خاطره ها عجیبند ... آن زمان که احساس می کنی در فراموشی ِکامل بسر می بری ناگهان بابوییدن عطری ،با عبور از خیابانی، با شنیدن ِآهنگی ، حتی با خواندن ِشعری یا نوشته ای ، باتمام قوا از عمیق ترین بخش حافظه هجوم می آورند،جایی که فکر میکنی از یاد رفته اند اما تر و تازه، باز رژه می روند، انگار همین دیروز بود ...
زمان که می گذرد آدمی تنها سرگرم اتفاقاتِ اکنونش می شود،دلش را به حال مشغول می کند ، اما دریغ آنچه برایش خاطره ساخته ، همیشگی ست.
چه خوش، چه تلخ بعضی خاطره ها تمام نشدنی اند
حتی اگر سالها از آن ها بگذرد، دردش تا همیشه تا اعماق جانمان حس می شود،و خوشی یا حسرتش گوشه ای از درون مان را درتصرف خود دارد.
خاطره ها، پیوند آدمی با گذشته است،گذشته ای که بخش بزرگی از ماست ... به اینکه زمانی گذشته و دیگر آن وقت ها نیست، گذشته فراموش نمی شود .. اگر خاطره می سازیم یادمان باشد تا تمام ِعمر به آن مربوطیم ..
وتا همیشه دست از ما بر نمی دارند ...
نیلوفرثانی