ببینید یک جریانی در فضای دانشگاهی که الان در سطح معلمی هم وجود داره هست که خواسته یا ناخواسته روشنفکری میدونه سیاهنمایی و منفیبافی و آه و ناله و تضعیف کشور و دین و سیاست ایران رو.
از زمان دانشگاهی ما بود. الان شدید تر شده. قبلا کمرنگتر بود، الان پررنگتر شده. قبلا در سطح یکی دو استاد بود، الان مثل یک بیماری واگیردار شده.
تا امروز چندین دانشجوی دیگر پیام دادهاند که از دست منفیگوییهای این اساتید در عذاب اند.
حتی برخی شاید حواسشون نباشه و شخصیتشون این شده باشه و چون تذکر از کسی دریافت نمیکنند دیگه بدون فکر هرچه بر ذهنشان جاری میشه بر زبانشان هم جاری میشه.
به نظرم باید یک جریان فکری و گفتمان فرهنگی بشه توسط خود دانشجو، معلمان و اساتید خوب، والدین و عموم مردم خوش فکر که این بساط جمع بشه.
متأسفانه ویژگی بارز این افراد هیاهو کردن و سروصدا کردن هم هست. یعنی یک اعتماد به نفس کاذب و عجیبی هم دارند و رفتارشان باعث میشه آدم حیا کنه و در برابرشون سکوت کنه.
حالا قسمت غمانگیز داستان اینه که اگر فرد نقش استادی داشته باشه دانشجو یا بخاطر نمره یا بلاخره بحث احترام استاد شاگردی سکوت میکنه اما از درون عذاب میکشه که باید تحمل کنه و اخبار ضد و نقیض و غیرواقع یا سیاهنمایی و بزرگنمایی حادثهای را از زاویه دید استاد تحمل کنه.
یادم میآید زمان ما، در ابتدای دفترچه کنکور، این جمله از امام خمینی چاپ شده بود که دانشگاه یک مملکت اگر اصلاح شود، آن مملکت اصلاح میشود.
و امروز با گوشت و پوست و خون خودمون درک میکنیم یعنی چی. ما همیشه تصور میکردیم دانشجو مشکل دارد که دانشگاه مشکل دارد. اما بعداً فهمیدیم استاد مشکل دارد که دانشگاه مشکل دارد.
مثلا بارها شنیدیم و خود بنده هم تجربه دارم که دفتر اساتید و یا دفتر معلمان ساعتی که ایشان دور هم جمع هستند خودش یک اینترنشنال است... و واقعا این جای تامل بسیار جدی دارد...
هرگز فراموش نمیکنم وقتی یکی از شاگردانم در مدرسه پیشم آمد و با گریه گفت: ما نخواهیم معلم شیمی درس را با بدبیراه به نظام و اشخاص نظام شروع کند باید چه کسی را ببینیم؟
این بحث از تمام اساتید و دبیران بنامی که با جان و دل در کشور در حال خدمت هستند کاملا فاصله دارد. دیده میشوند و قدرشان را میدانیم و دعاگویشان هستیم و هرچه داریم از ایشان داریم.
✍🏻 تجارب و یادداشتهای یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران