ویرگول
ورودثبت نام
تا انتهای افق
تا انتهای افق
خواندن ۱ دقیقه·۱ ماه پیش

تشییع شهید جمهور

هرچند ما دلی سوخته داریم، جگری سوخته‌تر... اما الحمدلله که این روزها در غربت نبودم، در ایرانم بودم...

جمعیتی که برای تشییع شهید جمهور آمده بودند، قابل وصف نبود. بنده تجمعات زیادی شرکت کرده‌ام و تا به حال این حجم جمعیت و این فشردگی را تجربه نکرده بودم.

نماز را که کلا در پیاده‌رو در وضعیتی خواندیم که حتی برای تکبیر نمی‌توانستیم درست دست‌ها را بالا بیاوریم. از شدت فشردگی.

پس از آن هم فقط توانستیم خود را به خیابان انقلاب برسانیم. اما حتی نتوانستیم تا درب دانشگاه تهران و به شهدا برسیم. جمعیت قفل شده بود و هرچه تلاش کردیم نتوانستیم بیشتر پیش رویم...

فضای خاصی بود. به هر بهانه، با روضه، بی‌روضه، همه اشک می‌ریختند... و هرچند گردهمایی سخت و سنگینی بود اما مدام می‌گفتم الحمدلله. الحمدلله الذی هدانا‌...

و این شکر بدین معنا بود که از صمیم قلب باید شاکر باشیم که خداوند متعال و عزیز، ما را هنوز در این مسیر و در این راه حفظ کرده و نگه داشته. صفوف بهم پیوسته پاکان و باایمانان...


تلگرام

ایتا

اینستاگرام

بله

سروش

شهید رئیسیالگوشهید جمهورخادم الرضاوحدت
مشاهدات، تجارب و یادداشت های یک دانشجوی ایرانی در فرانسه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید