خواب کولی»
کاتالوگ پیشامتن:
۱_متن به کرونا مبتلاست
۲_بعضی از صداها، صدای راوی نیست
۳_ بعضی از کاراکترها، کاراکتر این متن نیستند
۴_نویسنده در نوشتن متن هیچ دخالتی نداشته است
◻️◻️◻️
سرفه
سرفه
سرفه
◻️
پنجره پرده
تخت یک خیابان کودک
◻️◻️
وسط اتاق پهن شده
چند فال، دو دستهگل، یک طلسم
و چادری که دیگر کسی به آن قسم نمیخورد
اما کولی خستهدل سجادهاش رنگین بود
به آه دل و اشک دیده نیز
_هی! فالی / تعویذی / بتکان از دل شهر
غبار وحشت کابوس را!
کولی گریست
کولی گریست
کولی باز هم گریست
بغض متن شکست
_ای وای چه شد؟
(نویسنده به راوی غرید)
(راوی به خط داوودی نگریست که تخت را سرفه / سرفه دوا نکرده بود)
کولی به دورها زل زد
(به چند صفحه پیش از این متن که در ذهن نویسنده نبود، کولی یک کاراکتر نبود، کولی شبهای تیره بود و خیابانی از برف که دل به مرد جاده...)
_ ای واای! «گوش نامحرم نباشد جای...»
[ای راوی سربههوا!]
_کولی بگو/ از گذشتهها نترس / این یک متن عریان است / شبیه قصهی بیتو بودنها
_هیچ!! / جاده را به کول کشید / و رفت
_کولی برقص رقصِ تو پرواز میشود
حتی صدای گریهات آواز میشود
وقتی به سوی هیچ کجا راه میروی
دروازهای به روی زمین باز میشود
شرمِ فرشتهایست میان نگاه تو
با آن که باز هم غلطانداز میشود
مانند بغض خفتهی شیرانِ در قفس
آیین کولیانِ زمین راز میشود
بیشبهه بینیاز شده از تمام شهر
کولی اگر الههی بیناز میشود.
◻️
کولی خمید در خود
انگار هزاره شد بر او سال
تخت سرفه
سرفه
سرفه
(خطوط پیشانی کولی در هم میرود
آنسان که خوشههای گندم در تَباتُندباد
شاید در پس ضرباهنگ باران
شمارش معکوس نفسهای درویش را شنیده باشد)
_ای کولیِ جان! بگیر فال من را
از راز خطوط پرس حال من را
این سفرهی هفت شینِ من شیون شد
با بوسهی خود بخند سال من را
کولی! پی آوارگیات در راهم
از عمر خودم به عشق تو میکاهم
در عرصهی آوارگی و بیوطنی
دیگر نه رعیتم، نه شاهنشاهم
دنبال عسلخانهی باران هستم
آن را فقط از بوسهی تو میخواهم
بازوی مرا دوباره تعویذ ببند
آنگاه به ریش شهر بیچاره بخند!
□
تخت از سجاده لبریز کولی خمیده بر آن
دستی بر آسمانها، یک دست بر پیاله
_ کاش از زمین بروید / هو یا الف، هو یا الف
کاش از زمان برآید / هو یا الف، هو یا الف
فالم نکو بگردان / هو یا الف، هو یا الف
پر کن پیالهها را / هو یا الف، هو یا الف
دستی بر آسمان شو/ هو یا الف، هو یا الف
دستی به گیسوی یار / هو یا الف، هو یا الف
چرخی بزن چرخی بزن / هو یا الف، هو یا الف
(سرفه، سرفه، سرفه...) / هو یا الف، هو یا الف
(سرفه، سرفه، سرفه...) / هو یا الف، هو یا الف
◻️◻️◻️
(راوی حلقه زده بود بر حلقهی چشم کولی و متن یکریز
سرفه، سرفه، سرفه...) / هو یا الف، هو یا الف...