسته از این بحران به سلامت عبور می کنیم)
( دلیل اینکه این اتفاق اینقدر برام بلُد شده اینه که تو کانون بحران- قم- هستم.)
برای همه مون آگاهی،شکوفایی و رستگاری آرزو دارم. و البته آرامش که این روزا خیلی بهش نیاز داریم....