ما روانشناسان متاسفانه بعضاً شاهد ازدواجهایی هستیم که صرفا به توصیه والدین یا فرد دیگری رخ داده است و معمولا هم بعد از مدتی منجر به به روز روابط سرد و بی روح بین زوجین میشود؛ البته این بیمیلی ممکن است در همان ابتدا زیاد بارز و مشخص نباشد و به مرور و با بالا رفتن سن و بروز برخی کنشهای معمول بین زوجین به طور جدی خود را نشان دهد و حتی به پایینترین سطح خود یعنی بی توجهی و بی اعتنایی و یا برعکس، به بالاترین سطح یعنی تهدید به طلاق و متاسفانه در برخی موارد اقدام به آن برسد. حال در این مقاله که توسط مشاوران تخصصی ما در ” کلینیک روانشناسی نگرش ” به نگارش درآمده، به این سوال پاسخ دهیم که آیا بازسازی روابط سرد و بی روح امکانپذیر است یا خیر؟
یکی از شایعترین مشکلاتی که بین زوجین و به خصوص پس از چندین سال زندگی مشترک پیش میآید، کاهش توجه هدفمند و خاص به یکدیگر و ایجاد روابط سرد و بی روح است که معمولا زنان در مقایسه با مردان به این بیتوجهی واکنش بیشتری نشان میدهند به ویژه که به همسرشان وابستگی عاطفی نیز داشته باشند؛ البته لازم به ذکر است که واکنش آقایان بیشتر به صورت درونریزی است و معمولا آن را به زبان نمیآورند.
نکتهی قابل توجه در زندگی اینگونه زوجین این است که در آن یکی از زوجین با بیشتر افراد رابطه معمول و مقبولی دارد جز همسر خودش و این برای هر همسری آزاردهنده است؛ ولی مشکل اصلی توجه همسر به دیگران نیست؛ بلکه چرایی بی اعتنایی شکل گرفته بین آنهاست که در ادامه به بررسی آنها میپردازیم.
ازدواجهایی که به دلایل زیر صورت گرفته باشند معمولا از همان اوایل به سمت سردی و بیمیلی میروند و باعث شکلگیری روابط سرد و بی روح بین زوجین میشوند، دلایلی مثل:
شاید تصورکنید که در چنین شرایطی چنین زوجینی راه به جایی نخواهند برد و چارهای جز تحمل یکدیگر و یا جدایی نخواهند داشت. بله، نتیجهی ازدواج برخی از آنها متاسفانه همین است اما برخی نیز با کمک گرفتن از یک متخصص و روانشناس خانواده فرا میگیرند که این بار خودشان عامل بر زوجیت خود باشند، درست مثل این که دوباره همسر خود را انتخاب میکنند و آرام آرام یکدیگر را پیدا میکنند.
در واقع اینبار انتخابی میکنند که تعهد و توافق را به همراه دارد نه تحمل و تردید، که البته پیش نیاز شکل گیری چنین رابطهی نو و تازهای مبتنی بر انتخاب اکنون خود زوج، نبودن متغیرهای قدیم و جدید بازدارنده و تخریب کننده رابطه اعتماد آمیز بین آن هاست؛ برای مثال بی وفایی و بی تعهدی عاملی جدی در تخریب رابطه و مانع از سرگیری آن خواهد شد
از سوی دیگر ازدواجهایی هم هستند که در آنها همسر از ابتدا سرد و بی اعتنا نیست و در واقع ازدواج، کاملا آگاهانه و عاشقانه بوده ولی بعد از گذشت چندین سال به تدریج بیتوجهیها از سوی یکی از زوجین شروع میشود روابط به سمت روابط سرد و بی روح کشیده میشود و فرد احساس میکند دلایل دیگری بر موضوع مرتبط است که معمولترین و شایع ترین آنها عبارت است از: حساس شدن بر کنش ها و رفتارهای والدین و اعضای خانوادههای یکدیگر، اینکه مثلا ” چرا پدرت فلان حرف را زد؟ ” یا ” چرا مادرت یا خواهرت احترام کافی، به من نمیگذارند؟” یا “چرا به خواهر و برادرت بیشتر دادند به ما کمتر؟” و مواردی از این قبیل!
البته رفتار والدین بر روابط زوج تاثیر گذار است ولی وقتی که از همسر خود انتظار تغییر دادن والدین یا خواهر و برادرش را داشته باشید، مشکل ایجاد می شود.
موضوع دیگر وجود روابط مالی مبهم زوج با یکدیگر یا با اقوام درجه یک است. زن و شوهری که هر دو درآمدهای مجزا دارند ولی هزینههای مشترک، بی شک اگر در نحوه هزینه کرد مشترک از دو درآمد، مهارت کافی نداشته باشند تداخل مسائل عاطفی با مسائل مالی ایجاد میشود و نتیجهای جز سردی و بی اعتنایی زوجین نسبت به هم را در پی نخواهد داشت و روابط به سمت روابط سرد و بی روح کشیده میشود و متاسفانه گاهی این امر، بدون هیچ واکنش مشخصی از سوی طرفین یا فرد قربانی سال ها مسکوت میماند و به طور نامحسوس باعث رنجش طرف مقابل میشود؛ بنابراین اگر به این امر مبتلا هستید تنها علاج، ایجاد صندوق مشترک است که هر یک درصدی از حقوق را که مورد توافق قرار گرفته، در صندوق بگذارید و از آن هزینه کنید.
نبود بعضی مشترکات و شباهتها بین زوجین؛ بدین معنی که میان زن و شوهر باید تا حدی شباهت وجود داشته باشد؛ برای مثال یک زن مذهبی با یک مرد غیرمذهبی نمیتواند کنار بیاید، یا یک مرد برونگرا با یک زن خیلی درونگرا مشکل زیادی خواهند داشت یا زوجی که از نظر فرهنگی و قومیت خیلی با هم فرق دارند، احتمال وقوع اختلافات زناشویی در بین آنها به شدت زیاد است. چنین زوجینی، اگر قصد ادامه دادن دارند، برای کاهش مشکلات باید یاد بگیرند که با تفاوت های یکدیگر سازگار شوند نه این که آنها را موضوع اختلاف کنند که البته این امر کار چندان سادهای نیست ولی با کمک یک مشاور و متخصص شدنی است.