علامه طباطبایی(ره) میفرمودند که تابستانی من در درکه بودم، آن روز بحبوحه رواج مکتب کمونیسم بود، یکی از سران کمونیسم که منکر همه چیز بود، در تابستان هشت ساعت، صبح تا ظهر و ظهر تا عصر برای علامه طباطبایی(ره) نشست و نشست و همین شخص کافر فردایش در یکی از خیابانهای تهران همکیشش را دید و گفت که طباطبایی من را مسلمان کرد. این در بحبوحه قدرت کمونیستی بود، این مارکس و انگلس فضا را گرفته بود و اصلا کسی عارش میآمد اسم دین را ببرد. این شخص(علامه طباطبایی) یقینا جز اولوالباب است.