نیما تبریزی
نیما تبریزی
خواندن ۱۳ دقیقه·۴ سال پیش

خداوندا نگهدار از زوالش... [ نگاهی به اهمیت بستر و جغرافیا در توسعه‌ی شهری ]

دروازه قرآن، پیش‌تر‌ها | عکاس: ناشناس
دروازه قرآن، پیش‌تر‌ها | عکاس: ناشناس


[منتشر شده در فصل‌نامه هنرِ معماری، شماره 58، پاییز 98]

کمی در باب «شهر»

از بالا که به «شهر» نگاه می‌کنی، دره‌ای است بین دو چین‌خوردگیِ نه چندان بلند، که از شمال غرب به جنوب شرق کشیده شده‌است. این دره آرام آرام گشوده می‌شود و به یک دریاچه می‌رسد. در میانه‌ی این دره رودخانه‌ای‌ قرار دارد که از فرط بی‌آبی خشک نام گرفته است!

قدیم‌ترها، شهر در جایی که این دره گشوده می‌شد شکل گرفته بود؛ جایی در جنوب این رودخانه‌ی خشک. شهری به‌قاعده اما اثر گذار، در محدوده‌ای کوچک، از دروازه اصفهان تا دروازه شاه‌داعی. از درب شازده تا سنگ سیاه و سر دزک و لب آب[1]. شهر کهنه که با افول صفویه کم‌رونق شده‌بود، به همت وکیل‎الرعایا جایگاهی فراتر از گذشته‌اش یافت، رونقی که در دوران قاجار هم ، به رغم تمام عداوتی که قاجاریه با زندیه داشت، پایدار ماند.

شهر در حصاری محدود شده بود و اطراف آن باغ‌ها و زمین‌ها و قریه‌های کوچک و بزرگ. در شمال رودخانه‌ی خشک و غرب شهر (در تنگی دره) باغ و بستان‌ها بودند. باغ و بستان‌های مفصلی که نه از این رودخانه‌ی به ظاهر کم‌برکت، بلکه از ده‌ها قنات و نهر و جوی جان می‌گرفتند. آب‌هایی که نه تنها باغ‌ و بستان‌ها، بلکه ادبیات ایران را آب‌یاری کردند.[2] این جغرافیا خود را به اوائل قرن حاضر رساند، چنان‌که بسیارانی از پدربزرگان و مادربزرگان ما هنوز به روشنی از آن یاد می‌کنند. پهلوی که آمد، شهر دوباره سوگلی پادشاهان شد، اما این‌بار با چاشنیِ مدرنیزاسیون حاکم. ابتدا بافت ارگانیک سابق به استخوان‌بندیِ شطرنجی بدل شد، بعد آب‌ها لوله‌کشی شدند، عمارت‌های چند اشکوبه‌ی رنگ به رنگ ساخته شد و بیمارستان و هتل و تفریح‌گاه و استادیوم ورزشی و سینما و تئاتر و دانشگاه و ... و شهر بزرگ و بزرگ‌تر شد و از حصارها و حجاب‌ها بیرون جهید و به تمام اطراف سرکشید (از ساختمان گفتم اما از مراسم‌ و جشن‌هایی که در شهر برگزار می‌شد، نگویم بهتر است!). تمام آن باغ و بستان‌ها، حتا مزار شاعران نامدارمان که بیرون از شهر بودند، به مهم‌ترین جاذبه‌های داخل آن بدل شدند. پس از انقلاب هم این رشد ادامه پیدا کرد. باغ و بستان‌ها را بلعید و با تندی، چنان به غرب پیش‌روی کرد که گویی می‌خواهد به سرعت سپیدان را فتح کند! چه بسا که اگر در شرق هم دریاچه‌ی مهارلو راه توسعه را سد نکرده بود، تا سروستان و فسا پیش رفته بود!

در حال حاضر دیگر از روستاها و قریه‌ها جز نامی در گوشه و کنار چیز زیادی باقی نمانده، شهر همه جا را تصرف کرده‌است و آن دره‌ی تنگ، حسابی روزهای شلوغی را به خود می‌بیند.

گسترش خارج از برنامه‌ریزی در تنگنای این جغرافیای طبیعیِ حاکم، از شیراز، این شهر عزیز کرده‌ و پر طرفدار ایرانی، موجودی بزرگ و بدقواره ساخته است. شهری کم‌عرض و طویل[3]. با این همه هنوز که هنوز است رد طبیعت از شیراز پاک نشده‌است. به جز باغ‌های رسمی پر آوازه‌ی شهر که بیشترشان در شمال رودخانه‌ی خشک قرار دارند، باغ‌های قصرالدشت و منصورآباد و دینکان و... هم با تمام سختی‌هایی که کشیده‌اند، هنوز خرده‌جانی دارند و بار سبزینگی باغ‌شهر سابق را بر شانه‌های آسیب‌پذیرشان حمل می‌کنند.

کوه و تپه‌ها[4]ی نه چندان بلند دو سوی شیراز، با تمام تصرفاتی[5] که در این سالها به خود دیده‌اند، هنوز ایستاده‌اند و آن بستر خشک میان شهر، با تمام کنارگذرها و تاسیساتی که ساخته شده، هنوز به تمامی از میان نرفته[6]! رد قنات‌ها و نهرهای قدیمی گاهی در گوشه و کنار به چشم می‌خورد: آن‌جا که هنوز جوی کوچکی آب دارد و درخت و باغی، شیرازی‌های خوش‌نشین را به زیر سایه‌اش می‌خواند.

کمی در باب فلاتِ خشک ایران و داستان مختصرِ آبِ محتضَر

اگرچه بسیاری از نقاط ایران، سابقن سرزمین‌های پرآبی بوده‌اند، اما فلات مرکزی ایران، در تمامِ طول تاریخِ بشری با کم‌آبی دست و پنجه نرم کرده‌است. اگر منابع اندک آب آن با ظرافتی که اسلاف ما داشته‌اند مهندسی نمی‌شد، زندگی مردمان در این سرزمین خشک ناممکن بود. قرن‌های متمادی، کاریز[7]ها، رگ‌های حیات شهرهای مرکزی ایران بوده‌اند. در کنار کاریزها، ساختارهای مهمی چون جوی‌ها و نهرها، پل‌بندها، آب‌انبارها، حوض‌چه‌ها، حمام‌ها و آسیاب‌ها چرخه‌ی مدیریت آب را تکمیل می‌کرده‌اند. مردم ساکن در فلات خشک ایران، سرریز سفره‌های آب زیر زمینی را به وسیله‌ی کاریزها به سطح زمین می‌رساندند، و آب را در جوی و نهر روان می‌کردند و به مصرف خوراک، بهداشت، کشاورزی و صنعت می‌رساندند. آبی که از دل زمین می‌آمد تا آخرین قطره‌اش به کار بسته می‌شد.

این روال، قرن‌های پی درپی، بدون تغییری شایان تا اواخر قاجار بر قرار بود: رویکردی که امروز برخی از شیفتگان رویه‌های کهن آن را می‌ستایند و تا حدی تاب‌آور و پایدار می‌خوانندش. با این‌که شیوه‌ی به دست‌ آوردن آب از سرریز حوضه‌های زیرزمینی ،کاری خردمندانه بود و شیوه‌ای پایدار برای تاب‌آوری سرزمین، اما روش‌های کهنه‌ی نگهداری آب و آن مخزن‌ها و خزینه‌ها، مشکلات بهداشتی زیادی به همراه داشت و عامل بسیای از بیماری‌ها بود.

دغدغه‌ی به حق بهداشت، تحول در تولید ابزار و ماشین‌آلات، نیاز روزافزون جمعیتِ در حال رشد به منابع بیشتر آب و عطش هم‌سویی با حرکت رو به پیش دنیای مدرن، گاهی به آرامی و گاهی هم با خشونت و تندی، ساختارهای آبی سنتی را پس زد[8]. آبی که پیش از این با صد سلام و صلوات به شهر می‌رسید و برای استفاده از آن باید خیلی محتاط می‌بودند، قرار بود تا دم در اتاق هر ایرانی برسد، برای همین شکل تولیدش دست‌خوش تغییر شد. سد‌های بزرگ و کوچک، چاه‌های عمیق، لوله‌کشی و شبکه‌ی نصفه و نیم‌بند فاضلاب جای آن نظام سنتی را پر کرد. تحولاتی که در پی این تغییرات ایجاد شد، جنبه‌های مثبت و منفی فراوانی داشت. مثبت‌تر ها در کوتاه زمان بروز پیدا کردند و منفی‌ترها آرام آرام خود را نمایان کردند.

کمی در باب بلایِ آسمانی

نوروز 1398 سیل‌آسا شروع شد! آب، بی‌محابا در بیشترِ سرزمین کم‌ب ما به راه آب ایران سر به طغیان گذاشت و خسارت عظیمی به بار آورد. از گلستان تا خوزستان، شهرها و روستاهای زیادی تحت تأثیر نزولِ غافل‌گیرانه‌‌ی باران‌هایِ مفصل بهاری قرار گرفتند و هر کدام داستانی مخصوص به خود پیدا کردند. از آق‌قلا که هفته‌ها زیر آب بود تا پلدختر که زیر گل مدفون شد. در این بین یکی از تراژیک‌ترین داستان‌ها در شیراز رقم خورد: پنجم فروردین، در میانه‌ی تعطیلات نوروزی!

مثل همیشه، در آغاز سال 1398، شیراز میزبان مسافران پرتعداد نوروزی بود که هر کدام به فراخور حال و احوال خود از شهر بهره‌ای می‌بردند. از دم صبح که باران قوت گرفت، با اینکه نیم مملکت را سیل برده‌بود، کسی گمان نمی‌‌کرد که قرار است تعطیلات زیبای نوروزی در شیراز شکل دیگری به خود بگیرد، اما همیشه دنیا به کام ما نمی‌ماند!

آن باران آن‌چنانی، قبل از ظهر به سیلِ سهمگینی بدل شد و درست در گلوگاه ورودی شهر، تنگه‌ی الله و اکبر[9] و دروازه قرآن، همان‌ جا که به آن دره‌ی مذکور گشوده می‌شود، خسارت‌های مالی و جانی زیادی به بار آورد و از این بابت این سیل را به یکی از پرکشته‌ترین سیل‌های بهار 1398 بدل کرد. [10]

همه در بهت و حیرت فرو رفتند. شادی نوروز به غمِ عمیقی بدل شد در میان ماتم و رنج ماندگان و ضربه‌های جبران‌ناپذیری که به جان و مال مردم زده شد، یک تصویر قدیمی از آن گلوگاهِ جریحه‌دار باب بحث‌های مفصلی را گشود: «خود کرده را تدبیر نیست».

شاید حتا هنوز بسیارانی از مردمان شیراز به روشنی به خاطر بیاورند که در گذشته جاده از زیر دروازه قرآن می‌گذشت و کنار آن دره‌ای بود، اما امروز جای جاده عوض شده و خبری از آن تنگه نیست!

دروازه‌ای که سابق بر این خارج از حصارهای اصلی شهر در تنگه‌ی الله‌واکبر ساخته شده بود و گلوگاه ورود به شیراز بود، رفته رفته به نماد ورودی شیراز بزرگ تبدیل شد. با اینکه ساخت و ساز بالاتر از دروازه قرآن هم در جریان بود اما به طور نمادین، شیراز از دورازه قرآن به پایین معنا پیدا می‌کرد. تعریف ورودی شهر و نزدیکی آن به چندین دیدنیِ بسیار معروف در شیراز[11] موجب شده که حاشیه‌ی این دروازه شد یکی از مهم‌ترین نقاط توریستی شهر شود و هم‌زمان پر شود از مسافران هتل‌های آن‌چنانی و کسانی که همان نزدیکی چادر می‌زنند. جای شلوغ، نیازمند خیابان عریض است و چه کاری آسان‌تر از پر کردن دره برای کشیدن خیابان؟

شاید روزی که جاده‌ی جدید و عریض در کنار دروازه قرآنِ مرمت (بلکه نوسازی) شده، جای گرفت، بسیاری از ما زبان تحسین گشودیم که «چه کار ارزنده‌ای...» اما غافل بودیم از این‌که جنبه‌های مثبت همیشه سریع‌تر از جنبه‌های منفی خود را بروز می‌دهند!

و اما...

امروز کمتر کسی از واقعیتِ آب‌های سابق شهر خبر دارد.

از آب زنگی، چیز زیادی جز مظهری کم‌آب باقی نمانده. از آب سعدی یادگار کم جانی در حوض ماهیِ نوسازی شده‌ی سعدیه پیدا می‌شود. شش پیر را دیگر به عنوان آب معدنی با بطری‌های کتابی‌اش می‌شناسیم. بر روی نهر اعظم (که هنوز آب دارد) یک سد کوچک سر پل معالی‌آباد ساخته شده و یک پارک کوچکِ نه چندان زیبا وسط بستر رودخانه‌ی خشک. آب قوامی دیگر رد شاخصی در شهر ندارد، آب مسجد بردی شاید در سبزیِ باغ‌های [هنوز] زنده‌ی قصرالدشت جاری باشد. لب‌آب نامش هست اما دیگر بر لب‌ش آبی نیست. قنات رکنی و آب معروف رکن‌آباد، که شیراز به لطف وجود آن و اشعاری که برایش سرودند شهره‌ شد، تبدیل به نامی شده بر شهرکی تازه‌ساز در شمال شیراز. رودخانه‌ی خشک هم که مسیری‌ست برای راندن، که مردم در کنارگذرهایش احساس پیروزی بر ترافیک شهری می‌کنند!

کمی که پایمان را بیرون تر بگذاریم، مهارلو و بختگان و تالاب پریشان هم دیگر تقریبن به خاطرات پیوسته‌اند!

سیلِ مهیب نوروز 1398 ، در شهر محبوب همه‌ی ایرانی‌ها، و عیان شدن یکی از دلایل مهم وقوع آن (تعریض خیابان با پر کردن دره، بدون در نظر گرفتن ظرفیت مناسب برای کانال زهکش)، یادآور نکته‌ای مهم است: توسعه و پیشرفت با غفلت از شناخت بستر و جغرافیا و بی‌توجهی به مبانی اکولوژی شهری، حتا اگر در ابتدا هیجان‌انگیز و خوب و جالب به نظر برسد، روزی گریبان‌گیر می‌شود! توجیه‌های عجولانه برای دخل و تصرف در بستر و طبیعت شهر، جاده کشیدن‌ها، دره پرکردن‌ها، سوراخ کردن کوه، سد زدن روی آب‌های کم‌جان، حتا اگر در کوتاه زمان سیاهه‌ی عمل مسئولان را خوش آب و رنگ کند و حسابِ پیمانکاران گرامی را رونق بخشد و مردم را دعاگو کند، زمانی جوابگویِ قهرِ طبیعت نخواهد بود.

این نتیجه‌گیری در ظاهر ساده‌ و بدیهی به نظر می‌رسد، اما هنوز تا درک و فهم آن باید بسیار بکوشیم. تصور کنید که در حین خواندن این بحر طویل، در شهر شیراز، کسانی هستند که برای تکمیل ساخت سد تنگ‌سرخ بر بستر رودخانه‌ی خشک مجدانه می‌کوشند. سدی که با صرف هزینه‌های گزاف، بدون اثر شایانی در پیش‌گیری از سیلاب، حقابه‌ی نیم‌بندِ دریاچه‌ی مهارلو را هم از بین می‌برد[12]... و شیراز از پس ساخت آن چه شهر بانمکی بشود!


[1] خیلی قدیم این محله، پر از باغ و دار و درخت بوده و محل گذر نهرها و جوی‌ قنات‌های شیراز و به خاطر گذر همین آب‌های فراوان، به لب‌آب شهره بوده!

[2] مثلن این ابیات از حافظ شیرازی:

« عیب‌اش مکن که خال رخ هفت کشور است شیراز و آب رکنی و این باد خوش‌نسیم »

« نمی‌دهند اجازت مرا به سیر و سفر نسیم باد مصلا و آب رکن‌آباد »

« بده ساقی می ‌باقی که در جنت نخواهی یافت کنار آب رکناباد و گلگشت مصلا را »

یا از عبید زاکانیِ قزوینی:

« نسیم باد مصلا و آب رکن‌آباد غریب را وطن خویش می‌برند از یاد »

[3] طول شیراز تقریبن چهار برابر عرض آن است!

[4] شاید مشهورترین‌شان کوه دراک یا مستسقی باشد که گویی انقدر آب خورده که باد کرده و دراز کشیده!

[5] تونل کوهسار مهدی که برای عبور ماشین‌ها پشت و جلوی کوه را به هم متصل کرده تنها یکی از این تصرفات است (تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل)

[6] در قیاس با برخی شهرهای ایران، از جمله قم، که بستر رودخانه را به کلی به خیابان داده‌اند!

[7] قنات یا کاریز راه‌آب یا کانالی است که در زیرِ زمین کنده شده، تا آب در آن برای رسیدن به سطح زمین جریان یابد. این جوی یا کانال در عمق زمین برای ارتباط دادنِ رشته‌چاه‌هایی است که از مادر چاه سرچشمه می‌گیرد. قنات‌ها به‌منظور هدایت آب و مدیریّت آن برای کشاورزی و سایر مصارف به کار گرفته می‌شوند. کانالِ قنات ممکن است تا رسیدن به سطح زمین چندین کیلومتر طول داشته باشد. به محل خروجیِ آب دهانه کاریز ، سر قنات، مظهر قنات یا دهن فره می‌گویند.

[8] آب لوله‌کشی از سال 1331 به شیراز رسید.

[9] سعدی می‌گوید که : « خوشا سپیده‌دمی باشد آنکه بینم باز رسیده بر سر الله و اکبر شیراز »

[10] خرین آمار رسمیِ جان‌باختگان سیل ۱۳۹۸شیراز به نقل از سرپرست اورژانس کشور ۲۱ نفر اعلام شده‌است.

[11] حافظیه و سعدیه و باغ جهان‌نما و دلگشا و بسایری از آثار مهم دیگر...

[12] محیط زیستی که در سدتنگ سرخ غرق می شود/وقتی تبعات منفی پروژه می چربد، خبرگزاری مهر، 23 دی 1393

شیرازسیلآبتوسعه پایدارمحیط زیست
طراح | معمار | معلم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید