لحظاتی قبل از شروع اهدای قرآنها بود.
دیر شده بود... نفس نفس میزدیم و بستهها را آماده میکردیم...
یک نشانگر رنگی، یک پاپیون تزئینی و یک آیه تایپ شده که به صورت تصادفی داخل صفحه اول قرآن گذاشته بودیم و خداوند انتخاب میکرد هر آیه به چه کسی برسد...
ادامه داستان را در پست بعدی دنبال کنید...