درگیر شدن بسیاری از کشورهای جهان با بیماری ناشی از ویروس کرونا باعث شد نظامهای حکمرانیِ گوناگون، به ترکیبهای متفاوتی از ابزارهای سیاستی برای محدود کردن شیوعِ بیماری و کاهشِ تلفاتِ ناشی از آن دست زنند. این گستردگی، بیماری را به موقعیتی استثنایی و بیبدیل رسانید که با ایجادِ امکانِ مقایسهی بین اقدامات و شدت و ضعف آنها، درسهای مهمی برای تصمیمگیرانِ حوزهی عمومی به ارمغان آورد. درسهایی که مطمئناً با مهار بیماری، مورد توجه پژوهشگران و اندیشمندان حوزههای مختلف سیاستی قرار خواهد گرفت.
کمتر کشوری را سراغ داریم که نخستین مواجههی نظام حکمرانی آن با بیماری، مورد انتقاد واقع نشده باشد، هزینههای گزاف اقداماتِ سختگیرانه برای دولتها، تصورِ اولیهی آنها بر کافی بودن توصیههای ناظر به مراقبت فردی و ضعف در نظامِ تصمیمگیری، زمان زیادی را از آنها ستاند و به بیماری مهلت جولان و رشد داد. چنانکه دولتِ ایران بهخاطر پرهیز از قرنطینهی شهرها در بدو ورود بیماری و ممانعت از کسبوکارها و سفرهای غیرضرور در هفتههای پایانی سال، مورد انتقاد وسیع قرار گرفت، مقاماتِ سیاسیِ انگلستان، ایتالیا و ایالاتمتحده نیز به سبب اقداماتِ دیرهنگام در قرنطینه و محدود کردن فعالیتها، انتقاداتِ گستردهای را به خود دیدند. این انتقادات در انگلستان تاجایی پیش رفت که بیش از ششصد نفر از دانشگاهیانِ این کشور در نامهای از دولت انگلستان خواستند از توصیه کردن صرف دست برداشته و اقداماتِ سختگیرانهتری انجام دهد؛ مجموعهی این اظهارنظرها و مشاهدهی عملکردِ نسبتاً موفقِ چین، کمابیش همهِی این دولتها را به انجام اقدامات سختگیرانهتری وادار کرد.
اما چه در دورهای که دولتها به توصیههای بهداشتی بسنده میکردند و از مردم، میخواستند خودشان مراقب باشند، و چه در دورهای که دست به اقداماتِ سختگیرانه زدند، آنچه مشهود بود غلبهی رویکردهای رفتاری در ابزارهای سیاستی دولتها بود. رویکردهای رفتاری که چند سال است تحت عنوان «تلنگر» به عنوان یکی از ابزارهای سیاستی رسمیت یافتهاند، به دولتها توصیه میکنند با ایجاد مشوقهای لازم و معماری انتخاب، زمینهای را پدید آورند که مردم به انتخاب خود، گزینهی مد نظر دولت را برگزینند، بدون اجبار یا با اجبار کمتر. دولتها که چند سالی است متوجه کارآمدی و اثربخشی رویکردهای رفتاری و تلنگرها در مداخلات خود شدهاند، دست به ایجاد واحدهایی تحت عنوان واحد تلنگر زدهاند، که مسئولیت راهبری رویکردهای رفتاری در نظام حکمرانی را بر عهده گیرند. در مورد بیماری ناشی از ویروس کرونا، تلنگرها تا حدی توانستند با ایجاد همگراییِ عمومی در پذیرشِ مخاطرات بیماری، اثربخشی مواجههی دولتها با آن را افزایش دهند. نقش فعال دیوید هالپرن، سرپرست تیم بینشهای رفتاری یا واحد تلنگر دولت انگلستان در تصمیمات این کشور، مؤید اهمیت رویکردهای رفتاری در مداخلاتِ دولتها در مواجههی با این اپیدمی است.
در این روزها، مزایای رویکرد رفتاری چنان برجسته شدهاند، که دولتها فارغ از داشتن یا نداشتن واحد فعال متولی تلنگر در ساختار خود، این ابزار سیاستی را به طور گسترده به کار بردهاند، هرچند تکیهی صرف به آنها و پرهیز از اقدامات سختگیرانه، نقطهی ضعف برخی دولتها در مواجههی آغازین با بیماری بوده است. از سوی دیگر دولتها با استفادهی حداکثری از ظرفیتِ این تلنگرها فاصلهی چشمگیری داشته و راه بسیاری تا کسب جایگاه حقیقی رویکردهای رفتاری در نظام تصمیمگیری کشورها باقیمانده است.
دولتها با بهرهگیری از توصیههای رویکرد رفتاری، کوشیدند توصیههایی صریح و شفاف نظیر «دستان خود را بشویید»، به مردم ارائه داده و پیامدهای بیتوجهی به این توصیهها را به شهروندان گوشزد کنند و با برچسبزنی، کسانی که به این توصیهها بیتوجه هستند، را انگشتنما کنند. برجستهسازی عواقب رفتار فردی برای جامعه، اقدام مشترک دیگر اغلب دولتها بود، که با تبعیت از این رویکردها صورت گرفت، مثلاً در رم، به مردم گفته شده که «شما ممکن است مریض نشوید، اما با خروج از خانه، در دو هفته 45 نفر و در یک ماه دوهزار نفر را مبتلا کنید.» صدور پیامهایی از این دست، با ایجادِ هنجارِ اجتماعی، اثربخشی مداخلهی دولتها را بهبود بخشید. تلاش دیگر دولتها در هنجارسازی اجتماعی، نمایشِ میزانِ بالای رعایتِ توصیههای بهداشتی توسطِ مردم بود، به شکلی که با تأکید بر تعدادِ زیادِ افرادِ در خانه مانده، خارج شدن از خانه را برای افراد، به صورت کاری غیراجتماعی و کمیاب جلوه دادهاند، که باعث میشود انگشتنمای دیگران گردند. به این ترتیب از حیث آموزههای علوم رفتاری، میتوان به اقدامِ دولتِ ایران در ایجادِ ترافیکِ سنگین در مبادی شهرها، به علت تبسنجی، ایرادِ جدی وارد کرد، چرا که موجبِ مخابرهی تصاو
یرِ متعددی از ترافیکِ جادهها شد و با پایین آوردنِ هزینهی روانیِ مسافرت، در هفتهی نخستِ تعطیلاتِ سالِ جدید، بسیاری را روانهی شهرهای دور و نزدیک نمود.
رویکرد رفتاری سادهسازی و شفافیت را شاخصهی گفتگوی دولت با شهروندان قلمداد میکند، و قادر است با برانگیختنِ همدلی و احترامِ شهروندان و عملِ بیشتر به توصیههای دولت، آنها را اثربخشتر کند. هرچه این توصیهها صریحتر باشد، مؤثرتر است. چنانکه در مواجههی دولت با کرونا مشاهده شد، در هفتههای میانی و پایانی اسفند ماه، تعطیلی مدارس و توصیههای غیرصریح مقامات دولتی به در خانه ماندن، عدهی زیادی را روانهی استانهای شمالی کشور کرد و با تقویت بیماری، شرایط بغرنجی را در این استانها رقم زد. از سوی دیگر، سردرگمی و عدم شفافیت در توصیههای هنگام بروز بیماری، نیز شرایط دشواری را برای شهروندان ایجاد کرده است.
از مجموعهی تصمیماتِ دولتها در مواجههی با بیماری ناشی از ویروسِ کرونا میتوان دریافت که رویکردهای رفتاری ظرفیتِ بالایی در تقویتِ نظامِ حکمرانیِ جوامعِ مختلف دارند؛ امری که باعث حرکت نظاممند آنها به بهرهگیری از این توصیهها شده و در آینده خواهد توانست کیفیتِ تصمیماتِ عمومی را دگرگون سازد.