از سایشِ پوست آزادی بر تنم
تا لمس لذتش
هرچقدر راه باشد
بیدارم
حتی اگر
کبودیاش بر گردنم
و زخمهایش بر حافظهام
ردی به بزرگی تاریخ بگذارد
هزار سال
خونابهی رنج و عصیان
ونم ِخاک ِگورهای بینشان
از گلویم بیرون بریزدنیلوفرثانی