یاداشتی بر نمایش چهره مرد هنرمند در جوانی / مصطفی هرآیینی
منتشر در روزنامه اعتماد/ 5 دی ماه 98
"کاریکاتور مرد هنرمند "
اینکه بخواهیم نمایش "چهرهی مرد هنرمند در جوانی" را برگردان سادهشدهای از رمان جیمز جویس برای صحنه بدانیم، اغراقیست که بیش از آنکه جنبهی واقعی داشته باشد، برداشتی عجولانه و سطحیست. اما میتوان آنرا در زمرهی سبکی مینیمال از یک متن پرگو و غامض دانست.
نمایش هرآیینی، پیش از آنکه هر نوع اقتباس یا برداشتی از یک رمان قوی و یا یادآور رخدادهای آن در طی دورهی کودکی تا جوانی شخصیت اصلیاش "استیون" باشد، کاریکاتوریست که با حفظ جنبههای نقدانه، در صدد "نمایشی" کردنِ سوژهایست که شاید اساسا قرار نیست هیچ ربطی با رمان جویس داشتهباشد هرچند روند و موضوعاتِ مشابهی را اقتباس کرده و همان اتفاقات را طی کند. بنابراین در اجرای هرآیینی، آنچه بر صحنه شکل میگیرد، تماما "تئاتری"ست که با وجه تئاتریکالیتهی یک متن غیرنمایشی، با دراماتورژی "سکوت" در قالب اجرایی بیکلام و با نشانگانِ نوشتاری، به سبکِ اولین فیلمهای صامت سینمایی، خود را فرم میدهد و به صحنه میآید. درعین حال بهجای استفاده از کلام، عنصر قوی و بازیگر سومی را به میدان میآورد که بدرستی پرکنندهی خلاء موجود از این فرم اجرا، یعنی موسیقی زنده همراه با افکتها و قطعاتی گویاست. نوازندهای با ساز گیتار که موتیفهای درست، مناسب و همقوارهی متن را اجرا میکند تا مکمل سرصحنهیِ جذابی باشد.
چنین دراماتورژی سکوتی، در عین ایجاد قالبی موجر و کارکردیتر برای اجرا و زبانی ساده، نقدی روشن نیز بر مطول بودن متنهاییست که ممکنست مخاطب امروز را خسته کرده و واپس براند هرچند در مخاطرهی سطحینگری نیز واقع شود.
مهمترین وجه نمایش "چهرهی مرد هنرمند درجوانی" درعین اقتباس، استقلال اوست که محصول ویژهای از ظرفیت تئاتر، یعنی تولید " امر زیباشناسی" در صحنه است. که این شگرد را با حذف کلام، و با بکارگیری اکسسوارهای متعدد برای هویتبخشی به کاراکترها و گویایی مفاهیم و تابلوهای نوشتاری و تصویری و تعیین میزانسهایی مناسب، همراه با موسیقی زنده، اعمال میکند. و تاجایی که می تواند در تلاشست این وجه زیباییشناسی را در طول اجرا حفظ کند. ترکیب وجه کمیک روایت داستان، برای رفع دشواریِ معانی متن اصلی، ترفند جذابیست که موثر واقع میشود. با اینحال اجرا، در همین سطح باقی میماند و همین سهل انگاری در روایت، آنرا در حد یک بازنمایی مختصر و کمعمق، معلق میگذارد. هرچند اجرای فعلی، در نگاهی دقیقتر، به شکلی زیرکانه، ایدئولوژی خاصی را طرح و نقد میکند، اما صرفا در شکلی از فرم، محتوا را عقب میراند. و در توازنی نابرابر، برای نمایشیتر کردن مفاهیم، حتی به شوخی نزدیک میشود و جنبههای عامهپسندانهای میگیرد.
همین پیشی گرفتن فرم، اگرچه جذابیتهای شاخصی دارد اما محتوا را از رسایی و تراز پایداریِ عمیق دور میکند و صرفا به یک اجرایِ مفرح صحنهای فرو میکاهد.
برداشت هرآیینی از رمان اصلی، روایتگرانهست، او با تابلوهای نوشتاری، حکمِ دانای کلی را ایفا میکند که به نظر میرسد خودِ اوست، جهان "استیون" را از دریچهی برداشت شخصیاش از رمان جویس، و تحولاتی که قرارست کاراکتر اصلی تا رسیدن به "هنرمندشدن"، طی کند، تلطیف شده، با چاشنی طنز در صحنه مجسم میکند. با این حال، با توجه به حذف دیالوگها و مینیمالشدن درحد جملاتی کوتاه بر تابلوها، به سیاق شرح صحنهی فیلمهای صامت، جهانی مستقل آفریده که میتواند به نوبهی خود با دراماتورژی قابلی در سازماندهی فصلها و اپیزودها، ابزارهای مرکزی تئاتر را بکارگیرد و به مخاطب منتقل کند.
هوشمندی هرآیینی دراجرایِ مواردی که دارای حساسیتهای ممیزیست ، به شیوهای خلاقانه قابل ستایشست . که نه تنها منجر به حذف این بخشها نشده بلکه جریانِ طنازی را نیز مضاعف پدید آورده است.
ایمان صیادبرهانی و محمد برهمنی، با سابقهی حرفهای خود دراین اجرا هم به خوبی نقشهای خود را که در کاراکترهای متعدد متغیراست، ایفا میکنند. درمجموع اجرای "نمایش چهرهی مرد هنرمند درجوانی" در قیاس با رمان جویس و حتی انتظار برای واکاویِ تحول کاراکتر اصلی، قابل قضاوت و تطابق نیست، اما در وجه تئاتریکالیته و جذابیتهای بصری و نمایشی، می تواند قابل قبول و مفرح باشد.
نیلوفرثانی
نقد تئاتر در تیوال