nimkat
nimkat
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

فساد و فحشا در مکه و مدینه


نکته ای را بنده در مطالعه کتاب «الاغانی» ابوالفرج توجه کردم، و آن این است که در سال‌های حدود هفتاد و هشتاد و نود و صد، تقریباً تا پنجاه، شصت سال بعد از آن، بزرگترین خواننده‌ها و نوازنده‌ها و عیاش‌ها و عشرت طلب‌های دنیای اسلام، یا مال مدینه اند، یا مال مکه!

هر وقت خلیفه در شام، دلش برای غنا تنگ می‌شد و یک خواننده و نوازنده ای می‌خواست می‌فرستاد تا از مدینه یا مکه، خواننده‌ها و نوازنده‌های معروف، مغنّی‌ها و خنیاگران را برای او ببرند.

بدترین و هرزه ترین شعرا در مکه و مدینه بود! مهبط وحی پیغمبر(ص) و زادگاه اسلام، مرکز فحشا و فساد شده بود! خوب است ما این‌ها را درباره مدینه و مکه بدانیم- که متأسفانه در آثاری که ماها داریم، از یک چنین چیزهایی اثری نیست - و این واقعیتی است که بوده! بنده یک نمونه از رواج فساد و فحشا را عرض بکنم.

در مکه، شاعری بود به نام «عمربن ابی ربیعه»جزو شاعرهای عریان گوی بی پرده هرزه سرا، و البته در اوج قدرت و هنر شعری، مُرد. حالا داستان‌های خود عمر بن ابی ربیعه، و این که این‌ها در مکه چه کار می‌کردند، یک فصل مشبعی از تاریخ غمبار آن روزگار است، که مکه و طواف و رمی جمرات و «فو الله ما ادری و ان کنت داریا/ بسبع رمین الجمر ام بثمان» که در «مغنی» خوانده ایم - مربوط به همین جاهاست؛ مال همین جاهاست. در حال رمی جمره می‌گوید:

«بدا لی منها معصم حین جمّرت/ و کف خضیب زینت ببنان»

این عمربن ابی ربیعه وقتی که مُرد، راوی نقل می‌کند، در مدینه عزای عمومی شد و در کوچه‌های مدینه مردم می‌گریستند! هر جا می‌رفتم، مجموعه‌هایی از جوان‌ها و مرد و زن ایستاده بودند و بر مرگ عمر بن ابی ربیعه در مکه تأسف می‌خوردند؛ دیدم یک کنیزکی دارد دنبال کاری می‌رود - مثلاً - سطلی در دستش است، و می‌رود آب بیاورد، همین طور اشک می‌ریزد و بر مرگ عمر بن ابی ربیعه گریه و زاری می‌کند و تأسف می‌خورد! به یک جمعی جوان رسید، گفتند: چرا این قدر گریه می‌کنی؟ گفت: برای خاطر این که مَرد مُرد و از دست ما رفت! یکی گفت که غصه نخور، شاعر دیگری در مدینه هست، حارث بن خالد المخزومی

انسان 250 ساله
نیمکت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید