خطر ایستایی ، شاید مرموزترین خطری ست که در زندگی آدمی رخنه می کند واورا تبدیل می کند به موجودی که ظاهرا سربراه بر روال ِزندگی، که درگیر روند ِمشخصی از یک برنامه ست .. ایام هفته کار کند سرساعت مشخصی بخوابد، آخر هفته ها به مهمانی و خرید وتفریح بگذرد و دوباره از شروع هفته بدنبال کسب درآمد و تهیه ِخواسته های مادی اش باشد .. چرخه ای بر محور اقتصاد و سکون..
این همان ثبات ِجعلی ست که احساس امنیت و اطمینان ایجاد می کند تا هرنیرویی در خلاف جهتش ، با مقاومت درونی روبرو شود ... و اجازه ندهد با هیچ چالشی ویا موضوعیت ِمتفرقه ای ،نظمش برهم بخورد.. ایستایی بر یک نقطه ، بدون آنکه به نقاط بعدی فکرکند ..
بسیاری از ما قاطعانه ،هر تغییری دراین روند را ،حذف می کنیم تا آرامش ظاهریمان برهم نخورد..
البته اگر کسی همیشه درخانه بماند کمتر خطری اورا تهدید می کند اما آیا این بنوعی حبس شدگی نیست؟
برای درک و تجربه ی فراتراز محدوده ی خود، ترجیح می دهیم باتمام خطرها قدم به دنیای بیرون بگذاریم
ایستایی، همان قلعه ای ست که انسان درآن ، محبوس امنیت ِمحدودش میشود و نه اجازه ی رشد فکری می دهد نه بالندگی ِروانی و درونی ، ایستایی همان حالتی ست که بی هیچ سانسوری ، میتوانیم درباره ی خودمان قضاوت کنیم ... دریک بازه ی زمانی بسنجیم چه رشدی داشته ایم؟ آیا این عدد تنها معطوف به حساب بانکی و درآمدی و مصرف مان می شود یا به ظرفیت های فکری و رفتاری و عملکردی هم می رسد؟
برای رهایی ازاین خطر همیشه حاضر، گاهی لازم ست از غارمان خارج شویم،ریتم ِخلل ناپذیر روزمرگی را برهم بزنیم.. روشهای خلاقانه و نویی برای اوقاتمان برنامه ریزی کنیم .. برای فهمیدن ِبیشتر،تلاش کنیم..واز ایستایی فاصله بگیریم ..
نیلوفرثانی
دی 96