پایه و اساس تاریخ هنر به دهها هزار سال پیش باز میگردد زمانی که تمدنهای کهن از ابزارها و تکنیکهای موجود در آن زمان برای ترسیم موضوعات مهم فرهنگی خود استفاده میکردند. از آن زمان به بعد جنبشهای هنری بسیاری رخ داد که هر یک سبکها و ویژگیهای منحصر به فرد خود را که شرایط اقتصادی و سیاسی زمان خود را انعکاس میدهند داشتند.
ژانرهای هنری تأثیرگذار از دوره رنسانس تا ظهور مدرنیسم بدون شک رد پای محکمی در تاریخ بر جای گذاشتهاند. امروزه با حضور هنرمندان بیشماری که در کارهای معاصر خود از آثار تاریخی به عنوان مرجع استفاده میکنند، آگاهی از تاریخ هنر و اهمیت ادوار مختلف برای مجموعهداران و هنردوستان ضروری است.
در این مقاله سعی کردیم جنبشهای هنری مهم را بر اساس زمان، ویژگیهای بارز، هنرمندان شاخص و تأثیرات مهمی که هر دوره بر تاریخ هنر گذاشته است را بررسی کنیم.
دوران ماقبل تاریخ (40000 الی 4000 سال قبل از میلاد)
ریشههای تاریخ هنر به دوران ماقبل تاریخ و پیش از پیدایش خط باز میگردد. نخستین آثار باستانی به دوران پارینه سنگی یا همان عصر سنگ کهن باز میگردد. در این دوران انسان برای نخستین بار از ابزارهای دستساز سنگی استفاده کرد. حکاکی بر روی سنگ، تصویرسازی،مجسمه و چیدمانهای سنگی از آثار این دوران هستند.
هنر از این دوره به استفاده از رنگدانههای طبیعی و حکاکیهای سنگی برای نمایش اشیاء، حیوانات و آیینهای حاکم بر یک تمدن روی آورد. از مشهورترین نمونههای این دوره، نقاشیهای حک شده بر روی دیوارههای غار لاسکو در فرانسه است. این نقاشیها در سال 1940 کشف شدند و تخمین زده شده که قدمتی بالغ بر 20000 سال داشته باشد. در این نقاشیها حیوانات و گونههای گیاهی منطقه به تصویر کشیده شده است.
هنر باستانی ( از 4000 سال پیش از میلاد مسیح تا 400 سال پس از میلاد مسیح)
هنر باستانی بهدست تمدنهای پیشرفتهای که دارای یک زبان مکتوب ثابت بودند پایهگذاری شد. این تمدنها در مناطق بینالنهرین، مصر، یونان و مناطقی در قارهی آمریکا میزیستند. ماهیت هنر در این دوران وابسته به تمدن خالق آن بود اما بیشتر آنها موضوعات مشابهی همچون روایت یک داستان، تزیین اشیائی همچون کاسه و سلاحهای جنگی، نمایش تصاویر مذهبی و نمادین و همچنین نشان دادن وضعیت اجتماعی حاکم بر آن زمان را دارا بودند. بسیاری از آثار مربوط به این دوره، حاکمان، خدایان و الههها را به تصویر کشیدهاند.
یکی از مشهورترین آثار مربوط به منطقهی بینالنهرین، قانون حمورابی است که در سال 1792 پیش از میلاد مسیح به دستور حمورابی پادشاه بابل نوشته شد. این قطعه شامل 282 مادهی قانونی است که بر روی سنگی از جنس بازالت به ارتفاع 2/5 متر حکاکی شده و مزین به تصویری از پادشاه حمورابی، ششمین پادشاه بابل و شَمَش (Shamash) خدای خورشید بینالنهرین است.
هنر قرون وسطی ( سال 500 الی 1400 میلادی)
قرون وسطی که اغلب با عنوان «دوران تاریکی» از آن یاد میشود، دورهای است که اروپا زوال تاریخی و فرهنگی را تجربه کرده و با سقوط امپراتوری روم غربی در سال 476 میلادی آغاز گردید. بخش اعظم آثار هنری خلق شده در سالهای نخستین قرون وسطی، تاریکی حاکم بر این دوران را منعکس میکنند و حاوی تصاویر زننده و مناظر وحشیانهای هستند. هنر در این سالها بر محوریت کلیسا میگشت. با گذشت هزارهی نخست، کلیساها پیچیدهتر و پر زرق و برقتر شده و پنجرهها و دیوارنگارهها با موضوعات کتاب مقدس و اساطیر کلاسیک مزین شدند.
پیدایش متون مذهبی و همچنین سبک معماری گوتیک مربوط به این دوره بوده است.
دوران رنسانس (1400 الی 1600 میلادی)
سبک نقاشی، مجسمهسازی و هنرهای تزئینی مربوط به دورهی رنسانس بر دو موضوع طبیعت و فردگرایی و نگاه به انسان به عنوان موجودی مستقل و به خود متکی، تمرکز دارد. گرچه چنین آرمانهایی در اواخر قرون وسطی نیز وجود داشتند اما در سدههای 15 و 16 میلادی به اوج خود رسیدند علاوه بر اینکه تغییرات سیاسی و اقتصادی نظیر سکولاریزاسیون نیز با آنها همزمان شد.
دورهی رنسانس در فلورانس ایتالیا به اوج خود رسید و بخش اعظم آن را مدیون خاندان ثروتمند مدیچی از طایفهی بازرگانان بود که با قاطعیت تمام از هنر، انساندوستی، اعتقادات و فلسفههای گوناگون مربوط به حوزهی انسان و جایگاه آن حمایت کردند.
فیلیپو برونلسکی (Filippo Brunelleschi) که به پدر معماری رنسانس معروف است و همچنین دوناتللو مجسمهساز مشهور ایتالیایی، از مبتکران اصلی در این دوره بودند.
رنسانس والا و یا رنسانس متعالی ( High Renaissance) در تاریخ هنر به بازهی زمانی 1490 الی 1527 گفته میشود که با آثار هنرمندانی همچون داوینچی، میکلآنژ و رافائل شکل گرفته که هر یک قدرت خلاقانه و ایدههای پیشرویی برای بیان عاطفی خود داشتند.
شاخصهی آثار هنری در دوران رنسانس، واقعگرایی، توجه به جزئیات و مطالعهی دقیق آناتومی انسان میباشد. در این دوره هنرمندان از پرسپکتیو خطی استفاده میکردند و عمق را با سایه زدن بر روی کاغذ ایجاد میکردند.
مدت اندکی پس از پایان رنسانس متعالی، هنر به لحاظ سبک تغییر کرد زمانی که دین مسیحیت و اومانیسم (انسانگرایی) راه را برای منریسم (تکلفگرایی) باز کردند.
مَنِریسم (1527 الی 1580)
هنرمندان منریسم از ایدهآلهای میکلآنژ، رافائل و سایر هنرمندان رنسانس متعالی برخاستند اما تمرکز آنها بیش از معنا بر روی سبک و تکنیک بود. در این دوره پیکرهها غالبا عضوهای برازنده و کشیده، سرهای کوچک، ویژگیها مسبک و جزئیات اغراقآمیزی داشتند که منجر به شکلگیری ترکیببندیهای پیچیدهتر و سبک وار گونهتری نسبت به آرمانهای کلاسیک ترکیببندی موزون و پرسپکتیو خطی ای که در دوران رنسانس به کار میرفت، گردید.
از مشهورترین هنرمندان منریستی میتوان جورجیو واساری، فرانچسکو سالویاتی، دومنیکو بکافومی و همچنین برونتسینو نقاش ایتالیایی را میتوان نام برد.
در دورهی باروک که پس از منریسم می آید شاهد برتری هنرهای تجسمی و معماری هستیم. شاخصهی هنر در این دوره، ابهت و غنا با تاکید بر خرد انسانی و کشف مسائل مربوط به جهان هستی است. هنرمندان باروک از نظر سبک پیچیده بودند.
نقاشیهای دوران باروک با درام همانطور که در آثار نمادین کاراواجو نقاش ایتالیایی و یا رامبراند نقاش هلندی مشهود است نشانهگذاری میشوند. نقاشان در این دوره از کنتراست شدید میان نور و تاریکی استفاده میکردند و با پالتهای رنگی غنیشان، ترکیبات پرانرژی بر روی بوم می آفریدند.
خاستگاه روکوکو پاریس بود و هنرهای بسیاری از جمله هنرهای تزئینی، نقاشی، معماری و مجسمهسازی را در بر میگرفت. روکوو به نسبت غنای کارها در دورهی باروک، زیبایی را به شیوهی سبکتر و ملایمتری ارائه داد. شاخصهی روکوکو سبکی و لطافت و تمرکز بر روی به کارگیری فرمهای طبیعی، زمینهی نامتقارن و رنگهای لطیف است.
نشاط،و بهکارگیری رنگهای غنی و تاره را در آثار نقاشانی همچون ژان آنتوان واتو و فرانسوا بوشه میتوان دید. نقره، ظروف چینی و مبلمان فرانسوی معرف سبک روکوکو است. بسیاری از صندلیها و گنجهها در این آثار دارای فرمی خمیده هستند و نقوش گلدار و طلاکاری دارند.
نئوکلاسیسم (1750الی 1850)
همانگونه که از نامش پیدا است، دورهی نئوکلاسیسم عناصر مربوط به دورهی باستانی کلاسیک را به کار میگیرد. ویرانههای باستانی تمدنهایی که در آتن و ناپل در آن زمان کشف شده بودند، اشتیاق نسبت به گذشته را بیدار کردند و هنرمندان تلاش کردند تا مجددا آثار هنری دوران باستان را خلق کنند. این منجر به شکلگیری علاقهمندی مجدد نسبت به ایدهآلهای هارمونی، سادگی و تناسب کلاسیک شد.
هنرمندان نئوکلاسیک تحت تأثیر عناصر کلاسیک به ویژه تمرکز بر روی آرمانگرایی قرار گرفتند. آنها بهناچار تصاویر مدرن و مربوط به دورهی خود را در آثارشان به تصویر میکشیدند. به عنوان مثال آنتونیو کانووا در مجسمههای مرمرین خود از عناصر کلاسیک استفاده کرده اما در عین حال از ساختگی و مصنوعیت موجود در آثار کلاسیک نیز اجتناب مینمود.