نیلوفر مسیح
نیلوفر مسیح
خواندن ۱ دقیقه·۹ ماه پیش

فراشعر پسامدرن مشرقی آرش_آذرپیک

نیلوفر مسیح
نیلوفر مسیح



«آنیمای سرگردان»


لای واژه‌ها خمیازه پشت خمیازه
قوز کرده مردی به نام نویسنده
که در خیابان ذهنش زنی قدم می‌شود گهگاه
زنی کنار دستش
_قهوه!
_نه!
و باد کرده چشم‌های قهوه‌ای‌اش
لای روزنامه، لای درز در
لای تختخوابی که ‌ترسش را پهن شده
و پهن‌تر چشم‌هایی که رو به پنجره پهلو گرفته‌اند
سیگار طعم واژه‌ای‌ست که نویسنده را می‌اندازد روی پشت‌بام زنی که گه‌گاه:
⬜️
پارک
صندلی
مرد تنها
⬜️ ⬜️
برگ‌های زرد
روسری خیس
سیگار
⬜️ ⬜️
برف
آدم‌برفی
آدم‌برفی
⬜️
روزنامه‌ای که باز نشده و ران‌هایی که هیچ‌گاه
اما از شرمگاهش می‌چکد لخته‌های کودکی بی‌سر
غریبه آنیموسش درد می‌کند
و دردتر آدم‌برفی‌ای‌ست که هم‌خوابه‌ی آنیمای سرگردان
_هی تو؟ / روی این صندلی / کنار آنیمای من؟
_و مرد، زنی‌ست با آلتی افراشته / و زن مردی‌ست که هر شب بکارتش را در خیابان روسپی‌ها.../ و خسته برمی‌گردد باکره‌تر از پیش / کنار کودکی با ریش و سبیل‌هایی هزارساله
_اما آدم‌برفی‌ها که...!
«که» منتظر می‌ایستد
اما نویسنده لای این سه‌نقطه‌ها گیر کرده است
و مدام زبانش را گاز تا بر زبان نراند
نام کوچک زنی را که گه‌گاه...
ضبط‌صوت را به شوق می‌آورد
_گلنار... گلناررر
تمام گل‌های انار زیر پای عابرانی خسته
به شاخه برمی‌گردند تا اناری در دست گلنار
که خنده‌هایش تاول زده‌اند از درد
و پنهان می‌کند یاخته‌هایش را کبود
_هی گلنار!
آدم‌برفی‌ها هرگز نمی‌میرند فقط غصه‌هایشان، آب
تا دوباره برگردند به قبل‌تر از پیش
آن‌جا که ازل چشم تو را الست نوشیده
(اما نویسنده به دنبال قلمش که در چشم‌هایی قهوه‌ای شکسته، این متن را گم، زنی خیس لای روزنامه‌ی سیاست روز را گم، بازی می‌کند با گل و انار
گلنار
گل انار
گل نار)
دودهای سیگار
و تنها ضبط‌صوت زنده است که مشتاقانه فریاد پشت فریاد
_گلنار/ گلنار..چه دیدی از من.../ نیابی ای کاش نصیب از گردون.

#نیلوفر_مسیح

#فراشعر_پسامدرن_مشرقی


#آرش_آذرپیک


فراشعر پسامدرن مشرقیمشرقی آرش آذرپیکپسامدرن مشرقی آرش
شاعر، نویسنده، پژوهشگر ادبی_فلسفی لیدر مکتب اصالت کلمه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید