یادداشتی بر نمایشگاه هنری بی خوف و بی خیال/ مژگان بختیاری
منتشر در روزنامه اعتماد شنبه یکم خرداد1400
« در سرودگاه زمانه »
مژگان بختیاری در آخرین نمایشگاه آثار خود در گالری اثر، تابلوهایی با زمینه سیاه و سفید و نقش و نگارههایی در سبک ویژه خود با تلفیقی از مفاهیمی انتزاعی و رئال، به نمایش گذاشته است که به نظر میرسد در ادامه نمایشگاههای پیشین او، به ویژه «چشماندازههای امیدفرسا» است که سال 96 در همین گالری برپا شد.
تابلوها، در ابعاد بزرگ و حاوی مفاهیم انسانی و اجتماعی و یادآور رویدادهای تاریخیست، و هرچند از نام نمایشگاه، بیخوف و بیخیال، چنین برمیآید که با الهام از شعری از شاملو است که در دهه 30 و در زندان قصر آن را سروده، با اینحال فضایی کاملا آزاد با انتقال مفاهیمی متکثر دارد.
تابلوهای مژگان بختیاری در مواجههی مستقیم مخاطب با بازخوانی تاریخ و چشماندازهای سیاسیست . تاریخی نه چندان دور که فحوای اجتماعی و سیاسی خود را با فیگورهای فریاد، طغیان، مبارزه و تجمع، به بوم آورده تا بار دیگر یادآور شود که مهمترین عنصر هر جامعه، مردمی هستند که همواره در صحنه بوده و انقلابها را رقم زدهاند و وضعیت سترون امروز، در ادامهی آن جریان، مناقشهبرانگیز و قابل نقد است.
سویههای سیاسی و اجتماعی آثار، کاملا غالب و مشهود است این عینیتِ آشکار از نگاه هنرمند به عرصه آوردن تاریخیست که گویی دیگر محدودیت زمانی ندارد، اما واجد مکانیتِ بومی و آشناییست که آن را تجربهمند میکند.
طرح هر تابلو، یادآور همین جنبش و کنشیست که اجازه میدهد در موقعیتهای جمعیِ متفاوت از پیروزی، اعتراض، مبارزه، امید و یأس، مخاطب با دلالتهای زمانی و امروزی، در ارتباط معناداری قرار بگیرد.
در قسمت فوقانی هر اثر، تودهای با فرمهای متفاوت و نامتناسب از تداعی شیء و موجود، ابژهای انتزاعی است که بر پرترهها و مردمانی، با عواطف و وضعیتهای متفاوت، سایه افکنده وزنهی ثقل هر اثر است که به نظر میرسد نشانهگذاری دقیقی است از حضور ناظر کبیر که هرچند نامریی و تجسدی ندارد اما همواره در هر شرایطِ زیستی و بومی مردمان، در هر وضعیتی از ترس، اعتراض، مبارزه و پیروزی، حاکم و دال قدرت است.
پرترهها و بدنهای ترسیمشده، مردمانی با شمایل متعارف، در قسمتی از تابلوها جای گرفتهاند که بر سلسله مراتب و لایههای زیرینِ پروسهی جنبشها و مبارزات انقلابی و مردمی تاکید میکند. تودههایی که همواره در صف مقدم هر تغییر کلان و در کف خیابان بوده و از جان خود نیز گذشتهاند. در برخی از تابلوها، و ترسیم سپهر سیاسی، سیلابِ قدرت، آن لایهزیرینِ بیکارکردشده را با خود شسته و میروبد.
این هوشمندی صاحب اثر که آنچه را در صحنهی جامعه درحال رخدادست به شیوهای شاعرانگی پیوند میزند و حتی شعری حماسی را با نمادی برای کدگشایی مفاهیم معرفی میکند، قابل تقدیرست بهویژه آنکه استفاده از رنگهای سفید و سیاه و طیف سرد خاکستری، و تصاویری گویا، تداعی نظرگاه و بیان اندیشه هنرمند نیز با وضوحی جسورانه، قابل ردیابی است..
این که هنرمندی بتواند با مولفههای تکنیکی و روایی خود و با تاثیر از وضعیت اجتماعی، با نگاهی کندوکاوانه و انتقادی، تفسیر اثر را برای مخاطب از کیفیت زیباشناسی و محتوایی قابل درک کرده و در عین حال وجه شخصی و سبک هنریاش را نیز حفظ نماید، نشانی از مسیر حرکتی منسجم و اصولی و دغدغهمندیست که میپیماید و از مشوشبودن و آشوبی فرمالیتی پرهیز دارد.
مژگان بختیاری، از طراحی خطوط و ترسیمی سرراست و روشن بهره میبرد، بیآنکه بهحدی بیش از اندازه انتزاعی، پرگو و فرامعنایی برسد و محتوایی عمیق و قابل تفسیری ارائه میدهد. بومهای او، سرودگاه زمانهای است که با حفظ زیبایی و نگارههای جذاب بصری، دیالوگی از جنسِ زمانه برقرار میکند. و مخاطب را به این گفتمان میخواند.
چنانکه مرزهای هنرش را با اندیشه و رخدادهای جامعه و پیرامون با ظرافتی دلنشین با ادبیات درهم میآمیزد و با واسطهی هنر به دامنهی فلسفهای نزدیک میشود که اذعان دارد "شعر انسانیترین هنر "* است.
* شعر جوهرش زبان است، بنابر همین حقیقت ،انسانی ترین هنر است .( مارتین هایدگر)
نیلوفرثانی