آخه آقا مرتضی! چقدر میتوانستی بر اثر اتصال به حق، نورانی شده باشی که کلامت، قلمت، صدایت همه تا عمق جان ما نفوذ کند؟
چه افق دیدی به شما بخشیده بودند که هر اثری از شما میخوانیم و میشنویم همه پر از نور امید و اطمینان و امکان تحقق است؟
« وطن ما اکنون مرکز جهان است. مرکزی که از آنجا نورالانوار رب در همه جا انتشار خواهد یافت. و واسطهی انتشار آن، این فرزندان از جان گذشتهی امت بزرگ هستند.
این ابزار و وسایل را غربیها ساخته بودند تا بدین وسیله تسلط خود را بر جهان همیشگی کنند، اما مگر به کجا میتوانستند رفت که از مکر خدا در امان باشند؟!
اکنون مؤمنانی دلاور، این ابزار را در خدمت اسلام کشیدهاند و با آنها همچون پرندگان ابابیل به سپاه ابرهه میتازند و سنگهای آتش بر سرشان میبارند.
انقلاب اسلامی کعبهی دلهای مسلمین و مستضعفین جهان است و بر این قیاس، ارتش دشمن سپاه ابرهه است.
اطمینان فقط با خداست. و هیچ حول و قوهای مگر از جانب او نیست!
فرمانده تیم آتش سخن از تسلط اسلام بر جهان میگفت و این سخن نشان از آیندهی روشنی داشت که به همه تاریخ چند هزار ساله زمین و عصر صدها هزارساله آن معنا و مفهوم میبخشد...»