ویرگول
ورودثبت نام
نیما عطاران رضائی
نیما عطاران رضائیکارشناس ارشد تغذیه و فیزیولوژی ورزشی کارشناس فناوری اطلاعات مدرس زبان انگلیسی
نیما عطاران رضائی
نیما عطاران رضائی
خواندن ۵ دقیقه·۷ روز پیش

یادگیری آکادمیک زبان دوم در طول دوره‌های اوج رشد اجتماعی ممکن است مانع «خودکارسازی» مهارت‌های اجتماعی شود

اخیراً، بیشتر و بیشتر متوجه این نکته می‌شوم که عامل اصلی و ضروری برای موفقیت در کسب و کار و جامعه، مهارت‌های اجتماعی خوب است. ممکن است کافی نباشد، اما بدون آن، هر چقدر هم که باهوش یا کوشا باشید، به جایی نخواهید رسید. مطمئنم افرادی را در اطراف خود می‌شناسید که به نظر می‌رسد در این کار طبیعی هستند - آنها می‌توانند به سرعت در هر مهمانی یا موقعیت‌های دیگری که افراد بیکار هستند، مخاطبان کوچکی را دور خود جمع کنند.

اکنون می‌توانید دستورالعمل‌ها و ترفندهای زیادی را برای "تقویت هوش هیجانی خود" به کار بگیرید و این قطعاً می‌تواند در سطح متا کمک کند. با این حال، وقتی وارد عمل می‌شوید، آنقدر که دوست دارید طبیعی و بدون زحمت به نظر نمی‌رسد. به عنوان یک خوره کتاب، فکر کردم اگر سعی کنم با کمک هوش مصنوعی به اصل مطلب برسم، مناسب خواهد بود.

چه در مورد تربیت باشد و چه در مورد ژنتیک، بررسی چگونگی عملکرد چیزها در سطح بیولوژیکی که باعث ایجاد تنوعی می‌شود که از نظر تسلط اجتماعی مشاهده می‌کنیم، می‌تواند مفید باشد. اکنون دوباره در اطراف شما، قطعاً می‌توانید افرادی از هر دو گروه را به خاطر بیاورید. شاید زمان خوبی باشد که آنها را وارد کار خود کنید.

یک چیز که به طور خاص برای من جالب بود، مشاهده افرادی در اطرافم بود که با موفقیت زبان دوم را یاد گرفته‌اند، اما در مهارت‌های ارتباطی خود موفق نیستند. و این قطعاً برخلاف انتظار اولیه است - زبان نحوه برقراری ارتباط و تعامل با دیگران است، بنابراین انتظار می‌رود که تسلط یا توانایی یادگیری زبان دوم حداقل مضر نباشد. من سعی کردم برخی آمارها را بررسی کنم و در واقع اینطور نبود: به طور متوسط، اگر زبان دوم را در سطح متوسط ​​یا بالاتر یاد گرفته باشید، در ادغام اجتماعی در بدترین حالت هستید!

البته، این واقعیت آماری می‌تواند دلایل اساسی زیادی داشته باشد. شاید این موضوع مربوط به یادگیری یک زبان جدید نباشد، بلکه مربوط به جمعیت‌شناسی جمعیتی باشد که این کار را انجام می‌دهند. بنابراین فکر می‌کنم بهتر است برای درک بهتر، چارچوبی برای مغز و یادگیری تعیین کنیم.

حافظه و یادگیری در مغز

برای داشتن یک دیدگاه علمی، بیایید کمی در مورد نحوه یادگیری مغز ما صحبت کنیم. یادگیری از هر نوع به چیزی مانند حافظه نیاز دارد. بدون آن، یادگیری در مغز اتفاق نمی‌افتاد. در واقع هر سیستمی که یاد می‌گیرد، مانند تکامل، حافظه دارد. دانشمندان سیستم‌های حافظه انسان را با کمک سیستم‌های نظارت بر فعالیت مغز مانند f-MRI و EEG در دو گروه گسترده طبقه‌بندی کرده‌اند:

1- حافظه اخباری declarative memory - این بخش قصه‌گو و تحلیلگر است. این صریح است به این معنی که شما هنگام استفاده از آن می‌دانید. این نوعی کتابخانه دانش در مغز شما با متن (حافظه معنایی) و تصاویر (حافظه اپیزودیک) است. خواندن کتاب، تماشای فیلم، تماشای سخنرانی، مرور فیدهای رسانه‌های اجتماعی - همه آنها این نوع حافظه را فعال و استفاده می‌کنند. ذخیره و بازیابی آن در سطوح بالاتر مغز مانند لوب پیشانی اتفاق می‌افتد.

2- حافظه رویه‌ای procedural memory - این عمل کننده و اجرا کننده است. این ضمنی است به این معنی که مغز شما بدون اینکه متوجه آن شوید به آن دسترسی دارد و اغلب بسیار سریع‌تر است. این کتابخانه حواس و تجربیات حرکتی گذشته شما برای ذهن ناخودآگاه شماست. این حافظه در فعالیت‌هایی مانند دوچرخه‌سواری، نواختن پیانو و تنیس فعال می‌شود.

لازم به ذکر است که شواهد محکمی از علوم اعصاب برای این طبقه‌بندی وجود دارد، همانطور که مطالعات متعدد در این زمینه نشان داده‌اند. مناطق مغزی مجزایی به هر نوع اختصاص داده شده است. حال، مسئله مانند عضله است، نورون‌هایی که بیشتر استفاده می‌شوند، اتصالات قوی‌تری پیدا می‌کنند و به نوعی در مغز غالب می‌شوند.

از این رو، داشتن تعادل خاصی در اختصاص زمان به هر نوع فعالیت بسیار مهم است. اگر زمان زیادی را صرف هر یک از این بخش‌ها کنید، از طرف دیگر برای شما هزینه خواهد داشت:

آناتومی مهارت‌های اجتماعی

مهارت‌های اجتماعی در واقع ترکیبی منحصر به فرد از حافظه اعلانی و رویه‌ای هستند، اما محققان به طور فزاینده‌ای اجرای روان مهارت‌های اجتماعی را به عنوان حافظه رویه‌ای طبقه‌بندی می‌کنند.

به یک مکالمه مانند یک مسابقه تنیس یا رقص فکر کنید. شما وقت ندارید که به یک "کتاب درسی" در ذهن خود دسترسی پیدا کنید تا تصمیم بگیرید که در مرحله بعد چه کاری انجام دهید. دانستن اینکه دقیقاً چه زمانی بدون قطع کردن حرف طرف مقابل، وارد یک مکالمه شوید، یک مهارت زمان‌بندی است، شبیه به ضربه زدن به توپ بیسبال. این یک «احساس» است، نه یک واقعیت.

تنظیم زیر و بمی صدا یا حالت بدن شما به طور خودکار اتفاق می‌افتد. اگر سعی کنید هنگام صحبت کردن آگاهانه دستان خود را کنترل کنید، اغلب غیرطبیعی به نظر می‌رسید. خواندن اتاق، تشخیص سریع الگو (ضمنی) است. شما به خودتان نمی‌گویید: «ابروهای او پایین است، بنابراین او عصبانی است.» شما به سادگی یک «حس بد» (یک پاسخ احساسی خودکار) دریافت می‌کنید و فوراً رفتار خود را تنظیم می‌کنید.

با این حال، مهارت‌های اجتماعی یک لایه اظهاری دارند. این «دستورالعملی» است که قبل از تعاملات مطالعه می‌کنید. قوانین آداب معاشرت مانند «از چنگال در سمت چپ استفاده کنید» یا «با دست راست دست دهید». همچنین، برای به خاطر سپردن نام یک شخص، به برخی حقایق از حافظه اظهاری خود نیاز دارید.

حالا که این پایه را داریم، برگردیم به این سوال که چگونه یادگیری زبان دوم در نوجوانی و اوایل بزرگسالی ممکن است از طریق مهار حافظه رویه‌ای مانع ادغام اجتماعی شود.

مشکل دو جنبه دارد. یکی عمومی‌تر و دیگری مختص یادگیری زبان است:

1- «تله اعلانی» مغز از نظر زمان یک محیط «جمع صفر» است. اگر نوجوانی در اتاقی نشسته باشد و صرف افعال (اعلانی) را حفظ کند، در زمین بازی یا مهمانی نیست که حلقه‌های بازخورد اجتماعی پیچیده، پرمخاطره و «فیلتر نشده» (رویه‌ای) را که در زبان اول رخ می‌دهد، مرور کند.

2- شکاف «وفاداری» fidelity: در یادگیری زبان دوم، اغلب از اسکریپت‌های اجتماعی «ساده‌شده» برای تسهیل یادگیری استفاده می‌کنید. ممکن است طعنه‌های ظریف، اصطلاحات عامیانه خاص محلی یا ریزآهنگ‌های یک مکالمه را از دست بدهید. اگر سال‌های اولیه‌ی زندگی‌تان را صرف برقراری ارتباط با دقت ۶۰٪ کنید، «عضله‌ی اجتماعی» شما برای رسیدن به دقت ۱۰۰٪ ممکن است به پتانسیل کامل خود نرسد.

در علوم شناختی، مفهومی به نام اثر معکوس تخصص وجود دارد. وقتی تازه‌کار هستید، دستورالعمل‌های اعلانی کمک می‌کنند. اما وقتی متخصص می‌شوید، همین دستورالعمل‌ها در واقع به عملکرد آسیب می‌رسانند.

اگر فردی برای مدت طولانی در ذهنیت «زبان‌آموز» باقی بماند، ممکن است هرگز «به جریان رویه‌ای» تغییر نکند. آن‌ها به جای یک «شرکت‌کننده‌ی اجتماعی» همیشگی، یک «تحلیلگر اجتماعی» باقی می‌مانند.

البته مزایای زیادی برای یادگیری زبان دوم از نظر فرصت‌های تجاری و اجتماعی، به ویژه برای ساکنان کشورهای در حال توسعه، وجود دارد. با این حال، باید معایب احتمالی را در نظر گرفت و عاقلانه انتخاب کرد.

#یادگیری زبان

#مغز

#آموزش

یادگیری زبانمغزآموزش
۰
۰
نیما عطاران رضائی
نیما عطاران رضائی
کارشناس ارشد تغذیه و فیزیولوژی ورزشی کارشناس فناوری اطلاعات مدرس زبان انگلیسی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید