ویرگول
ورودثبت نام
نیما عبدالهی
نیما عبدالهیمدرس زیست شناسی - مدیر مجموعه آموزشی لب کلام - تکنولوژیست آموزش - گوینده - مدرس دبیرستان های استعداد های درخشان و نمونه - مدرس صدا و سیمای استان خوزستان
نیما عبدالهی
نیما عبدالهی
خواندن ۵ دقیقه·۳ ماه پیش

مینویسم که یادم نره - تولد لب کلام - شروع کرونا

سال 97 بود. آقا مصطفی که بعد از رفتن شاهرخ خان، سرپرست دبیرستان نمونه دولتی شده بود، حکم مدیریتش رو براش زدن. خود آقا مصطفی کارش تدریس فیزیک بود. اون سال قانون این بود که مدیر باید 6 ساعت (سه زنگ) کلاس بره. ایشونم کلاس فیزیک دوازدهما رو برداشت و باهاشون جلو میرفت.

آقا مصطفی قدش بلند بود، صورت کشیده ای داشت و معمولا ریششو از ته نمیزد. شیشه های عینکش مستطیلی با گوشه های خمیده بود و همیشه دنبال نوآوری بود. در کنارش آقا ابوذر قرار گرفته بود. آقا ابوذر خیلی کاربلد بود. از نظر روانشناسی و تکنیک های برخورد با دانش آموزا و همکارا واقعا قبولش داشتم و خیلی چیزا ازش یاد گرفتم.

قبل از شروع مهر یه سری ممد آقا (معلم ریاضی) رو بیرون از مدرسه دیدم. بهم درمورد یه روش جدید آموزش گفت به نام تدریس معکوس. توی این روش معلم فیلم آماده میکرد و برای بچه ها میفرستاد. بچه ها درس جلسه بعد رو با فیلم میدیدن. بعدش سر کلاس که میومدن اشکالاتشونو از معلم میپرسیدن، یه کوییز میدادن که معلم بدونه درس رو خوندن و بعد از اون، معلم درس رو تکمیل میکرد و حل سوال و هرچیزی که لازم بود اتفاق میفتاد. خیلی روش جالبی به نظر میومد ولی کمتر از 10 روز تا شروع سال تحصیلی باقی مونده بود.

هفته اول مهر که رفتم مدرسه، آقا مصطفی صدام زد و گفت بیا این روش رو برای یکی از کلاسا پیاده کنیم. گفتم آقا بیخیال! چطوری میتونیم تو این زمان کم؟ مگه میشه اصلا؟

گفتش که یه برنامه تدوین معرفی کردن که خیلی کار باهاش سادست. بیا باهاش کار کن اگه تونستی و خوب بود منم کار میکنم. برای یه پایه تحصیلی ویدیو میسازیم و میریم جلو. همون روز رفتم خونه، یه قسمت از فصل 1 دوازدهم رو ویدیو ساختم و شد!
به نسبت کسی که هییییچ سررشته ای از ساخت فیلم نداره، سناریونویسی بلد نیست و اولین باره که با یه نرم افزار تدوین کار میکنه بد نبود اما خوب هم نبود اصلا!
آقا مصطفی کلیت کارو پسندید، با یه تبادل نظر شروع کردیم و ویدیو های من به مرور بیشتر میشدن. یه کانال تلگرام زدم که ویدیو ها رو برای دانش آموزای خودم توش میذاشتم. تلگرام تازه فیلتر شده بود ولی به نظرم تنها پلتفرمی بود که میتونست تعامل رو برقرار کنه. 46 نفر دانش آموز دوازدهمی داشتم که عضو کانال بودن. تا آخر اون سال تحصیلی، با فوروارد ویدیو ها توسط خود دانش آموزا، تعداد اعضای کانال به بالای 2 هزار نفر رسید. لوگو درست کردم، برند ثبت کردم، کلاس گویندگی رفتم، سناریونویسی یاد گرفتم، تدوین و صدابرداری یاد گرفتم و لب کلام متولد شد.

اسم برندم رو گذاشته بودم لب کلام. یه دانش آموز هم داشتم که الان همکارمه، برام لوگو طراحی کرد و شوخی شوخی جدی شد!

یه هدف جدی داشتم و اونم هوشمند کردن کتاب درسی بود. اون سال و سال قبل توی دبیرستان تیزهوشان هم کلاس داشتم و توی پست بعدی بیشتر درمورد اون مدرسه صحبت میکنم. ایده هوشمند سازی رو اول توی یه جلسه با آقا ابوذر و آقا مصطفی مطرح کردم، با مدیر تیزهوشان مطرح کردم و خوششون اومده بود.

ایده اینطوری بود که از تکنولوژی AR استفاده بشه. یعنی تصاویر کتاب رو به نرم افزار معرفی کنیم، نرم افزار هم با اسکن تصاویر کتاب (بجای QR کد) اون تصاویر رو به شکل انیمیشنی بالا بیاره و توضیح بده. خیلی هدف متعالی و خفنی بود. سرچ کرده بودم و متوجه شده بودم که هیچ کشوری کتاب درسیش تا اون سال این قابلیت رو نداشت.

اون موقع هنوز تجهیزات صدابرداری نداشتم. یه دوستی داشتم که الان خوانندست: محمد اهدایی. خیلی بچه خونگرم و با مرامی بود. توی خونش استودیو داشت. رفتم خونش. برام کارای رکورد و میکس و مسترینگ رو انجام داد و آموزش ها رو با بالاترین کیفیت صوتی آماده کردیم. حدود 4 ماه زمان برد تا با پارتی و سفارش و زحمت، یه نوبت از رییس دفتر تالیف کتب نظری بگیرم و برم پیشنهادم رو بهش بدم. وقتی رفتم اونجا، حاج محمود (رییس دفتر تالیف) کارو دید و خوشش اومد. چشماش گرد شده بود و با ذوق داشت نگاه میکرد. با خودم گفتم تمومه و سال آینده کتابا هوشمند شده و میشیم اولین کشوری که کتاب درسی نظام آموزشیش هوشمند شده اما زهی خیال باطل!

حاج محمود گفت نمیشه! گفتم چرا؟ گفتش که ما نمیتونیم با کسی که توی دفتر تالیف کار نمیکنه قرارداد ببندیم و بهش پولی پرداخت کنیم! گفتم من که رسمی آموزش و پرورشم! گفت وزارتی نیستی!
گفتم اشکال نداره من پول نمیخوام، شما اگه به نرخ امسال (98) به من 5 میلیون تومن بدی، من به شکل پایلوت برای کل دروس نظری کارو راه میندازم و بعد تحت نظر خودتون توسعه میدم. حاج محمود: نه
گفتم خب چرا؟ گفت آخه متخصصانی داریم که با اونا این کارو انجام بدیم. تا خودمون داریم که نمیتونیم برون سپاری کنیم. گفتم خب چرا انجام نمیدید؟ گفت آخه توی برناممون نیست.

بعدشم خیلی محترمانه منو از اونجا بیرون کرد. آخر سال 98 پاندمی کرونا دنیارو گرفت! از اونجا که مشخصاتمو یادداشت کرده بود با خودم میگفتم چه فرصتی از این بهتر برای کاری که من پیشنهاد داده بودم! حتما حاج محمود تماس میگیره که انجامش بدیم.

سال 99 شد و خبری نشد. تا این که یه روز اسم حاج محمود رو توی پیامایی که جابجا میشدن دیدم. یه گام بزرگ برای آموزش کشور برداشته بود بزرگوار! همایش روش تدریس برگزار کرده بود به شکل آنلاین در پلتفرم ادوبی کانکت. یکی از همکارا ثبت نام کرده بود و پرسیدم چطور بود؟ متوجه شدم از هر نفر 150 هزار تومن پول گرفته، 500 نفر ثبت نام شده بودن و شاید ظرفیت اون سرور جوابگوی 400 نفر هم نبود. روش های تدریسی هم که گفته میشد مربوط به کتاب هایی بود که در دهه های 40 و 50، در تربیت معلم سابق تدریس میشدن.

تیر ماه بود که عباس آقا (معاون دیگه ی آقا مصطفی) یه پیام داد توی گروه واتس اپ. اون پیام رو که خوندم مثل این بود که فرو رفته باشم توی وان پر از یخ! امارات برای اولین بار در دنیا، کتاب های درسیش رو هوشمند کرده بود!
عباس آقا گفت چقدر شبیه کار نیما بوده! حیف که کار نیمارو نادیده گرفتن.

پلتفرم اماراتی اینجوری بود که به جای AR از QR کد های رایج استفاده میکرد. خبری از انیمیشن نبود و بجاش یه معلم سبیل کلفت، مسائل کتاب رو پای تخته با ماژیک یا قلم حل میکرد!

نرم افزاردانش آموزکتاب درسی
۰
۰
نیما عبدالهی
نیما عبدالهی
مدرس زیست شناسی - مدیر مجموعه آموزشی لب کلام - تکنولوژیست آموزش - گوینده - مدرس دبیرستان های استعداد های درخشان و نمونه - مدرس صدا و سیمای استان خوزستان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید