<iframe width="560" height="315" src="https://www.youtube.com/embed/QIeW-1oyoRM" title="YouTube video player" frameborder="0" allow="accelerometer; autoplay; clipboard-write; encrypted-media; gyroscope; picture-in-picture" allowfullscreen></iframe>
ییلدیز میداند که دوست پسر کومرو آمده است.
از طرف دیگر پدر کومرو از او میپرسد که خانم همسایه به نظرت خوب میاد یا نه
کومرو به فاصله طبقاتی اشاره میکند و اینکه ییلدیز از طبقه پایین آمده است و هنوز به خودش نیامده است.
پدرش درباره شوهر ییلدیز، چاتای از او میپرسد.
اندر، شررع به هشدار دادن درباره چاتای به ییلدیز میکند. شک در دل ییلدیز کاشته میشود.
چاتای اما مثل بار قبل بیواکنش نیست. او اندر را تهدید میکند که پایش را از زندگی او بیرون بکشد.
عملیات تازه شروع میشود. اندر به برادرش هشدار میدهد که باید چاتای رو همینجا با دوست دخترش، در رستوران گیر بیندازیم.