راهی برای عبور هست؟
در گرگ و میش ِیک غروب پاییزی
که کالبد به رهایی
و هفت گذر به عشق برسد؟
واندیشه ی ِبی مرز ِنا تمام
از گذر زمانه به کشف ِشهودی ناب ؟
راهی برای عبور هست؟
برای رد شدن از هَرس های نا به هنگام
از هراس نبودن ها
از هجوم بی مهابای ِعصیان
در عصر ِیورش ِهرزها
واستواری به ایستادن ،به سبز بودن ؟
آری ،راهی برای عبور هست
که بی واهمه عطر یاس را نفس کشید
بی انسداد ِهر مسیر ِتاریک
به تبلور نور آویخت
وتا دنیا دنیاست
چشم های تورا
به غربت ِاین روزگار
وعده داد ...
وطعم عشق را از بوسه هایت
به تلخی جهان بخشید ...
نیلوفرثانی
12مهر 95