قسمت اول (حتما قبلش پست قبلی را بخوانید)
«مضحکه جلسات استماع کنگره ایالات متحده آمریکا را در نظر بگیرید که در آنها با وضعیت اظهار فضل، نکوهش، انتقاد و سرزنش کردن سناتورها و نمایندگان یا پریدنشان وسط حرف هر بخت برگشتهای که قبل از آن ها حرف میزند، خیلی از استماع خبری نیست.
رایج ترین و برجسته ترین مشخصه جلسات استماع کنگره که از رونوشت هایش پیداست، همهمهای است که نشان می دهد همه در حال بحث کردن با هم اند و رونویس کننده یا نگارنده مباحث نمی تواند از حرفهای هیچ کدام سر در بیاورد.
به همین ترتیب، استیضاح نخست وزیر، که استیضاح هفتگی اعضای پارلمان از نخست وزیر انگلستان است، بیشتر از گوش دادن، به تئاتر کابوکی شباهت دارد. پرحرفی به حدی افراطی شده است که بیشتر اعضای دیگر در این جلسات شرکت نمی کنند.
جان برکو در سمت رئیس مجلس عوام به بیبیسی گفت: «به گمانم این مشکلی واقعی است. شماری از نمایندگان مجربی که خجالتی نیستند و ابدا آدمهای حساسی نیستند میگویند: «آنقدر بد است که نمی خواهم بیایم، نمی خواهم همراهی کنم، از این وضعیت خجالت می کشم.»
بخشی از علت جاروجنجال سیاسی مداوم و تفرقه، هم در ایالات متحده آمریکا و هر خارج از آن، لاف زنی است، به طوری که مردم بیش از پیش فاصله و نرسیدن صدایشان به گوش صاحبان قدرت را احساس میکنند. آن احساسات موجه به نظر می رسد، زیرا رهبران سیاسی، رسانه و طبقات مرفه جامعه از نارضایتیای که با نتایج انتخابات آشکار شد، حیرت زده شدند، به ویژه پیروزی ترامپ در سال 2016 در انتخابات ریاست جمهوری و رای انگلستان به خروج از اتحادیه اروپا در همان سال.
رای دهندگان با پرتاب نارنجک انتخاباتی مقابله به مثل کردند تا توجه رهبران خود را جلب کنند. کمتر کسی این وقایع را پیش بینی می کرد.
معلوم شد که نظرسنجی عمومی جایگزین بدی برای گوش دادن حقیقی به مردم در جوامعشان، درک واقعیت زندگی روزمره شان و ارزش های موثر در تصمیماتشان است.
اگر پیش بینی کنندگان سیاسی با دقت، جدیت و صمیمیت بیشتری گوش داده بودند، نتایج انتخابات کمتر موجب حیرت می شد. اطلاعات بدست آمده از نمونه های استثنائی (یعنی کسانی که به شماره های ناشناسی که روی صفحه موبایلشان ظاهر می شود جواب میدهند و آن هایی که صادقانه سوال های مامور نظرسنجی را پاسخ می دهند) گمراه کننده بود.
پوشش رسانه ای نیز که برای سنجش نظرهای عمومی شدیدا به رسانه های اجتماعی متکی بود همین گونه بود.
با این حال، فعالیت در رسانه های اجتماعی و نظرسنجی همچنان ملاکی برای تعیین طرز تفکر «مردم واقعی» است. امروزه، عادی است که روزنامه نگاران و خبرنگاران مطبوعات و تلویزیون به جای بیرون رفتن و شنیدن صحبت هایی که از زبان مردم واقعی نقل می شود، با سهولت و دسترسی ظاهرا گسترده فیس بوک و توئیتر وسوسه بشوند و از آنها گزارش هایشان را نقل کنند.
مشاهده چیزهایی که در رسانه های اجتماعی باب می شود یا انجام نظرسنجیهای آنلاین که کارآمد و داده محور تلقی میشوند تا حد زیادی شیوه گوش دادن رسانه، سیاستمداران، لابی گران، فعالان حوزه های مختلف و صاحبان شرکت ها را در قرن بیست و یکم ترسیم میکند. اما در اینکه فعالیت رسانه های اجتماعی انعکاس گسترده ای از جامعه است، می توان تردید کرد...
ادامه دارد...