درباره نمایش خاطره تحملناپذیریک همهمهی نامفهوم / الهام کردا
منتشر در روزنامه سازندگی سهشنبه 30 مرداد 1403
نیلوفر ثانی
"در قلمروی بکت"
الهام کردا از آن دست هنرمندان تئاتری است که نام درهربخشی ازیک نمایش باشد، بدون شک اعتباری برای آن اجرا محسوب میشود. وآنقدر حرفهایست که هر تماشاگر و مخاطب تئاتری را به اجرایش مشتاق و ترغیب میکند.30 مرداد 1403
چه دربازیگری که اجراهایی بیادماندنی دراینسالها ازخود برجا گذاشته است و چه درسالهای اخیر در مقام کارگردان و یا نویسنده و طراح.
کردا درآخرین کار خود که با گروهی جوان برصحنه آمده، متنی را با برداشتی از نمایشنامههای ساموئل بکت که یکی از مهمترین نویسندگان تئاتر ابزورد است، نگاشته و تلفیق کرده است. کلاژی از چند متن بکت که البته فضای متفاوتی را برای اجرا میطلبد. چرا که شاخصههای نمایشنامههای بکت، تکیه بر فضاسازی معناباختگی، زوال، انزوا و طرد بوده و اهمیت بیشتر را به تصویر و فرم میدهد تا دیالوگ و کلمات. بنوعی بکت فرم را به شکلی نو میطلبد و بر آن ذهن و متنهای خود را استوار میکند. همراه با نوعی تضاد معنایی و اغتشاش کلامی و البته تکراری که مدام به چشم میآید.
بکت همواره از یک بیزمانی و بیمکانی در موقعیت نمایشنامههایش بهره میبرد؛ این شاخصه از جهتی به تعمیمپذیری مفاهیم و اتمسفر زمانه اکنون و از جهت دیگر به سرگردانی و آشفتگی انسان معاصر اشاره دارد. درباره او میگویند آثار بکت مانند صدایی در تاریکیست که آهسته به مخاطب نزدیک میشود و بهسان نوعی هوشیاری گذرا که حیرت خود را با گیجی و اضطراب به زبان میآورد.
بنابراین اجرای نمایشنامههای او نیز لاجرم میبایست با حفظ هوشیاری، به فضای پوچگرایی و بیهودگی که او برای کاراکترهایش ترسیم میکند، نزدیک باشد. در عین حال او روش و منش خاص خود، یعنی نوعی شخصیسازی این وضعیت را نیز دارد و کاراکترهایش را در این قالب، قرار میدهد.
الهام کردا با کلاژی از نمایشنامه در انتظار گودو، آخر بازی و روزهای خوش و احتمالا متنهای دیگر بکت، و با اتصال نقاط مشترک آنان و بده بستانی که کاراکترهای بکت با همدیگر دارند، ضمن آنکه فرم خود را برگزیده و اجرایش را طراحی کرده، به فضای بکتی نیز وفادار مانده و لابه لای مضامین آن شناور است.
بازیگران خود را با گریمهای فانتزی و اغراق شده، لباسهایی فکرشده و متناسب و تجمعی گروهی آنان بر صحنه، در فضایی قرار داده که توسط تور تنیس سیاهرنگی، احاطه شده و همان وضعیت حصر و جبر را القاء میکند. وضعیتی وحشتزده که به خوبی نزدیک به دیالوگی از نمایشنامه در انتظار گودو است : " کاری نمی شود، کرد".
انسانی که در قلمرویی از جبر و پوچی گرفتار است و تمام کارها و رفتارهایش دچار یأسی وجودیست، هر چند تلاش میکنند از مرزها عبور کرده و یا امیدواری، دستو پا کنند، اما باز هم موجوداتی بردهوارند که از ارباب خود فرمانبرداری دارند. بر همین مبنا، اجرا به دغدغه و وضعیت جامعه امروز نیز پیوند برقرار میکند و ذیل همان ویژگیهای بارز فضای بکتی، موقعیتی را بازسازی میکند که تداعی روشنی از شرایط انسان جامعه فعلیست.
جامعهای که بدون شک تحت همان حصر و جبر، حتی نمیتوانند براحتی زندگی کنند و نفس بکشند و بردگانی هستند که در عین غرق شدن در روزمرگی و پوچی منتج از آن، به ماشینهای اطاعت بدل شدهاند که قدرت فراوری از آن وضعیت را ندارند. اینجا لزوم حضور کاراکتر معروف دیگری از بکت احساس میشود.
کاراکتری برگرفته از "هام" در بازی آخر که روی ویلچر نشسته و در سمت و جایگاه تماشاگران و رو به صحنه و بازیگران نقش همان ارباب را بر عهده دارد. خدایگانی که اگر بندهای، پایش را از قلمرو بیرون بگذارد، توبیخ میکند و اجازه خروج نمیدهد. هر چند خود در نهایت ضعف و نقص و انحطاط است.
از این بخش اجرا به سمتی میرود که امکان شکست وضعیت موجود قوت بگیرد. اجراگران/ توده، که در بازی با بادکنکها در حبابی دست و پا میزنند، شروع به ترکاندن آن حبابها میکنند. کاراکتری که از ابتدا توانسته شهامت خروج از آن قلمروی جبر را داشته باشد، مشوقیست برای عبور از مرزها. و جذابیت این انتخاب این است که این کاراکتر دختر جوانیست. دخترانی که طی چند سال گذشته در جامعهی پرتنش امروز، همواره پیشرو و کنشگر بوده و فراتر از مرزهای جبری قدم برداشتهاند.
همانطور که متنهای بکت بطور واضح مملو از نمادها و نشانههاست و دیالوگها و ویژگی کاراکترها تفسیرپذیرند، در خاطره تحمل ناپذیر یک ههمهمه نامفهوم نیز، این امر و روش، رعایتشده و توانسته آن نشانهها را به تصویر بکشد و فرم را کاملا غالب نگه دارد و برای هر مفهوم و دیالوگ و منظور، قابهای تصویری، میزانسنها،حرکات و اکتها، پرفورمنس و اکسسوارها را جایگزین و معادلسازی کند. برای این امر شناخت نسبتا کاملی باید از بکت، فضای ذهنی و نوشتاری و البته اتمسفر جاری در نوشتههایش داشت. که در این اجرا تا جای ممکن لحاظ شده اما شاید آنچه خروجی نهایی این دست اجراها که بنوعی ضد روال رایج و داستانگوی مورد پسند اغلب علاقمندان به تئاتر است، تنها مخاطبان علاقمند به اجراهای فلسفی، فرمال، پستمدرن و طرفداران بکت را راضی روانه کند. تماشاگرانی که در پی ربط و واکاوی تمام عناصر اجرا با مفاهیم اگزیستانسیالیستی انسان و مواجهه با فضای یأس و تباهی قرن بیستم پس از جنگهای جهانی و تحولات سیاسی و رشد تفکرات ضد ایدئولوِژیکی، خواهان تماشای تئاتر هستند و یا آنانی که مایلند تلفیقی از آثار بکت را در قابهای بصری و در سبکی پست مدرن بر صحنه ببینند.
” خاطره تحمل ناپذیر..” تئاتر مفهومی و اجتماعی-سیاسی، که از قضا نه مانیفست میدهد و نه تبلیغ ایدئولوژی خاصیست و تنها با تکیه بر فرم و نشانه، نوعی ضد تئاتر را به صحنه میآورد تا تماشاگر را از حاشیه امن و جذاب یک اجرای خطی و داستانگو خارج کرده و در چالشی با وضعیت زمانه خود روبرو کند. اجرا با بازی خوب بازیگرانش و کلاژهای تصویری و نریشن انتهای آن توسط الهام کردا که به طور ضمنی به مفاهیم مورد نظر اشاره میکند، به وضوح خود را از تفسیر رئالیستی دور کرده و وارد حوزه انتزاعی میشود. بنابراین انتظار دارد که تماشاگر نیز او را خارج از این مرزها، ببیند، بشنود و بیندیشد و در عین حال پیوندهای مرتبط را با جریانهای حاضر در واقعیت انسان و جامعه امروز بیابد.