گشتن به دنبال كار میتونه یك فرآیند طولانی و خسته كننده باشه، اگر مقالههای قبلی من رو خونده باشی میدونی كه من یك سال تمام به دنبال كار ایدهآل خودم میگشتم و توی این راه بارها رزومه دادم، مصاحبه رفتم و رد شدم، حتی گاهی برای موقعیتی كه فكر میكردم با توجه به رزومهام حتما استخدام میشم، برای مصاحبه هم باهام تماس نگرفتند. دوران سخت و تاریكی بود و من هرروز با این ناراحتیها كه من به قدر كافی خوب نیستم، تصمیمم اشتباه بوده و هیچ وقت كار ایدهآل خودم رو پیدا نمیكنم، دست و پنجه نرم میكردم.
حالا تجربه خودم و مسیری كه برای مقابله با این ناراحتیها ساختم رو میخوام در اختیار تو بگذارم كه بری بیرون، دیده و شنیده شی و توی بازار كاری كه رقابت از در و دیوارش میریزه، رقابت كنی و پیروز شی.
اول از همه برنامه بریز، میدونم كه الان با خودت میگی كه باز هم همون حرفهای تكراری و خسته كننده و میذاری و میری، ولی میخوام بهت بگم كه قرار نیست برنامه بریزی كه فقط برنامه داشته باشی، قراره خیلی بیشتر از این حرفها داشته باشی.
اول از همه راجع به لیست علاقهمندیهات فكر كن، منظورم كتابها یا تفریحاتی كه دوست داری نیست، منظورم راجع به آدمها و شركتهایی كه میخوای براشون كار كنی. نه شركتهایی كه فكر میكنی خوبند، شركتهایی كه واقعا دلت میخواد براشون كار كنی. هرچند تا كه داری، فرقی نداره پنج، ده، بیست یا بیشتر. البته اگه اونهایی رو كه واقعا از ته دلت دوست داری باهاشون كار كنی رو لیست كنی فكر نكنم بیشتر از 5 تا بشه. اگه این لیست رو داشته باشی عالیه، فكرش رو بكن 5 نفر یا شركتی كه همه جوره عاشق كار كردن باهاشونی. برای كمك بیشتر میتونم این مقاله رو بهت پیشنهاد بدم.
حالا میخوام كه بیاریشون و روشون تحقیق كنی، راجع به اون شركت، اون پوزیشن و اون كسی كه قراره استخدامت كنه، مثلا اگه میخوای بری تو كار ماركتینگ، ببین مدیر ماركتینگش كیه، حله؟
چرا؟ چون وقتی برای یك شركت درخواست بدی، اون شركت استخدامت نمیكنه، شركت فقط یك برند و لوگو ولی آدمها هستند كه قراره بهت پیشنهاد كار بدند و مهر تایید روی فرم استخدامت بزنند و اگه بتونی این كار رو انجام بدی خیلی بهت كمك میكنه. باز میپرسی چرا؟ (حداقل تكنیك 5why رو خوب بلدی اجرا كنی) چون اون یك آدمه، یك نفر با روابطی مشابه تو و تجربهای شاید به مراتب بدتر از تو. پس اونه كه میتونه كمكت كنه.
بعد از اون مهمه که وقتی میخوای دنبال كار بگردی برنامه و نقشه داشته باشی ، چون اون بیرون یك جنگل به تمام معناست، خیلی اتفاقات ممكنه بیوفته كه تو حتی نمیتونی تصور كنی چه برسه به این كه بخوای كنترلش كنی. چیزهای زیادی هست كه تو رو عصبانی میكنه یا از پا میاندازدت. پس اگه برنامه داشته باشی، حداقل میتونی قابل كنترلها رو كنترل كنی و باور كن كه این خیلی كمك كنندست.
من ازت میخوام كه وقتی داری دنبال این افراد و شركتها میگردی یك كار دیگه رو به عنوان بخشی از این كار انجام بدی. بنویس كه چرا میخوای برای این آدم یا شركت كار كنی؟ چه چیزی راجع به اونها هست كه تورو هیجان زده میكنه؟ یك ارزش مشترك؟ بخاطر اینه كه محل كارت نزدیكه؟ بخاطر اینه كه آدمهایی اونجا كار میكنند خیلی دوست داشتنیاند یا تو خیلی چیزها میتونی یاد بگیری؟ فرقی نداره، فقط بنویس و نگهدار. چون راستش رو بخوای، لحظات سختی ممكنه برات پیش بیاد، مثل این كه اصلا به ایمیلهات جواب ندن یا نگاهت هم نكنند بدون این كه بهت بگن چرا. برای یك چنین وقتهایی تو لازم داری كه اینها رو بنویسی تا به خودت یادآوری كنی كه چرا این كارها رو انجام میدی.
خب تو الان برنامه خودت رو داری و حالا میخواهیم كه به خودت یك سری هدف برای كارهای روزانهات بدی. میدونم كه باز هم به نظر خیلی خسته كننده و تكراری میاد ولی به من اعتماد كن. فرقی نداره كه هدفهات روزانه باشند یا هفتگی، این خیلی مهمه چون وقتی بیدار میشی و با خودت فكر میكنی كه:
"امروز باید برای 5 تا كار روزمه بدم. این كاریه كه به من گفته شده باید انجام بدم."
میپری پشت اینترنت، سایتهای كاریابی و رو زیر و رو میكنی تا اون 5 تا كار رو پیدا كنی، با خودت زمزمه میكنی كه باید اون 5 تا رو پیدا كنم و... . این یك هرج و مرج كامله كه تو كله خودت راه انداختی و راستشو بخوای هیچ چیز خوبی هم از توش در نمیاری.
من ازت میخوام كه با خودت فكر كنی كه:
"امروز من میخوام لیست اینفلوئنسرهای صنعت خودم رو بنویسم، میخوام با 5 تاشون ارتباط بگیرم، بدون این كه ازشون درخواست كار بكنم، فقط میخوام باهاشون در ارتباط باشم، حالا چه لینكدین، چه توییتر یا هرجای دیگه. چون من اونها رو تحصین میكنم یا كاری كه اونها توی این صنعت انجام میدند رو دوست دارم."
میدونی، آدمها جه احساسی پیدا میكنند وقتی بهشون میگی من از كارت خوشم میاد و تحصینت میكنم؟ آدمها احساس شنیده شدن، دیده شدن و ارزشمندبودن پیدا میكنند و من ازت میخوام كه این كار رو برای اون آدمهای تاثیر گذار انجام بدی. پس راجع بهشون تحقیق كن، مثلا ببین تاحالا جایزهای برنده شده، وبلاگی داره؟ یا مثلا توی صفحه چندم گوگل ازش یك مصاحبه وجود داره؟ مهم نیست فقط راجع بهشون سرچ كن و هرچی میتونی ازشون بدست بیار و هرچیزی كه ظرفیت حرفهای بودن رو داره بنویس و بعدش برو تو صفحههاشون، بهشون پیام بده، حتی شده ایمیلشون رو بگیر یا فقط توی لینکدین باهاشون ارتباط بگیر. و بهشون بگو كه:
"من این چیزها رو از شما دیدم و خوشم اومده و میخوام باهاتون در ارتباط باشم."
اگر روی این مدل استراتژیها تمركز كنی باز هم لازم داری كه برای كارها رزومه بدی، این رو میدونم، اما اگه بتونی این افراد رو وارد معادله بكنی، تو میتونی اون اعتبار و ارتباط متقابل رو از اون آدمها بگیری و این موضوع قطعا كمك میكنه این فرآیند رو كمی لذت بخش تر كنی.
نترس قرار نیست یك سری مراسم مخفی انجام بدیم تا كار محبوبت رو پیدا كنی، منظورم از شمع، آدمهاییه كه روزت رو روشن میكنند. نه آدمهایی كه فقط روز خوبی داشتند بلكه آدمهایی كه روزهای خوب رو میسازند. آدمهایی كه وقتی یك روز خیلی بد داشته باشیم، زنگ میزنیم بهشون و اونا باعث میشوند كه ما بتونیم از پس همه چیز بربیایم. این آدمها میتونند فامیلت باشند یا بهترین دوستت، فرقی نداره، فقط اینها همون آدمهاییاند كه وقتی برنامه میریزیم كه ببینیمشون، باقی روز رو حس خوبی داریم و وقتی داریم میریم به دیدنشون حس هیجان خاصی داریم و وقتی داریم از پیششون برمیگردیم احساس رهایی و انرژی مضاغف داریم. پس ازت میخوام كه دورو برت رو پر از این آدمها بكنی. برام مهم نیست چقدر آدم قویای هستی، وقتی اوضاع قاراش میش میشه، لازم داری تا یكی تورو بیرون بكشه.
جیم رون میگه كه:
"تو میانگین 5 نفری هستی كه كه بیشتری زمان رو باهاشون میگذرونی."
این حرف درسته چون تو محصول محیط اطرافتی، پس مطمئن شو كه توی سختیهات اون آدمها اول به تو برسند.
خب باید چیكار كنی؟ ازت میخوام كه یك لیست از این آدمها درست كنی و طی هر هفته باهاشون یك بار هم كه شده صحبت كنی، حالا چه رو در رو (كه بهترینه) یا حداقل تماس تلفنی. این كار رو هر هفته انجام بده تا هم صمیمیتتون بیشتر بشه و هم روحیه بهتری پیدا كنی.
راجع به یك چیز دیگه هم میخوام باهات صحبت كنم، "پر كنندهها"، اینها دقیقا نقطه مقابل قبلیها هستند، آدمهایی كه وقتی مجبور میشی ببینیشون هیجان زده نمیشی، وقتی داری میری ببینیشون، حالت به هم میخوره و وقتی از پیششون بر میگردی انقدر پر از حرفهای ناامید كننده شدی كه دیگه انرژی نداری روزت رو تموم كنی. اكثر اوقات نمیتونیم از این آدمها كه مارو با مشكلات خودشون و بزرگ كردن مشكلات ما پر میكنند، فاصله بگیریم، حالا بخاطر مناسبات كاری یا فامیلی یا هرچیز دیگه، ولی تا حد ممكن حداقل توی این مدت كه دنبال كار میگردی، ارتباطت رو با اونها به حداقل برسون، توی این مدت تو حساستر و شكنندهتر میشی و آخرین چیزی كه احتیاج داری اینه كه یك نفر بیاد و با حرفاش، انگیزه تو رو برای تلاش از بین ببره. پس تا جای ممكن زمانی كه باید اونها بگذرونی رو به حداقل برسون.
برو و عضو هر كانال، پیج، بلاگ یا هر چیزی شو كه بهت انگیزه میده، لازم نیست كه حتما یك كانال انگیزشی باشه، هر جیزی كه حالت رو خوب میكنه، هرچیزی كه برات لذت بخشه، ممكنه عاشق گربه باشی، برو پیجها و كانالهاش رو پیدا كن و فالو كن، ممكنه سفر و طبیعت دوست داشته باشی، برو بگرد بلاگرها و ولاگرهای خوبی پیدا میکنی. عاشق یادگیری هستی، برو وقت بذار و یاد بگیر، TED ببین و هزار تا چیز دیگه، هرچیزی كه باعث میشه كه بخندی، یوتیوب، ویرگول، اینستاگرام، وبینارها، كانالهای تلوزیونی و... .
یك سری روزها هست كه فقط خودتی و خودت، حتی دلت نمیخواد از تختت بیرون بیای، این چیزها كمكت میكنه تا انرژی و انگیزه رو به خودت برگردونی.
راه دیگهای كه بهت كمك میكنه تا انگیزه خودت رو بالا نگه داری، اینه كه مهارتهات رو بالا ببری، به نظر من بهترین كاری كه میتونی بكنی اینه كه اطرافت رو پر از آدمهایی كنی كه از تو بهتر بلدند و متخصصتراند. لازم نیست كه حتما اونها تو رو بشناسند یا ارتباط نزدیكی باهاشون داشته باشی، هرجا كه اطلاعاتشون رو به اشتراك میگذارن برو و فالوشون كن، یوتیوب، پادكستها، وبلاگها، اینستاگرام شون و هرجای دیگه كه خودت میدونی میتونی پیداشون كنی. اطلاعاتت رو راجع به صنعت و كارت بالا ببر و خودت رو آپدیت نگه دار، این بهت كمك میكنه تا توی مصاحبه هم با اطلاعات بهروزی كه داری اعتماد به نفس بالاتری پیدا كنی و درواقع با سرمایهگذاری روی خودت، محصول (روزمه) بهتری برای فروش داشته باشی و موقع پرزنت كردن این محصول، به جای این كه تند و با استرس به سوالات جواب بدی، با آرامش و دانش به عنوان یك متخصص مكالمه رو اداره میكنی.
این رو یادت نره، قرارداد همكاری دقیقا مثل قرارداد تجاری میمونه، تو چیزی داری كه كارفرما نیاز داره و در ازاش باید بهاش رو بپردازه، پس جلسه مصاحبه، درست مثل یك جلسه تجاری كه هردو طرف ارزشی برای ارائه و نیازی برای پاسخگویی دارند.
وقتهایی پیش اومده كه یك دوستی بابت كمكی كه بهش كردی ازت تشكر كرده، یا همكارت از ایده خلاقانت تعریف كرده یا مشتریت بهت گفته كه چقدر خوب كار كردی. همه اینها رو جمع كن، اسكرین شات بگیر و یك جا نگه دار، روزی پیش میاد كه فكر میكنی هیچ اهمیتی نداری و به درد هیچ كاری نمیخوری، اون روز این پیامها رو بخون و به خودت یادآوری كن كه از پس چه كارهایی بر اومدی.
نیازی نیست همراه با رزومت این فایلها رو ببری، اما اگه فكر میكنی كه میتونه كمكت كنه، بخصوص اگر به عنوان طراح فعالیت میكنی، به عنوان تایید كارت خودت، همراهت ببر و به مصاحبه كننده نشون بده.
به كار رویاییت فكر كن، به جایی كه میخوای بهش برسی، تصورش كن و تصورت رو تصویر كن، جوری كه هرروز جلو چشمت باشه، حالا میخواد یه لیست باشه كه به در یخچالت میزنی یا یك سری عكس كه به دیوار اتاقت زدی یا بكگراند گوشیت، كاری كن كه هرروز ببینیش، هرروز مقصدت رو ببینی، حتی ممكنه تو مسیر دلت بخواد كه تغییرش بدی (میتونی برای این كار از این مقاله هم كمك بگیری)، اشكالی نداره، فقط انجامش بده تا هرروز ببینی كه چرا داری این كارها رو میكنی، انگیزت برای این كارها چیه و قراره به كجا برسی.
به نظر من مهم ترین نكته اینه كه با خودت مهربون باشی، به جوری كه با خودت حرف میزنی فكر كن، هیچ وقت با یك دوست صمیمی یا یك آشنا اینطوری صحبت نمیكنی، ممكنه وقتی توی شرایط سخت قرار بگیری با خودت خیلی تند حرف بزنی، یا خودت رو بزنی، این باعث میشه كه هرروز بیشتر و بیشتر سرخورده بشی. با خودت جوری صحبت كن كه با كسی كه عاشقشی صحبت میكنی. چون اگه با خودت مثبت حرف نزنی، نمیتونی مثبت فكر كنی.
این رو یادت باشه، ارزش تو هیچوقت كم نمیشه اگر كسی نتونسته باشه اون رو ببینه، دوباره میگم،اگه كسی نتونست ارزش و توانایی تو رو ببینه، معنیش این نیست كه تو بی ارزشی یا از ارزش تو كم شده. ارزش تو همونجاست. تو قرار نیست مورد پسند همه باشی، خیلی از این آدمهایی كه تو رو رد میكنند یا حتی جوابت رو نمیدند (بیا با هم روراست باشیم)، احتمال زیاد اگه بیشتر باهاشون ارتباط بگیری، دلت نمیخواد كه باهاشون كار كنی. فقط ادامه بده و همه اون كارهایی كه با هم صحبت كردیم رو انجام بده. من یك سال تمام دنبال كار میگشتم و قبل و بعد از اون هم توی فرآیند جذب استخدام اكثر مجموعههایی كه باهاشون همكاری كردم، شركت داشتم و آدمهای زیادی رو دیدم كه برخلاف تجربه و استعداد بالاشون، مورد قبول واقع نشدند و در عوض آدمهایی حتی با تجربه و دانش كمتر مورد قبول استخدام كننده بودند، چون همونطور كه گفتم این یك قرارداد تجاری و هر دو طرف باید بتونند با هم كنار بیان. پس نامید نشو و فكر نكن كه باید كیلومترها جلوتر از الانت میبودی، یادت باشه كه بر خلاف تمام چیزی كه تا الان گفتیم، تو توی یك رقابت نیستی، تو اینجایی تا هرروز بهترین خودت رو ارائه بدی. پس لطفا یادت باشه، این كه حس خستگی و سرشكستگی كنی خیلی نرماله، تو تنها نیستی و بالاخره به اونجایی كه میخوای میرسی و اون كاری رو كه میخوای، انجام میدی.
خلاصه: همه كاری كه اینجا با هم انجام دادیم برای این بود كه به همه دنیا نشون بدیم كه تو چقدر خوب و توانمندی. پس اگه هر كمكی خواستی میتونی همینجا توی كامنتها، از طریق لینکدین و یا ایمیل من، باهام در تماس باشی تا با هم حلش كنیم. امیدوارم موفق باشی و راهت رو ادامه بدی.
این سری برخلاف مقالههای قبلی، علاوه بر تجربیات خودم، از یكی از دورههای لینكدین هم استفاده كردم كه اگر خواستی میتونی از طریق این لینك بهش دسترسی داشته باشی، منبع همه عكسها هم مثل همیشه vectorstock عزیزه، و یادت نره كه تجربه و نظرت رو توی كامنت ها با من و بقیه درمیون بگذاری.