نیکو سرشت
نیکو سرشت
خواندن ۴ دقیقه·۵ سال پیش

دقیقه نودی نباشیم!

اصلا درکشون نمی کنم. یعنی چی آخه؟ چند ماه وقت داری یه پروژه رو انجام بدی و تازه روز یکی مونده آخر می رسی سراغش؟!!!

تو شغلم از این افراد زیاد دیدم. عجیب ترین مورد پارسال برام رخ داد. عصر بود فکر کنم ساعت ۵. یه آقایی اومدن دارالترجمه و گفتن یه فایل ۲۵ صفحه ای برای ترجمه دارن و برای دو ساعت دیگه!!! اونم با کیفیت و ویرایش شده!!! می خوانش چون ساعت نه شب باید سوار اتوبوس بشه بره شهر محل تحصیلش که هشت ساعت با شهر ما فاصله داره و صبح امتحان همین درس رو بده!!! چشمام گرد شد و یه شاخ بزرگم رو سرم در اومد! چطوری به این نتیجه رسیده بودن که میشه ۲۵ صفحه رو تو دو ساعت انجام داد. والا گوگل ترنسلیت هم همچین سرعتی نداره! اصرار هم داشتن حتما با کیفیت باشه! جالبه وقتی گفتم همچین چیزی امکان نداره، یه نگاه به سرتا پام انداخت و پوزخند زد و گفت این کاره نیستی!!! منم گفتم آره عمو، من در این حد پیشرفته نیستم. سیستمم کمی قدیمه و بخوام زیادی فشار بیارم سیمام اتصالی می کنه! و ...

به دی ماه و خرداد ماه که نزدیک می شیم، سر و کله تعداد زیادی از این افراد پیدا می شه. معمولا سعی می کنم همچین سفارش های اورژانسی رو قبول نکنم چون مکانیکی کار نمی کنم... دوست دارم کلمه به کلمه متن رو مزه مزه کنم، و موضوع و دانشی را که منتقل می کنه، یاد بگیریم. ( فکر کنم تا چند سال دیگه بشم مثل حکیم های قدیم... تقریبا به همه حوزه علمی، ناخنک زدم و به این نتیجه بزرگ رسیدم که همه علوم به هم مرتبط هستن درواقع مثل زبان که اول یکی بوده و به دلایلی از جمله ماجرای برج بابل، به چندین زبان تقسیم شده، علم هم در اصل یکی هست و زیر شاخه های مختلف در نهایت به یک کل می رسن... یه روز در موردش بیشتر می گم.)

داشتم می گفتم، این افراد که انتظارات ماورایی از مترجما دارن، مثلا فکر می کنن مترجم موجودی است که خواب ندارد، از هوا تغذیه می کند و واژه خستگی در برنامه اش تعریف نشده است و سرعتی برابر با سرعت نور دارد .... و بی جیره و مواجب خدمتگزاری می کند.... آخ آخ موقع حساب کتاب که می شه، با وجود اینکه از ابتدا به طور کاملا شفاف میزان دستمزد بهشون اطلاع دادم، می گن: «مگه چیکار کردین که اینقدر دستمزد بخواین». « من خودم کلاس زبان رفتم و بلدم ترجمه کنم فقط الان وقتش رونداشتم.» « کار خاصی انجام ندادین که»

عاقا عاقا یه لحظه ترمز کنین!!!

شما ظاهر قضیه رو می بینین که مترجم زیر کولر یا کنار بخاری، روی صندلی لم داده، یه لپ تاب جلوشه و فقط انگشتاشو تکون میده. ولی خبر ندارین که داخل ذهنش چی می گذره و چه برو بیایی هست. تو یه صدم ثانیه ۱. جمله خونده می شه؛ ۲. آنالیز می شه و ارتباط و نقش اجرا مشخص می شه. ۳. معادل های اولیه به زبان فارسی انتخاب می شن، ۴. معادل های انتخابی در کنار هم و بر اساس ساختار زبان فارسی چیده می شن و می بینی ای بابا این معادل که به متن نمی خوره و با اجزای دیگه همخوانی نداره! چیزی که از کار در اومده دریافتت از متن انگلیسی نیست.. ۵. بر می گردیم به مرحله معادل یابی اینبار بر اساس حوزه تخصصی مورد ترجمه و معادل های مختلف رو کاندید می کنیم تازه اگر اصطلاح تخصصی( مثل اسم مدل و روش و تکنیک خاصی باشه باید بریم سراغ گوگل و ببینیم معادلی که مقاله های این حوزه برای اون اصطلاح یه معادلی بکار بردن و کدوم رایج تره( به این تکنیک می گیم «زبان شناسی پیکره ای». ۶. حالا باید چیزی که تو ذهن نویسنده بوده ( نه کلماتی که بکار برده) رو به زبان روان فارسی برگردونیم تا جای امکان موضوع و سبک نویسنده اصلی رو هم حفظ کنیم. ۷. قواعد نگارشی و نقطه گذاری های فارسی، در صورت نیاز به توضیح بیشتر، افزودن پاورقی و ۸. اضافه کردن معادل انگلیسی اصطلاحات..... و همه این مراحل برای حوزه های مختلف علمی صورت می گیره..... اوه چقدر کار کردم.....

اگر عاشق ترجمه نباشی، اگر عاشق یادگیری نباشی، اگر صرفا به صورت مکانیکی و بدون درک متن انجام دی، اگر غرقش نشی توش، اگر برات نوعی مراقبه نباشه، خیلیییی زود افسرگی می گیری و رهاش می کنی

ولی اگه غرقش بشی، اگه جزئی از وجودت بشه، وارد دنیایی می شی که هیچوق دلت نمی خواد ازش بیرون بیای.... ( این در صورتیه که دغدغه مالی نداشته باشیاااااا..... گشنگی نکشیدی که عاشقی از یادت بره!)

(چند دقیقه پیش یه کار اورژانسی ۱۵ صفحه ای رو تموم کردم. از ساعت ده صبح درگیرش بودم. مجبور شدم برنامه مهمونیمو کنسل کنم. همونطور که گفتم کار اورژانسی قبول نمی کنم ولی این دفعه به دلیل خاصی انجامش دادم... دلم خواست یه کم غر بزنم... لطفا لطفا لطفا، دقیقه نودی نباشیم...)


شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید