از آدمها می رنجیم ، بارها می رنجیم...
اما دل آزردگی مان را پنهان می کنیم ،درخویش محبوس میکنیم
رنجیدن برای آدمی ست ... برای کسی که معیارهایی دارد ، فکر و روش خاص خودش را ...وقتی هنوز در بی تفاوتی غرق نشده و دیگران هنوز هم اهمیت دارند ..
آدم که از غریبه ،کسی که نمی شناسد که نمی رنجد.. از کسی که دوستش دارد یا مهم ست ،می رنجد، دلش می گیرد ،یعنی ای کاش اینطور نمی کردی... یا نمی گفتی .. یا نمی شد .. چون دوست داشتم آن طوری می شد که احساسم را بیشتر کند، که رابطه امان را قوی تر کند.. و الا وقتی رابطه ی مهمی نیست، وقتی نسبتی در میان نباشد چه اهمیتی دارد که دیگری چطور باما تا می کند .. او همانی ست که اندازه ی ِفکر و قد ِفهمش رفتار می کند...و آنقدر آدمهای ِهمه جوره زیادست که وقت رنجیدن نمی ماند..
اما وقتی آن آدم مهم باشد، همه چیز فرق می کند.. چون احساس داریم ، می رنجیم ، چون آن محبت و آن اهمیت، یک چیز معمولی نیست که بود ونبودش علی حده باشد ..
چون رنجیدن یعنی : "من میخواهم این رابطه را حفظ کنم" ،یعنی " دوستت دارم " ، یعنی "تو برای من مهمی "... این پیامی ست از رنجیدن ها، از آوای درونی کسی که ازما می رنجد یا می رنجیم
گاهی باید بهتر و دقیق تر همدیگر را درک کنیم و آوای هم را بشنویم ..
رنجیدن هارا دوست بداریم ..
نیلوفرثانی
20تیر97