در من مردی خسته
درون شب گریه میکند هنوز
برای زنی که هرگز به دنیا نخواهد آمد
زن هر شب
مرد را ورق ورق
و خط به خط مرد را میخواند
به دنبال قلمیست
تا گریه را خط خطی...
که در خطهای بعد
گریه کنار دست زن نشسته
پیپ میکشد
تا هوای زن
هوایی کند این متن را
اما در سطرهای بعد
وقتی کلاغها به ستارهها نوک میزنند
و دارها
در بلندی به ماه طعنه
زن نشسته وسط دو پرانتز
و برای مردی خسته که سالها بعد به دنیا خواهد آمد
نامهای مینویسد
بی کلمه
بی کاغذ
بی قلم
که نه نامه است
و نه به دست مرد میرسد
زن سپیدیهای مرد را میخواند
کلمهی آتش روزگارش را آتشتر
زن پرانتزها را به دور خودش میپیچد
بادبادکی میشود
که از متن میگریزد
به همیشهی آبیها در آسمان
اما درون دو پرانتز
که سایه به سایهاش
ماه را در خود قدم
و در هر قدمش
هزار دریا جز و مد
میشود زمین را
#نیلوفر_مسیح
#شعر_دال
#فرائیسم
#شاعران_کورد
#مکتب_ادبی_کرمانشاه
#فرازن
#جنس_سوم